دانلود و خرید کتاب جنگ دوست داشتنی؛ خاطرات سعید تاجیک سعید تاجیک
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب جنگ دوست داشتنی؛ خاطرات سعید تاجیک

کتاب جنگ دوست داشتنی؛ خاطرات سعید تاجیک

نویسنده:سعید تاجیک
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب جنگ دوست داشتنی؛ خاطرات سعید تاجیک

«جنگ دوست‌داشتنی» کارنامه رزمی و فرهنگی نویسنده جوان و خوش‌ذوق سعید تاجیک است. جدول‌های این کارنامه را عنوان‌هایی پر کرده‌اند که نشان از یک زندگی طبیعی در میدان‌های نبرد دارند. جنگ با خنده و شوخی، مشکل کنار هم می‌نشیند، اما وقتی نشست هر دو زیباتر می‌شوند: «روزها سپری می‌شد و من روز به روز بزرگ و بزرگ‌تر می‌شدم. تنور انقلاب داشت روشن می‌شد و من بی‌خبر از همه جا به بازیگوشی مشغول بودم. انقلاب رفته‌رفته به اوج خود نزدیک شد. من و بچه‌های کلاسمان، که تازه با نام «خمینی» آشنا شده بودیم، با کنجکاوی از این و آن می‌پرسیدیم: «آیت الله خمینی کیست؟» پدرم به طور کامل توضیح داد و از آن روز به بعد سرچشمه عشق به امام در دلم سرازیر شد. با خدای خود عهد بستم تا زنده هستم از انقلاب این مرد بزرگ با جان و دل پاسداری کنم. همه جا در تب و تاب انقلاب می‌سوخت. من که در مدرسه‌مان، در میان پانصد دانش‌آموز، مقام اول را در نقاشی به دست آورده بودم، تنه یک سگ را کشیدم و عکس کله شاه خائن را به جای سر آن چسباندم و در کوچه و پس‌کوچه‌ها با بچه‌ها راه افتادیم و شعار مرگ بر شاه دادیم. شاه‌دوست‌های محل حسابی مگسی شدند. پدرم، برای اینکه این کار را ادامه بدهم، مرا تشویق می‌کرد.»
فاطمه خسرو پور
۱۴۰۱/۰۱/۲۴

من این کتاب رو نسخه چاپی حدود ۱۲ سال پیش خوندم، خیلی کتاب جالب و طنزی بود، آدم میخونه تازه می‌فهمه جبهه خیلی هم همش در حال نماز و عبادت و اینا نبودن، در کنار اینا و همه فداکاری ها

- بیشتر
سید مهدی
۱۴۰۲/۰۱/۱۷

حال و هوای جبهه از دید یک بسیجی پر شر و شور که در کنار به خطر انداختن اطرافیان، روحیه تزریق می‌کرد و انرژی می‌داد. خلاصه‌ای از لشکر محمد رسول‌الله که همه از دستشان می‌نالیدند. مخلوطی از شجاعت و شیطنت. در

- بیشتر
گمنام
۱۳۹۹/۰۴/۰۳

بیشتر جنبه طنز داشت

Seyed_hadi62
۱۴۰۳/۰۵/۱۳

خیلی کتاب خوبی بود 👏

houra.sedaghat
۱۴۰۲/۰۹/۰۱

ده دوازده سال پیش در اوج غصه و نگرانی این کتاب رو پیدا کردم و با مادرم خوندبم. اونقدر میخندیدیم که اشکمون سرازیر میشد. خدا به قلم اقای تاجیک برکت بده! هنوز بعد این همه سال تصویرهای کتاب جلوی چشمم

- بیشتر
شعرهای او با هیچ میخی به هیچ دری چفت نمی‌شد
سید مهدی
در چادرهای برزنتی حرارت دو برابر می‌شد و مرد می‌خواست که طاقت بیاورد! یک روز که دور هم بودیم، از بچه‌ها پرسیدم: «اگر جنگ نبود و روزی یک میلیون تومان بهتان می‌دادند، می‌آمدید اینجا؟» با داد و فریاد جواب دادند: «مگر دیوانه‌ایم!»
سید مهدی
بچه‌های شیردل مهندسی، بی‌محابا خود را به دل آتش زده بودند و بدون وقفه کار می‌کردند. بعد از اتمام کار سنگرها و خاکریز، سالم و بدون تلفات منطقه را ترک کردند.
سید مهدی
ای جبهه‌ها، شاهد باشید که تا آخرین نفس و تا آخرین روز نبرد دست از حسین زمانه خویش برنداشتم و تا مرز شهادت از فرزند پاک فاطمه(س) حمایت کردم. ما نگذاشتیم پرچم از دست سرداری بر زمین بیفتد و عزت اسلام عزیز لگدمال شود. دوست داشتم در آن لحظات آخر چنان فریاد بکشم که صدایم به همه جبهه‌ها برسد.
سید مهدی
ارتفاعات عظیم دوپازا آزاد نشد، مگر به ب‌های ریخته شدن خون این عزیزان.
سید مهدی
با چشم‌هایم جنگیدم؛ خاطرات دیدبان و دیده‌ور هرمزگانی جانباز شهید مراد هنرمند
زهرا اسپید
سنگ‌ریزه‌هایی که شمارش نشدند (خاطرات سرتیپ قیس صبیح الزیدی)
فاطیما فاطری
سیاه‌چال مِستر؛ خاطرات ربوده‌شدن جلال شرفی دیپلمات ایرانی در بغداد
محبوبه عزیزی
بابانظر: خاطرات شفاهی شهید محمدحسن نظرنژاد
سیدحسین بیضایی
گزارش یک بازجویی
مرتضی بشیری
هم مرز با آتش
حمید قبادی
پوتین قرمزها
فاطمه بهبودی
روطه؛ جبهه‌ای به عرض ۱۰ متر
احمد رضا طاووسی
آلواتان
علی‌محمد ابراهیمی
مرد ابرپوش
حمید نوایی لواسانی
تاکسی سرویسی برای فاو؛ خاطرات خودنوشت محمد بلوری
محمد بلوری
چریک پیر
سیدولی هاشمی
یکی از این روزها به بلوغ رسیدم
محمود نجیمی
جاده جنگ - جلد۱
منصور انوری
اردیبهشتی دیگر؛ خاطرات فرار عبدالمجید خزائی از زندان سلیمانیه عراق
مهناز فتاحی
جندی مکلف
محسن صالحی‌خواه
عبور از آخرین خاکریز (خاطرات اسیر عراقی دکتر احمد عبدالرحمن)
احمد عبدالرحمن
شنام
کیانوش گلزار راغب
جاده های خلوت جنگ
محسن مطلق

حجم

۸۸۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۶۸ صفحه

حجم

۸۸۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۶۸ صفحه

قیمت:
۱۷۰,۰۰۰
تومان