کتاب تندتر از عقربه ها حرکت کن + نمونه pdf رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب تندتر از عقربه ها حرکت کن

کتاب تندتر از عقربه ها حرکت کن

معرفی کتاب تندتر از عقربه ها حرکت کن

کتاب تندتر از عقربه ها حرکت کن روایتی است از زندگی نوید نجات‌بخش که توسط بهزاد دانشگر نوشته شده و نشر معارف آن را به چاپ رسانده است. این کتاب حاصل ساعت‌ها گفت‌وگوی نویسنده با نوید نجات‌بخش، یکی از کارآفرینان موفق کشور است. دانشگر با زبانی ساده و روان، در قالب زندگی‌نامه، به شرح تلاش‌ها و سرسختی نوید نجات‌بخش برای رسیدن به موفقیت پرداخته است. شما می‌توانید نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب تندتر از عقربه ها حرکت کن

تندتر از عقربه ها حرکت کن زندگی‌نامه‌ای است که زندگی‌نامه نیست. کتابی انگیزشی است که انگیزشی نیست. شما روایت زندگی فردی کاملاً عادی را می‌خوانید. قرار نیست در لابه‌لای کتاب، با تیترهای درشتی با این مضامین مواجه شوید: «بلند شو!» «زندگی خودت رو بساز» لازم نیست در پنج ثانیه حرکت کنید، در ده روز موفق شوید و در یک ماه به پول برسید. این کتاب هیچ فرکانسی را برایتان نمی‌فرستد و شما را به انرژی وصل نمی‌کند. فقط قرار است از مردی بخوانید و بدانید که تصمیم گرفت برای همیشه عادی و معمولی نباشد و زندگی خود را در یک مغازه‌ی کپی و زیراکس طی نکند. می‌دانست راه سختی در پیش دارد، ولی شروع کرد و بعد از مدتی، که نمی‌توان با کلمات میزان سختی آن را ادا کرد، توانست شرکت بهیار صنعت سپاهان را تأسیس کند و به موفقیت برسد.

خلاصه کتاب تندتر از عقربه ها حرکت کن

بهزاد دانشگر از زندگی عادی نوید نجات‌بخش نوشته است. شخصی که در زمان دانشجویی خود، از دانشگاه صنعتی اصفهان با معدل ۱۴ فارغ‌التحصیل شد. مثل خیلی از دانشجویان در سراسر ایران، که یک دانشجوی نخبه نبودند، جایی میان معدل‌های ممتاز نداشتند و از آن‌هایی نبودند که مهندسی را هفت ترمه تمام کرده باشند، در جمعیت معمولی‌ترین‌ها گم می‌شدند و بعد از فارغ‌التحصیلی، به جمعیت بزرگ‌تر معمولی‌های جامعه می‌پیوستند. آن‌هایی که یا بیکار بودند، یا کاری غیرمرتبط با شغلشان داشتند و نمی‌دانستند تا چه زمانی قرار است به این روند ادامه دهند.

نوید نجات‌بخش یک مغازه‌ی کپی و زیراکس داشت. از خانواده‌ای با دارایی‌های عجیب‌وغریب و خاص نیامده بود. تنها دارایی او ذهنی فعال و بلندپرواز بود. نمی‌خواست ادامه‌ی زندگی را پشت دستگاه کپی و زیراکس طی کند. پس در همان مغازه کم کم شروع کرد به تعمیر دستگاه‌های تخصصی پزشکی، پس از مدتی، و با کسب مهارت در این زمینه، همکاری با تیمی اروپایی را شروع کرد. با آزمون‌وخطا پیش رفت، از اشتباهات نترسید و باز هم تجربه کسب کرد و سرانجام به جایی رسید که شرکت خود را راه انداخت.

شرکت تجهیزات پزشکی بهیار صنعت حالا یکی از مهم‌ترین شرکت‌های دانش‌بنیان کشور است که وسایل و تجهیزات کاربردی و حساس پزشکی تولید، و حتی به خارج از کشور هم صادر می‌کند.

شاید تا قبل از خواندن این کتاب، افرادی که به نام این شرکت برمی‌خوردند اطلاعاتی راجع به سال تأسیس و مؤسس و فعالیت آن می‌دانستند، هیچ‌کدام قصه‌ی این شرکت و فردی را که با دست‌خالی، بدون شعارهای پرطمطراق و در سکوت، برای تولد و رشدش کار کرد، نشنیده بودند.

