دانلود و خرید کتاب شکوفایی؛ براندازی کنت اوپل ترجمه نیوشا ایمانی
تصویر جلد کتاب شکوفایی؛ براندازی

کتاب شکوفایی؛ براندازی

نویسنده:کنت اوپل
انتشارات:نشر صاد
امتیاز:
۴.۳از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب شکوفایی؛ براندازی

کتاب شکوفایی؛ براندازی نوشته کنت اوپل است که با ترجمه نیوشا ایمانی منتشر شده است. این کتاب درباره سه نوجوان است که بدون اینکه بدانند قدرت‌های مافوق بشر دارند. حالا کنار هم باید کاری بزرگ انجام دهند.

درباره کتاب شکوفایی؛ براندازی

حمله آغاز می‌شود. اما نه آن طور که انتظار دارید! با باران شروع می‌شود. بارانی که بذر را حمل می‌کند بذرهایی که یک شبه در همه جا جوانه می‌زنند. این گیاهان ناشناخته زمین‌های کشاورزی را تصرف می‌کنند، چون پیچکی خانه‌ها را دربرمی‌گیرند، حیوانات و مردم را می‌بلعند و بدون توقف به پیش می‌روند! اما در این میان سه نوجوان از خطرات این گیاهان به شکل مرموزی در امان هستند. راز آنها چیست؟ چه چیزی آنها را به‌هم پیوند داده؟ آیا آنها می‌توانند به این کابوس پایان ببخشند.؟ بهتر است هر چه زودتر راز آنها را کشف کنند، چرا که باران دوباره شروع به باریدن کرده! «شکوفایی» عنوان مجموعه کتاب‌های مهیج و ترسناک به قلم کنت اپل است که جلد اول آن تحت عنوان براندازی منتشر شده است. مجله وال استریت در توصیف این کتاب آورده است:« کنت اپل آن قدر مهیج نوشته که ممکن است صفحات آن با آدرنالین چاپ شده باشند!»

پترا، آنیا و سث. داستان حول محور این سه شخصیت نوجوان شکل می‌گیرد. سث تحت سرپرستی مددکاران اجتماعی به خانواده های مختلفی سپرده می شود و پدر و مادری ندارد. او یک ضایعه استخوانی روی دو شانه دارد که سالها پیش در طی عمل جراحی بریده شده. آنیا مادری خلبان و پدری گیاه شناس دارد و از انواع آلرژیها رنج می برد. پوستی پر از جوش و چشم هایی همیشه ورم کرده. پترا دخترک زیبا رو و مغرور و همچنین دوست قدیمی آنیا که به خاطر اتفاقی هر دو از هم رنجیده و رابطه شان را قطع کرده اند. پترا به آب حساسیت دارد. 

خواندن کتاب شکوفایی؛ براندازی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام نوجوانان علاقه‌مند به داستان‌های پرهیجان پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب شکوفایی؛ براندازی

آنیا کور از خواب بیدار شد. با آهی نوک انگشت‌هایش را به پلک‌هایش کشید. به هم چسبیده بودند. توی تخت نشست و هفت بار پشت هم عطسه کرد. دماغش را خلط خشک‌شده زبر کرده بود. بلند شد و با خبرگی راهش را با دستش تا دست‌شویی پیدا کرد. تودهٔ حوله‌های کوچک را کنار روشویی پیدا کرد و آب داغ را باز کرد. چند بار اوّلی که با این حالت بیدار شده بود، خیلی ترسیده بود. الان دیگر بهش عادت کرده بود، آن‌هم توی اوج آلرژی فصل بهار. صبورانه حولهٔ مرطوب و گرم را به‌نوبت جلوِ پلک‌هایش گرفت تا قِیِشان پاک شود. آرام بازشان کرد و با چشم‌های قِی‌کرده به آینه خیره شد. به تصویرش توی آینه گفت: «قشنگ همهٔ عمرم، کجا بودی؟»

دور چشم‌هایش پف کرده بود. در حالت عادی فکر می‌کرد چشم‌هایش یکی از زیباترین ویژگی‌های اوست، اما الان شبیه چشم‌های خوک شده بود. آن‌قدر فین کرده بود که پایین دماغش پوسته‌پوسته شده بود و پوستش رفته بود. برای جذاب‌ترشدن اوضاع، در سرتاسر پوستش هم دسته‌ای جوش شکوفا شده بود!

طنین محوشدهٔ سردردی توی جمجمه‌اش به ضربان افتاد و یاد خواب شب گذشته انداختش. خوابی که بارها دیده بود و توی آن به‌سرعت دویده بود. بااینکه همیشه برایش سردردی به‌جا می‌گذاشت، وجدآور بود.

قفسهٔ داروها را باز کرد؛ پاک‌کننده‌ها و پمادهای مخصوص برای جوش‌هایش، محفظه‌های اضافی برای اسپری‌های آسم، قوطی‌های پلاستیکی کوچک قرص‌های «مانستر» برای حساسیتش. دوتا قرص انداخت ته حلقش. امروز حتماً از آن روزهای دوقرصی بود.

شلاله
۱۳۹۹/۱۲/۲۴

این کتاب یکی از هیجان انگیزترین کتابهایی بود که درباره ی محیط زیست خوانده بودم. سه نوجوانی که متفاوت هستند و نیروهایی دارند که می توانند در شرایط متفاوت و سخت, سالم بمانند و کمتر آسیب ببینند. ماجراهای این کتاب

- بیشتر
🌱 آونـב
۱۴۰۰/۰۶/۱۳

داستان بسیار جذابی داره. علمی-تخیلیه. مفاهیم قشنگی داره، مثل ارزش دوستی، خانواده، محیط زیست، سلامتی و... ریتم تندی داره و جذابیتش جوریه که باعث می‌شه تا تموم نشده، نتونی کتاب رو بذاری زمین😊 ترجمۀ خیلی خوبی هم داره، ولی جلدش خوب نیست

- بیشتر
مهتاب
۱۴۰۰/۰۴/۰۱

خوب بود

کاربرنرگس
۱۴۰۱/۰۶/۱۱

جالب بود قسمت بعدیش کو؟؟؟

🎓🎓
۱۴۰۱/۰۲/۳۱

میشه بگین چطوری میسه دانلودش کرد؟!

وانمود کرد از ته یک تلسکوپ به همه چیز نگاه می‌کند؛ پس همه چیز، حتّی احساسات خودش خیلی خیلی دور بود. هیچ‌چیز به این اندازه اهمیت نداشت. کمکش می‌کرد با ناراحتی، اضطراب و ترسش کنار بیاید؛ حدّاقل کمی.
شلاله
دلش می‌خواست باور کند که روزی شکوفا می‌شود. گل کدر و ماتی را تصور کرد که گلبرگ‌های خیره‌کننده‌اش را ناگهان باز می‌کند و همه سرشان را بالا می‌آورند، هدفون‌هایشان را به‌سرعت از گوششان بیرون می‌آورند، به نفس‌نفس می‌افتند و می‌گویند: «این از کجا اومد؟ من تاحالا چیزی به این قشنگی ندیدم!»
شلاله
و بعد، همان‌طور که او نگاه می‌کرد، باران شروع کرد به ترک‌خوردن.
کاربر ۳۸۲۲۳۴۳

حجم

۲۴۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۰۰ صفحه

حجم

۲۴۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۰۰ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان