بریدههایی از کتاب تندتر از عقربه ها حرکت کن
۴٫۴
(۲۳۱)
هرجا پا بگذاری روی نفست، پا بگذاری روی راحتیهایت و برای یک مسئلهٔ مقدس بزنی به دل خطر، آنجا میشود جهادت.
سراج زاده
خدا بندهای را که بگوید به من چه، دوست ندارد.
سراج زاده
من میخواهم چیز دیگری به آنها بگویم؛ اینکه از من قبول کنید من آن وقتی موفق شدم که دنبال موفقیت نبودم. فقط میخواستم کاری را که خداوند یا جامعهام بر عهدهام گذاشته، به بهترین شکل انجام بدهم.
کاربر ۲۰۸۷۱۰۵
خدا اگر بخواهد به کسی عزت بدهد، هیچکس نمیتواند مانع شود. اگر هم بخواهد کسی را ذلیل کند، هیچکس توان مقاومت در برابر ارادهاش را ندارد. فقط کافی است توکل کنی به ارادهٔ الهی و وظیفهات را انجام بدهی. بعد بگذاری خدا گاهی برایت پیام بفرستد.
mahdi ansari
در وجود همهٔ شماها دانشجوهای بهظاهر معمولی، یکی از همین آدمهای بهقول شما موفق پنهان شده
سراج زاده
بچهها از ایشان پرسیدند که رمز موفقیت شما چیست؟ گفت من از آدمهای منفی دوهزار کیلومتر دور میشوم.
شباهنگ
جهاد که فقط تیر و تفنگ نیست. هرجا پا بگذاری روی نفست، پا بگذاری روی راحتیهایت و برای یک مسئلهٔ مقدس بزنی به دل خطر، آنجا میشود جهادت.
Kami Kaze
این حرفها برایشان شعار بود و مسخره. همهاش در حال شعاردادن هستیم که کار خدایی اینطور است و آنطور است. جبهه اینطوری بوده و شهدا آن مدل بودهاند. اما وقتش که میشود، بخاریمان درست نباشد، غذایمان که درست نباشد، کولرمان که درست نباشد، آن وقت نمیتوانیم کار کنیم. همهچیز باید فراهم باشد. حالا همهچیز که فراهم بود، یک صلوات هم میفرستیم و یک جمله از اقتصاد مقاومتی هم میگوییم و فکر میکنیم داریم کار انقلابی و جهادی میکنیم؛ ولی آنجایی که کار سخت میشود، لنگ میزنیم. به نظر من اینجاست که فرق حزباللهی واقعی با آدمی که میخواهد با یک رساله بهشت برود، مشخص میشود.
گیله مرد
آن کسی که تا حالا جلو میبرد، از این بهبعدش را هم جلو میبرد. تو نمیخواهد دنبال اینها باشی.
امالبنین
جهاد به آدم حس زندگی میدهد. اینکه بتوانی جلوی شرارت بایستی، جلوهای از حیات را در تو زنده میکند. حالا گاهی جهاد در بیرون توست و لابهلای خاکریزها. گاهی هم در خود توست
سراج زاده
مگر وقتی یکی میگوید در این مملکت داریم تباه میشویم، شعار نمیدهد؟ یا میگوید در این مملکت به کسی اهمیت نمیدهند. این هم یک نوع شعار است؛ شعاری که عمر و استعداد آدمها را تباه میکند؛ چون در این شعار تو همیشه منتظری کسی بیاید کشفت کند. کسی بیاید امکانات بدهد، سرمایه بدهد به تو تا کاری راه بیندازی؛ ولی شعار من میگوید مهمترین سرمایه خود تویی. خدای توست؛ خدایی که در حال تربیت توست. کاری که میکنی، شغلی که راه میاندازی هم بخشی از تربیت توست. پس حتماً خدا برایت برنامه دارد. خدا برایت جایگاهی در نظر گرفته.
mohaddese
توی این ظرفهای روحی غذا میدادیم و قانون گذاشته بودیم هرکسی باید خودش ظرفش را بشوید. برای بعضی از مهندسها این کار سنگین بود. با من بحث میکردند سر این موضوع. تئوریهای اقتصادیاش را هم میگفتند که یک نفر بایستد، بهتر از این است که همه بایستند و بهرهوریاش بیشتر است. من حرفم این بود که خودم عقلم میرسد اگر یک نیروی خدماتی بیاوریم ظرفها را بشوید، در وقت بقیه صرفهجویی میشود؛ ولی به نظرم شستن ظرف چیزهای دیگری را در نفسمان درست میکرد که در درازمدت بیشتر به ما کمک میکرد و برکتش برایمان بیشتر بود. ما باید شخصیت خودمان را و غرورمان را درست کنیم؛ وگرنه در درازمدت، کار دستمان میدهد.
mdp
خدا بندهای را که بگوید به من چه، دوست ندارد. خدا بندهای را میخواهد که شانهاش آماده باشد برای رفتن زیر بار مشکلات مردم.
گیله مرد
کار خداست. خدا اگر بخواهد به کسی عزت بدهد، هیچکس نمیتواند مانع شود. اگر هم بخواهد کسی را ذلیل کند، هیچکس توان مقاومت در برابر ارادهاش را ندارد. فقط کافی است توکل کنی به ارادهٔ الهی و وظیفهات را انجام بدهی. بعد بگذاری خدا گاهی برایت پیام بفرستد.
