کتاب ساختگرایی، پساساختگرایی و مطالعات ادبی
معرفی کتاب ساختگرایی، پساساختگرایی و مطالعات ادبی
ساختگرایی، پساساختگرایی و مطالعات ادبی مجموعه مقالاتی از صاحبنظران ادبی و هنری جهان درباره ساختگرایی، پساساختگرایی و مطالعات ادبی است.
درباره کتاب ساختگرایی، پساساختگرایی و مطالعات ادبی
این کتاب مجموعه مقالاتی از سوسور، اشکلوفسکی، موکاروفسکی، یاکوبسن، ژنت، تودورف، بارت و دریدا درباره ساختگرایی و پساساختگرایی و مطالعات ادبی دارد. هدف از گردآوری این مجموعه آن بوده است که معتبرترین متنهای کلاسیک اندیشهٴ ساختگرایی و پساساختگرایی، تا جای ممکن با ترجمههایی پاکیزه، به دست خوانندگان و پژوهشگران این حوزه برسد و امکان ارجاع مستقیم به متون تأثیرگذار در روند تحولات و گسترش این دیدگاه نظری فراهم شود.
ترتیب مقالات تاریخی است و از سوسور آغاز و به دریداختم میشود و در این میان دیدگاههای صورتگرایان روس، ازجمله اشکلوفسکی، اندیشمندان مکتب پراگ، از جمله موکاروفسکی ویاکوبسن، ساختگرایان وپسا- ساختگرایان فرانسوی، از جمله ژرار ژنت، تودورف، بارت و دریدا، ارائه شده است.
خواندن کتاب ساختگرایی، پساساختگرایی و مطالعات ادبی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
متخصصان و علاقه مندان حوزه های زبانشناسی، نشانهشناسی، ادبیات و هنر مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب ساختگرایی، پساساختگرایی و مطالعات ادبی
مرگ مولف: رولان بارت
بالزاک، در داستان کوتاهی به نام «ساراسین»۲۱۱ از خواجهای سخن میگوید که به لباس زنانه درآمده است و این جمله را مینویسد: «ذاتا زن بود؛ با همان ترسهای ناگهانیاش، هوسهای نابخردانهاش، نگرانیهای فطریاش، گستاخیهای نسنجیدهاش، المشنگههایش، و ظرافتهای دلبرانهاش». این کیست که اینگونه سخن میگوید؟ آیا قهرمان داستان است که بر بقایای جهلخواجه، که در پس این نقاب زنانه پنهان شده است، تعظیم میکند؟ آیا خودبالزاک است که بر مبنای تجربه شخصیاش از فلسفه زن سخن میگوید؟ آیا بالزاکمؤلف است که افکاری ادیبانه در باب جنس زن بر زبان میآورد؟ آیا خرد عام و جهانی است؟ روانشناسی رمانتیک است؟ هیچگاه پاسخی بر این سؤال نخواهیم یافت؛ به این دلیلمعقول که نوشتارْ نابودی صدا، نابودی هر نوع منشأ است. نوشتار آن فضای خنثی و بیطرف، مرکّب و غیرمستقیمی است که فاعلِ۲۱۲ ما را بیرون میاندازد. فضایی سلبی است که کل هویت در آن رنگ میبازد و هویت منحصربهفرد نوشتار، در آن، خود مینماید.
تردیدی نیست که همیشه همینطور بوده است. به محض آنکه واقعیتی، نه با هدف کنش مستقیم بر حقیقت، بلکه به گونهای ناگذرا، یعنی سرانجام بیرون از هر نقشی، بهجز کنشصرفخودنماد روایت میشود، این گسست روی میدهد، صدا منشأ خود را گم میکند، مؤلف به قلمرومرگ خود پا میگذارد و نوشتار آغاز میشود. مفهوم این پدیده، به هر رو، تغییر کرده است. در میان اقوام، روایت را هیچگاه فرد به عهده نمیگیرد، بلکه یک میانجی، یک شمن و یا راوی عهدهدار آن میشود و آنچه شاید مورد ستایش دیگران قرار گیرد شیوه اجرای اوست که همان راز رمزگان روایت است و نه نبوغش که هیچگاه توجهی به آن نمیشود. مؤلف چهرهای مدرن است، فراورده جامعه ماست و از قرون وسطی با تجربهگرایی انگلیسی، خردگرایی فرانسوی و ایمان فردی دوران اصلاحات۲۱۳ پدیدار شده است. مؤلف وجهه و اعتبار فرد و یا، به بیان فاخرانهتر، شخص انسان را کشف کرد. بنابراین، کاملاً منطقی است که در ادبیات، این اثباتگرایی۲۱۴ تجلی و اوج ایدئولوژی سرمایهداری است که بیشترین اهمیت را برای شخص مؤلف قائل شده است...
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه