کتاب حسرت نمی خوریم
معرفی کتاب حسرت نمی خوریم
کتاب حسرت نمی خوریم، زندگی در کره شمالی مجموعه گفتگوهایی است که روزنامهنگار لسآنجلس تایمز، باربارا دمیک در زمان سکونتش در کره جنوبی با پناهندگان کشور کره شمالی انجام داده است.
این کتاب که حقایقی را از زندگی در کره شمالی برایتان بیان میکند، به فهرست آثار راهیافته به مرحله نهایی جایزه ملی انگلستان راه یافت و در سال ۲۰۱۰ جایزه اثر غیرداستانی ساموئل جانسون بیبیسی را از آن خود کرد. این کتاب را میتوانید با ترجمه زینب کاظم خواه بخوانید.
درباره کتاب حسرت نمی خوریم
«حسرت نمیخوریم» برگرفته از موسیقی یکی از فیلمهای محصول ۱۹۷۰ در کره شمالی است به نام «هیچ چیز در دنیا نیست که حسرت آن را بخوریم». اما چرا باربارا دمیک این نام را برای کتابش انتخاب کرده است؟ به نظر میرسد مردم کره شمالی زندگی در این کشور را به همین صورتی که هست پذیرفتهاند. احتمالا به این دلیل که از دنیا خبری ندارند و هیچ منبع اطلاعاتی موثقی که زندگی دیگری را به آنها نشان بدهد در دسترسشان نیست.
باربارا دمیک در این کتاب با شش شخصیت مصاحبه و گفتگو کرده است. او ابتدای هر بخش، مختصری از زندگی آنان نوشته است و مسیری را که طی کردند تا از کره شمالی بیرون بیایند و به کره جنوبی پناهنده شوند، به روشنی ترسیم کرده است. آنها از خاطراتشان در زندگی قبلی خود گفتهاند. این کتاب به سوالات بسیاری که ممکن است درباره کره شمالی از خود بپرسید، پاسخ میدهد: آیا آنها همانقدر که ادعا میکنند رهبرشان را دوست داشتند؟ آیا قحطی در این کشور به همان میزانی بود که آنها نشان داده بودند؟
شخصیتهای اصلی این کتاب از میان قشرهای مختلف انتخاب شدهاند: یک زن خانهدار و دخترش، اواک هی، معلمی به نام می_ ران که دختر یک کارگر معدن است، جون سونگ، دانشجوی یکی از بهترین دانشگاههای کره شمالی، کیم هیوک پسربچهای خیابانی و دکتر کیم.
کتاب حسرت نمی خوریم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای تمام کسانی که به مطالعات سیاسی و جامعهشناسی علاقه دارند، جذاب است. اگر دوست دارید با حقیقت زندگی در یکی از عجیبترین کشورهای دنیا آشنا شوید، کتاب حسرت نمی خوریم انتخاب خوبی برای شما است.
درباره باربارا دمیک
باربارا دمیک نویسنده، روزنامه نگار و سردبیر دفتر خبری روزنامه لسآنجلس تایمز در پکن است. او در دانشگاه ییل تحصیل کرد و در سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۷ در دانشگاه پرینستون به تدریس پرداخت. در سال ۲۰۰۷ به عنوان سردبیر روزنامه لسآنجلس تایمز در چین مشغول به کار شد اما گاهی اوقات با نشریه نیویورک تایمز نیز همکاری میکند.
باربارا دمیک با نوشتن کتاب حسرت نمی خوریم که مجموعه گفتگوهای او با پناهندگانی است که از کره شمالی به کره جنوبی رفتند، برنده جایزه ادبی ساموئل جانسون در سال ۲۰۱۰ شد.
بخشی از کتاب حسرت نمی خوریم
«سوک_ جو» برادر می_ ران بعدا به من گفت: «فکر میکردم شیوه معمول زندگی اینه.»
اگر به خواهران بزرگتر اخطار داده میشد، آنها جنجال راه نمیانداختند، اما می_ ران زیر گریه میزد و بیعدالتیشان را سرزنش میکرد.
او به دنبال حقش بود: «چرا سوک_ جو فقط باید کفش نو بخره؟»، «چرا مامان فقط مواظب سوک_ جو هست، نه من؟» آنها بدون جواب دادن به سؤالها، ساکتش میکردند. این اولینبار نبود که او علیه سختگیریهایی که بر زنان اعمال میشد طغیان میکرد. در آن زمان، در کره شمالی، دختران اجازه دوچرخهسواری نداشتند. این موضوع لکه ننگ اجتماع بود __ مردم فکر میکردند که این موضوع زشت و از نظر جنسی تحریککننده است __ و حزب کارگر، مرتبا حکم رسمی بر غیرقانونی بودن آن میداد. اما می_ ران این حکم را نادیده گرفت. از زمانی که یازدهساله بود، دوچرخه ژاپنی دستدوم خانواده را به جاده چونگجین میبرد. او به خاطر فشارها باید از روستای کوچکش فرار میکرد و به جای دیگری میرفت. این سواری برای یک بچه بسیار مشقتبار بود، حدود پنج کیلومتر سربالایی داشت و تنها بخشی از این راه آسفالت بود. مردانی که سعی میکردند او را روی دوچرخههایشان از این راه عبور دهند، به خاطر بیشرمیاش به او ناسزا میگفتند. بر سرش فریاد میکشیدند: «میخوای پرده بکارتت پاره بشه.»