در ابتدای کتاب، سخنرانی نوید نجات‌بخش را در دانشگاه اصفهان می‌خوانید؛ جایی که خودش سال‌ها پیش در آن به تحصیل مشغول بود. این بار با عنوان یک کارآفرین برتر به همان دانشگاه دعوت شده و قرار است برای دانشجویان سخنرانی کند. او به‌جای صحبت‌های کلیشه‌ای که احتمالاً توجه هیچ دانشجویی را به خود جلب نمی‌کند، ترجیح می‌دهد از واقعیت زندگی خودش بگوید. از این‌که دانشجویی معمولی بود و ثروت و پشتوانه‌ی مالی بزرگی هم نداشت. از دوران دانشجویی، روی پای خودش ایستاد و کار کرد. پدرش پزشک بود و به همین خاطر از کودکی با تجهیزات پزشکی و این رشته آشنایی مختصری داشت. مدتی هم در «طرح کاد» و به‌عنوان کارورز به اتاق عمل می‌رفت و جراحی‌های پدرش را از نزدیک می‌دید. همین فضا جرقه‌ای در ذهنش زد و شعله‌ی ایده‌ای جذاب را روشن کرد. ایده‌ای که شاید در نگاه اول و در نظر برخی، اصلاً شدنی نبود، اما او خواست و توانست.

شاید تفاوت اساسی نجات‌بخش با سایر هم‌نسل‌هایش در این بود که او آینده‌اش را فدای شرایط بد نکرد. نخواست قربانی مشکلات شود و تلاش کرد تحت هر شرایطی کار خود را انجام دهد.

بهزاد دانشگر، نویسنده‌ی کتاب، تلاش کرده است داستانی از دل این موفقیت بیرون بکشد و روایت کند. داستانی که روندی خطی و مستقیم ندارد، پر از تعلیق است و در واقع به قول خودش، مثل یک زندگی است.

دانشگر تمام تلاش خود را به کاربست تا داستانی روان، ساده و خواندنی به مخاطب ارائه کند. داستانی که با خواندن هر صفحه‌اش، اشتیاق خواننده هم مثل عدد صفحات بالا برود و از خواندن لذت ببرد.

چرا باید این کتاب را بخوانیم؟

داستان زندگی یک ایرانی که با تلاش و کوشش به موفقیت رسید و تمام موانع را پشت سر گذاشت، مسلماً می‌تواند انگیزه‌بخش باشد؛ فردی که در شرایط مشابه ما زندگی و کار کرده و درس خوانده است. دانشجویی که هیچ مزیت ویژه‌ای نداشته و نمرات بالا را درو نکرده است. این روایت از موفقیت، دلنشین‌تر از خواندن کتاب‌هایی است که فردی در آن‌سوی دنیا نوشته است و شاید حتی نداند ما در کجا و چطور زندگی می‌کنیم. خواندن این کتاب به ما یادآوری می‌کند باز هم «خواستن توانستن است» کاربرد دارد و هنوز نباید به‌عنوان یک جمله‌ی کلیشه‌ای به خاطره‌ها سپرده شود.

خواندن این کتاب را به چه کسانی توصیه می‌کنیم؟

اولین گروه که خواندن این کتاب برایشان بسیار مفید است دانشجویان هستند. افرادی که در ابتدای جوانی قرار دارند و شاید امیدی به آینده و موفقیت ندارند. نمی‌دانند چطور و از کجا باید شروع کنند. افسوس افرادی را می‌خورند که سرمایه‌ی پدری پشتوانه‌شان است و از نظرشان آن‌ها زندگی را برده‌اند. خود را با دانشجویان ممتاز و بورسیه مقایسه می‌کنند و فکر می‌کنند یک بازنده‌ی بزرگ‌اند. این کتاب ثابت می‌کند برای موفقیت نیاز به هیچ‌کدام از این‌ها نیست. فقط باید ذهنی پرشور و عزمی جزم داشته باشند.

علاوه بر دانشجویان، این کتاب برای هر فردی که می‌خواهد کسب‌وکار خود را راه بیندازد، کارآفرین باشد و در این زمینه به موفقیت برسد، بسیار سودمند و خواندنی است و می‌تواند انرژی‌بخش باشد.

