کتاب کافه پیپ
معرفی کتاب کافه پیپ
کتاب کافه پیپ نوشته محمد قائمخانی است. رمان کافه پیپ را انتشارات معارف منتشر کرده است. این کتاب داستان مرگ مشکوک و عجیب یک دختر جوان است.
درباره کتاب کافه پیپ
کتاب کافه پیپ داستان جذابی است درباره یک معمای عجیب. دختری کشته شده است. از قضا پدر این دختر روحانی و مادرش ازخانم های روضه خوان هستند اما دختر بر خلاف عقیده پدر ومادر و زندگی متفاوتی پیش گرفته است. کم کم پلیس با تحقیقات و بازجویی ها به ابعاد خودکشی رازآلود دختر و گرایش او و تاثیر پذیری او آثار آلبر کامو پی میبرد.
خواندن کتاب کافه پیپ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب کافه پیپ
شما اگر جای من بودید چه میکردید؟ شکور را که بیش از همه قبولش داشتید کجا میگذاشتید؟ خب معلوم است؛ وقتی یک جنازه مانده روی دستتان، شکور را میگذاشتید وسط ادارهٔ آگاهی دیگر. میکردیدش مسئول پروندهٔ خودکشی. بُشری جوان است و خودکشی او، چیزی بیش از پایان زنده بودن ظاهری یک نفر است. جوانان عرصهٔ مشترکی دارند که همه با هم توی آن زندگی میکنند. وقتی جوانی خودش را میکشد، آن هم یکی مثل بُشری، که پدرش معتمد محلّ باسابقهای است و رئیس صندوق وام مسجد هم هست و زندگیاش با درد مردم گره خورده، نمیشود همینطوری از کنار قصه گذشت. این داستان مثل بقیهٔ داستانها نیست که بنویسم و از یک نقطه ببرمش به نقطهای دیگر و تمام. همهٔ جوانانی که بُشری را میفهمند، مرا مسئول سرنوشتش میدانند؛ حتی اگر این سرنوشت، خیالی باشد. پس شکور را میگذارم مسئول پروندهٔ خودکشی بُشری و داستان را از نقطهٔ حساس مرگی که برای یک نسل، یا لااقل برای یک شهر مهم است، شروع میکنم.
اینکه چطور شکور پرونده را قبول کرد، چندان مهم نیست. خلاصهاش این است که وقتی به او خبر دادند که دختری چنین و چنان مرده و روی دست پدرش مانده، پرسید: «این چه ربطی به اونا داره؟ این یه خودکشیه و با گزارش سادهٔ پزشکیِ قانونی، حلوفصل میشه.» به او گفتند: «حاجآقا اعتمادی نفوذِ کمی نداره و تا ثابت نشده که مرگ بُشری صرفاً خودکشی بوده، باید احتمال حضور افراد دیگه رو هم در ماجرا داد.» شکور گیجوگول پرسید: «مگه چیزی بین قتل و خودکشی هم وجود داره؟» گفتند: «باید مطمئن بشیم هیچ عامل دیگهای دخیل نیست و اعلام این قضیه، زندگی حاجآقا اعتمادی رو نجات میده.» شکور همانجا فهمید پروندهای زیر دستش آمده که بُعد جنایی خاصی ندارد، اما ابعاد دیگر ماجرا، پیرش را درخواهد آورد. بنابراین به اجبار تن داد که بایستد بالای سر کار. ولی خودش هم نمیخواست مسئله کِش پیدا کند. بنابراین از او خواسته بودند، البته در لفافه و به کنایه، تا میتواند دنبال عاملی بگردد که ماجرای بُشری را از حالت خودکشیِ صرف بیرون بیاورد؛ هم ننگ خودکشی دختر از دامن حاجآقا اعتمادی پاک میشود و هم در برابر فردی سوم، حاجآقا فرصت مظلومنمایی پیدا خواهد کرد. شکور «نه» در کار نیاورد، ولی دوست داشت هرچه سریعتر به این نتیجه برسد که پای کسی دیگر در میان نیست و از دست حاجآقا اعتمادی خلاص شود. این پرونده بوی دردسر میداد.
حجم
۱۷۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۲ صفحه
حجم
۱۷۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۲ صفحه
نظرات کاربران
خیلی افتضاح و درهم و بینظم بود، وقتتون رو حرومش نکنید. من طبق خلاصه فکر کردم کتاب جناییه، اما کتاب درباره اعتقاد به خداست، اما از پس همون هم برنیومده، نه جذابیت داستانی داره نه محتوایی که چیزی بهتون اضافه کنه.