گاهی اوقات، گروهی از پسران نوجوان در مسیر او قرار میگرفتند و سعی میکردند دوچرخهاش را بیندازند. می_ ران سرشان فریاد میکشید و پرروییشان را با پررویی جواب میداد. در نهایت او یاد گرفت که آنها را نادیده بگیرد و به رکاب زدن ادامه دهد.
زمانی که کیم جونگ_ ایل، سیویک سال داشت، به اولین پستش به عنوان سرپرست «اداره تبلیغات و تهییج حزب کارگران» منصوب شد و استودیوهای فیلم کشور را راه انداخت. او کتاب در باب هنر سینما را در ۱۹۷۳ منتشر کرد، کتابی که او تئوریاش را به تفصیل شرح داد و در آن مطرح کرد که تحول هنر و ادبیات در القای مردم برای عمل به تکالیف انقلاب بسیار تأثیر دارد.
تحت مدیریت کیم جونگ_ ایل، استودیوهای فیلمهای بلند داستانی در اطراف پیونگیانگ به رقم ۹۲۹ هزار و ۳۰ مترمربع گسترش یافت. این استودیوها سالی چهل فیلم تولید میکردند. اغلب فیلمها، درام و با موضوعاتی مشابه بودند: مسیر رسیدن به شادی، از خودگذشتگی و سرکوب افراد در راستای سعادت همگانی و نظام سرمایهداری، گمراهی محض بود.
در ۲۰۰۵، یک استودیوی فیلمبرداری در آنجا دیدم، ماکتی از جایی که قرار بود خیابانی عادی در سئول باشد درست کرده بودند که ردیفی از مغازههای مخروبه و بارهایی با عکس زنان لخت داشت.
اهمیتی نداشت که فیلمها تبلیغات محض باشند، می_ ران دوست داشت آن فیلمها را ببیند. او به اندازه کسی که در یکی از شهرهای کوچک کره شمالی بزرگ شده عاشق سینما بود. وقتی که بزرگتر شد خودش به سینما میرفت و برای خرید بلیت به مادرش التماس میکرد. البته قیمت بلیت پایین __ تنها نیم وون یا چند سنت __ و هم قیمت با یک نوشیدنی ساده بود. می_ ران هرآنچه میتوانست، دید.
حجم
۳۷۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۳۵ صفحه
حجم
۳۷۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۳۵ صفحه
نظرات کاربران
خیلی اطلاعات دقیقی نمیده بهتون. بیشتر همه چیو کلی گفته. پیشنهاد میکنم دختری با هفت اسم رو بخونید چون هم دقیقتره هم جذاب تر
تا نیمه ها خیلی جالب بود اما در مجموع معمولیه
من مطالعه زیادی در حوضه پناهندگان دارم و خوب این کتاب کلی ترین کتاب بود . من نسخه چاپی را تهیه کردم این کتاب اوایل یک مصاحبه ای را تعریف میکنه در یک رستوران بعدش در مورد اجداد اون شخصی
کتاب خوبی بود، اطلاعات زیادی در مورد کره شمالی بهتون میده، اما به جذابیت کتابهایی چون آکواریوم های پیونگیانگ و یا دختری با هفت اسم نیست. شاید بخاطر اینکه هم زمان سرگذشت چندنفر رو روایت میکنه و کمی گیج کننده
اطلاعات خوبی در مورد کره شمالی میده ولی منسجم نیست اشخاص مرتب عوض میشن از این شخص به اون شخص من که کلا نتونستم شخصیت ها رو از هم تفکیک کنم ولی در کل خوب بود
کوتاه و مختصر اینکه این کتاب رومقایسه کنید با کتاب نیم دانگ پیونگ یانگ امیرخانی یا کتاب دختری با هفت اسم. کتاب هایی که ذکر کردم هم درباره کره شمالی نوشته شده ولی تفاوت از کجا تا به کجا. نویسنده
خیلی شلخته بود به خوبی کتابهای دیگر پناهندگان کره شمالی نبود
کتاب بسیار تکان دهنده و عالی بود و خیلی تاسف برانگیز بود وضعیت یک کشوری در قحطی و تعصب به همه خواندنش رو توصیه میکنم
خوندن نظرات دوستای دیگه منو برای شروع کتاب دچار تردید کرد ولی وقتی کتاب رو شروع کردم کاملا جذبش شدم روایت داستان خطی نیست و چند ماجرا از چند شخص مختلف رو به صورت همزمان تعریف میکنه اطلاعات خوبی از
عالی، مثل بقیه کتبی در این حوزه (پناهندگان کره شمالی) منتشر شده است.