کاربر ۲۵۱۴۶۲۳
ببین خدا برایت چه میخواهد. اگر بتوانی پیدایش کنی یا کشفش کنی، آن وقت راحتتر و آرامتر خواهی بود.
zar
حالا که برمیگردم به تجربهٔ نصب دستگاهها نگاه میکنم، گاهی از جسارت و نترسی خودم وحشت میکنم؛ اما آن روز فقط به این فکر میکردم که این کار باید انجام بشود، پس انجام بشود. اگر هم قرار است انجام بشود، چرا من انجامش ندهم؟ این است که میگویم همیشه نمیتوانی بدون خطرکردن حرکت کنی. بالاخره یک روزی یک جایی میرسد که یا باید تن به خطر بدهی و ریسک کنی و این میشود مسیر رشدت. یا میترسی و دنبال این هستی که بدون هزینهدادن و بدون خطرکردن فقط سر سالم از این مرحله به در ببری. این میشود که متوقف میشوی و بعدها همین میشود عامل عقبگردت.
^^arefeh
نه، ما به وظیفهمان عمل میکنیم؛ اما چشممان به تقدیرات الهی است. وقتی تغییری در مسیرمان پیش میآید، نمیترسیم. هول نمیکنیم. توکل میکنیم به خواست خدا و در آن جلو میرویم تا ببینیم خواست خدا چیست. ما آن زمین را خریدیم که بسازیم؛ اما یک دفعه مسیرمان رفت سمت شهرک علمیتحقیقاتی.
خوش
حسی شیرین دلم را لرزاند.
11+69
خدا میگوید رزقوروزی شما دست من است.
علی اکبر
اینجا یکی از جاهایی بود که تعریف موفقیت برایم فرق کرد؛ چون آن آدم سعی داشت من را بپیچاند. حالا با هر ترفندی شده. اگر میتوانست من را از میدان به در کند، او یک فرد موفق محسوب میشد. ظاهرش قشنگ است که رقابت است؛ اما رقابتی است که هرکس فقط به شرایط خودش نگاه میکند و کاری ندارد رقیبش چه شرایطی دارد؛
سراج زاده
الان طوری شده که دنیای غرب میآید با انبوهی از اطلاعات، شما را بمباران میکند؛ طوری که شما به همین راحتی نمیتوانید اطلاعات درست را دربیاورید. اگر شما در گوگل یک مطلب را جستوجو کنید، میلیونها مطلب میآید؛ اما کدامشان درست است و کدامش نادرست؟! اصلاً من چقدر باید روی این وقت بگذارم؟
اینکه کشور ما اینقدر رفت دنبال مقاله، یعنی اینکه وقت ما دارد تلف میشود. آنها هم به ما میگویند آفرین.
قاف
حسابکتاب کارهای خدا با ما فرق میکند. اصلاً خداست که کارهایش حسابکتاب دارد. ما ادایش را درمیآوریم.
لیلا
من اما از همان موقع هم میفهمیدم یک چیزی اشتباه است. یک چیزی سرجای خودش نیست. موفقیتی که من را از اطرافیانم جدا کند یا از مردمم، موفقیت نیست. موفقیتی که من در آن تنها باشم و یکه، بیشتر خودخواهی است تا موفقیت. این چه موفقیتی میتواند باشد که به قیمت گذشتن از دیگران به دست بیاید؛ حتی اگر این گذشتن، بهمعنای لهکردن و نابودکردن این دیگران باشد. من چنین موفقیتی را نمیخواستم. من
حسن
جهاد که فقط تیر و تفنگ نیست. هرجا پا بگذاری روی نفست، پا بگذاری روی راحتیهایت و برای یک مسئلهٔ مقدس بزنی به دل خطر، آنجا میشود جهادت.
مانا
شیرموز و کتشلوار و کار جهادی با یکدیگر جور درنمیآیند. باید از یک جایی بزنید تا به یک خواستهٔ مهم دیگر برسید.
علی جهانگیری راد
. برای آنها جالب بود که در ایران با اینهمه فضای اقتصادی معیوب، اینهمه فعالیت در حال انجام است.
لیلا
ما هرجا دنبال نشاندادن خودمان باشیم، مسیر را اشتباه میرویم. هرجا نقش خدا را کمرنگ کنیم، قدم را اشتباه برمیداریم.
گیله مرد
ما مأمور به انجام وظیفهایم، نه مأمور به نتیجه.
leila.shirvanei
گاهی جلونرفتن یک کار، مدد خدایی است برای اینکه بروی و به مسیر خودت فکر کنی.
javane
صادرات خشکبار ما دچار اشکال شده. پستهٔ ما را دیگر خیلی از کشورها نمیخرند. به این دلیل که مجبوریم مواد نگهدارنده بهش بزنیم. اگر این کار را نکنیم، داخلش باکتری و سم تولید میشود. دنیا هم دربارهٔ استفاده از مواد نگهدارنده محدودیت به وجود آورده. راهش این است که اشعه بدهند بهش تا باکتری و سمش نابود شود و پسته خراب نشود. این تابش با همین دستگاه شتابدهنده انجام میشود.
از این تابش، توی تجهیزات استریل استفاده میشود برای استریلکردن، برای تسویهٔ آبوفاضلاب. شتابدهندهها کاربردهای فراوان دیگری هم دارد که برخیاش بعدها معلوم میشود.
دلیل اینکه برخی کشورهای پیشرفته ماها را توی یک سری از تکنولوژیها عقب نگه میدارند، شاید همین باشد؛ چون میدانند چقدر این کارها وسعت دارد و چقدر کاربردهای مختلف دارد.
به هر حال ما صبر نمیکنیم. خسته هم نمیشویم.
zahra.n
حجم
۲۶۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
حجم
۲۶۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
قیمت:
۶۲,۵۰۰
۳۱,۲۵۰۵۰%
تومان