درباره نویسنده کتاب

بهزاد دانشگر نویسنده و پژوهشگر ایرانی است که در سال ۱۳۴۷، در اصفهان متولد شده است.

دانشگر علاوه بر تدریس در حوزه‌ی ادبیات داستانی، در بخش‌های مختلفی مانند داستان کوتاه و بلند، فیلم‌نامه، نمایشنامه، زندگی‌نامه، فیلم‌نامه‌ی انیمیشن و.. نیز به فعالیت مشغول است.

او در طی سال‌ها فعالیت، کتاب‌های مختلف و نام‌آشنایی نوشته است که به ذکر چند نمونه از آن‌ها می‌پردازیم:

شاید بتوان گفت مشهورترین کتاب او ادواردو است. کتابی درباره‌ی وارث امپراتوری عظیم و باشکوه کمپانی فیات و باشگاه فوتبال یوونتوس، ادواردو آنیلی. دانشگر در این کتاب به شرح زندگی و نحوه‌ی شهادت ادواردو، فرزند جیانی آنیلی، که به همه‌ی دارایی‌ و موقعیت خود پشت کرد و مسلمان شد می‌پردازد.

موکب رنگی پنی نیز یکی دیگر از آثار دانشگر است که درواقع خرده‌روایت‌هایی از زیارت اربعین است. این کتاب سومین اثر از مجموعه‌ای است که دو کتاب دیگرش با عنوان پادشاهان پیاده و موکب آمستردام منتشر شده‌اند.

تولد در لس‌آنجلس کتابی است که به روایت خاطرات محمد عرب می‌پردازد. فردی که به ناگاه مسیر زندگی‌اش عوض می‌شود. در میان شلوغی کارناوالی در برزیل، جرقه‌ای در ذهنش زده می‌شود و همه چیز تغییر می‌کند.

گل دقیقه نود که پیش‌ازاین با عنوان گل آخر دقیقه نود منتشر شده بود هم اثری است داستانی از بهزاد دانشگر. کتاب‌های ماه بلند، پهلوانان پیر نمی‌شوند، دخترها بابایی‌اند و دختر آفتاب نیز از دیگر آثار این نویسنده است.

بخشی از متن کتاب تندتر از عقربه ها حرکت کن

راهنمایی که بودم، یک کیف داشتم که بیشتر به توبره شبیه بود. ظرف غذا و توپ فوتبال را می‌گذاشتم تهش و کتاب‌هایم را می‌گذاشتم کنارش. مدرسه‌مان خیابان مرداویج بود و تا خانه‌مان توی خیابان مسجد سید، خیلی راه بود که بخش زیادی‌اش را پیاده می‌رفتم. بعدازظهرها هم کلاس داشتیم و چون راهمان دور بود، ظهر مدرسه می‌ماندیم. توی مدرسه، یک زمین هندبال بود که هرکس زودتر می‌رسید، می‌توانست بایستد بازی. بیشتر وقت آن دوره به بازی فوتبال گذشت.

توی مدرسه‌مان، بسیج دانش‌آموزی هم بود که مسئولش معلم علوممان بود. برایمان دوره‌هایی گذاشته بودند تا با اسلحه آشنا شویم. یک روز هم قرار بود برویم مانور. روز قبلش گفتند بیایید، می‌خواهیم برویم گونی پر کنیم.

گونی‌ها را از خاک اره پر می‌کردیم تا با آن سنگر درست کنیم. این‌طوری سبک‌تر بود و جابه‌جایی‌اش برای ما که جثه‌هایمان کوچک بود، راحت‌تر بود. بسیج آن روزها توی خیابان توحید بود. ما با چند تای دیگر از بچه‌ها رفتیم توی یک نجاری و گونی‌ها را پر کردیم. بعد آمدیم پایگاه بسیج که گونی‌ها را خالی کنیم. درِ پایگاه را بستند و گفتند امشب همین جا بخوابید. من تا آن روز، سابقه نداشت بعد از عصر برگردم خانه. یکی گیر داد که برای چه باید بمانیم؟ گفتند کار زیاد است و باید بمانید تا فردا اینجا را آماده کنید. کمی هم از شهدا مایه گذاشتند. من خوشم نیامد که می‌خواهند به زور نگهمان دارند. حالا اگر قبلش گفته بودند، یک چیزی؛ اما این‌طوری برایم گران تمام شد. یکی‌دو ساعت بعد، کولی‌بازی راه انداختم تا گذاشتند بروم. حالا می‌فهمم که آن روز، با همهٔ بچگی‌ام خوشم نیامده بوده ضعف مدیریتشان را با مایه‌گذاشتن از شهدا بپوشانند. از همان موقع‌ها برای خودم خط قرمزهایی داشتم. یکی‌اش همین بود که زیر بار حرف زور نروم.

چند وقت بعد بردندمان اردو. چهل‌پنجاه نفری بودیم. شب که شد، بچه‌ها خواستند بخوابند. یکی‌دو نفر که بازیگوش و پرهیجان‌تر بودند، شروع کردند به بازی‌درآوردن. یکی‌دو تایی پتو بیشتر برداشتند و به چند نفر پتو نرسید. تا آمد خوابمان ببرد، یکهو همه‌جا لرزید. با سروصدای انفجار و رگبار تیر از خواب پریدیم. همان معلم مهربان مدرسه را دیدم که حالا سر اسلحه‌اش را بالا گرفته بود و داشت تیر می‌زد. بعدها فهمیدم تیرهایش مشقی بوده و فقط سروصدا داشته. چنان می‌زد که حتی نشد کفشمان را بپوشیم و ریختمان بیرون.

بدجور برخورد بهم. مثلاً که چی؟ مگر با همین یک شب و این‌همه خشونت، ما نظامی می‌شدیم؟ حالا بین این‌همه ویژگی‌های نظامیگری باید قاطعیت را این‌جوری قاطی خشونت می‌کردند و نشانمان می‌دادند؟ بدترش این بود که من آن روزها دلیل این کارها را نمی‌فهمیدم. من الان ممکن است تا ساعت ۳ نیمه‌شب یا حتی صبح بمانم شرکت و کار کنم و می‌فهمم دارم کار مفیدی انجام می‌دهم. صرف اینکه یک اردوی نظامی است، دلیل نمی‌شود با خشونت به جان بچه‌ها بیفتیم. اصلاً فرق بسیج با برخی ارگان‌های نظامی دیگر همین بود؛ اینکه خشکی قانون تویش نبود. آدم‌ها با عشق و ارادت تویش می‌ماندند، نه به ضرب قانون.

نظرات کاربران

VesaMHM
۱۴۰۰/۰۱/۲۷

این کتاب حتما حتما به دوستانی که کار های جهادی دوست دارن و علاثه دارن نمونه عینی اش رو بخونن پیشنهاد میشه... و نیز حتما حتما به دوستانی که دوست دارن تاریخچه شکل گیری و پیشرفت شرکت های دانش بنیان رو

- بیشتر
سراج زاده
۱۴۰۰/۰۵/۱۹

اگه بگم از هر لحظه از کتاب لذت بردم شاید کمترین جمله ای که نوشته و گفته باشم ولی به قول کتاب ما مامور به وظیفه ایم نه نتیجه پس اگر هر بار این کتاب بخونی باز کیف میکنی تو

- بیشتر
قاف
۱۴۰۰/۰۸/۱۴

در بازار کتاب، کتابهای موفقیت زیادی از نویسندگان غیرایرانی داریم. اما به نظرم هیچکدام عمق این کتاب رو که حاصل تجربه بومی کشور خودمون هستند ندارند. اصلا فقط بحث کارآفرینی و دانش بنیان هم نیست. این کتاب نگاه ما رو

- بیشتر
عبد منیب
۱۴۰۰/۰۷/۰۸

تعریف جدیدی از موفقیت را در این کتاب بخوانید. او جلوه ای از "قدافلح المومنون" قرآن است.

سید عارف
۱۴۰۰/۰۶/۰۲

خوندن این کتاب کلی انرژی میده بهت و باعث میشه از یه زاویه دیگه به دنیا و دین و کار و پول و ... نگاه کنی.

Ansari
۱۴۰۰/۰۶/۰۱

یکی از زیباترین کتاب هایی که تا حالا خوندم. خط به خط کتاب آموزنده است. نمونه ی ایرانی اسلامی پیشرفت، جلوه ای از جهاد در دنیای مدرن

کاربر ۳۶۴۷۶۴۲
۱۴۰۰/۰۸/۱۹

این کتاب نیاز امروز جامعه و جوانان ماست چون یک تجربه واقعی در حوزه پیشرفت و توانستن و رهایی از خودکم بینی ست

یا حسین (علیه السلام)
۱۴۰۰/۰۵/۱۷

سلام قیمت کتاب باتوجه به قیمت نسخه چاپی خیلی گران است لطفا قیمتش را کمتر کنید و به طاقچه بی‌نهایت اضافه کنید. ممنون

کاربر ۱۶۴۷۳۳۸
۱۴۰۰/۰۶/۳۰

بی نظیر انگیزه‌بخش خواندنی

zahra.n
۱۴۰۰/۰۸/۲۴

کتاب درباره یک فردی هست که در حوزه اقتصاد فعالیت می‌کنه اما نه یک فعالیت ساده، بلکه جهاد می‌کنه... جهاد اقتصادی ... چیزی که الان به اون شدیداً نیاز داریم... مسیر شروع تا موفقیت به زبان ساده توضیح میده، نگاه

- بیشتر

بریده‌هایی از کتاب

هرجا پا بگذاری روی نفست، پا بگذاری روی راحتی‌هایت و برای یک مسئلهٔ مقدس بزنی به دل خطر، آنجا می‌شود جهادت.
سراج زاده
خدا بنده‌ای را که بگوید به من چه، دوست ندارد.
سراج زاده
من می‌خواهم چیز دیگری به آن‌ها بگویم؛ اینکه از من قبول کنید من آن وقتی موفق شدم که دنبال موفقیت نبودم. فقط می‌خواستم کاری را که خداوند یا جامعه‌ام بر عهده‌ام گذاشته، به بهترین شکل انجام بدهم.
کاربر ۲۰۸۷۱۰۵
خدا اگر بخواهد به کسی عزت بدهد، هیچ‌کس نمی‌تواند مانع شود. اگر هم بخواهد کسی را ذلیل کند، هیچ‌کس توان مقاومت در برابر اراده‌اش را ندارد. فقط کافی است توکل کنی به ارادهٔ الهی و وظیفه‌ات را انجام بدهی. بعد بگذاری خدا گاهی برایت پیام بفرستد.
mahdi ansari
در وجود همهٔ شماها دانشجوهای به‌ظاهر معمولی، یکی از همین آدم‌های به‌قول شما موفق پنهان شده
سراج زاده
بچه‌ها از ایشان پرسیدند که رمز موفقیت شما چیست؟ گفت من از آدم‌های منفی دوهزار کیلومتر دور می‌شوم.
شباهنگ
جهاد که فقط تیر و تفنگ نیست. هرجا پا بگذاری روی نفست، پا بگذاری روی راحتی‌هایت و برای یک مسئلهٔ مقدس بزنی به دل خطر، آنجا می‌شود جهادت.
Kami Kaze
این حرف‌ها برایشان شعار بود و مسخره. همه‌اش در حال شعاردادن هستیم که کار خدایی این‌طور است و آن‌طور است. جبهه این‌طوری بوده و شهدا آن مدل بوده‌اند. اما وقتش که می‌شود، بخاری‌مان درست نباشد، غذایمان که درست نباشد، کولرمان که درست نباشد، آن وقت نمی‌توانیم کار کنیم. همه‌چیز باید فراهم باشد. حالا همه‌چیز که فراهم بود، یک صلوات هم می‌فرستیم و یک جمله از اقتصاد مقاومتی هم می‌گوییم و فکر می‌کنیم داریم کار انقلابی و جهادی می‌کنیم؛ ولی آنجایی که کار سخت می‌شود، لنگ می‌زنیم. به نظر من اینجاست که فرق حزب‌اللهی واقعی با آدمی که می‌خواهد با یک رساله بهشت برود، مشخص می‌شود.
گیله مرد
آن کسی که تا حالا جلو می‌برد، از این به‌بعدش را هم جلو می‌برد. تو نمی‌خواهد دنبال این‌ها باشی.
ام‌البنین
جهاد به آدم حس زندگی می‌دهد. اینکه بتوانی جلوی شرارت بایستی، جلوه‌ای از حیات را در تو زنده می‌کند. حالا گاهی جهاد در بیرون توست و لابه‌لای خاک‌ریزها. گاهی هم در خود توست
سراج زاده

حجم

۲۶۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

حجم

۲۶۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

قیمت:
۶۲,۵۰۰
تومان