بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب حسرت نمی خوریم | طاقچه
تصویر جلد کتاب حسرت نمی خوریم

بریده‌هایی از کتاب حسرت نمی خوریم

انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۳.۵از ۳۳ رأی
۳٫۵
(۳۳)
مرگ یک نفر تراژدی است و مرگ هزاران نفر فقط آمار است.
maryam
پدر کیم در دهکده‌ای کره‌ای‌زبان دقیقاً در کنار مرز متولد شد. او دهۀ ۱۹۶۰، وقتی جوان بود از مصیبت «سیاست یک گام بزرگ رو به جلو» ی مائو که منجر به قحطی و مرگ میلیون‌ها نفر شد، فرار کرد و به کره شمالی رفت. پدر دکتر کیم، عقیده داشت که کیم ایل_ سونگ مائو نیست و تنها کسی است که می‌تواند وارث واقعی رؤیای کمونیست باشد و قادر خواهد بود به وعده‌هایش در مورد عدالت و برابری کارگرانی همچون خودش عمل کند. او یک کارگر ساختمانی ساده بود که فقط تا کلاس ششم درس خوانده بود، اما هوش و سرسپردگی‌اش در کرهٔ شمالی ارج نهاده شد و به عضویت حزب کارگر در آمد.
esrafil aslani
آزادی و عشق دو چیز که باید داشته باشم برای عشقم، زندگی را فدا می‌کنم برای آزادی، عشق را فدا می‌کنم
maryam
آن درس این است: هیجان زیاد، مسری است. در میان جمعیتی که همه گریه می‌کنند، تنها عکس‌العمل طبیعی فرد این است که خودش هم گریه کند.
mt
گناه و شرمندگی وجه مشترک پناهندگان کره شمالی بود؛ بسیاری از آن‌ها به خاطر کاری که برای نجات خودشان انجام داده بودند از خودشان متنفر بودند.
mt
دولت کره شمالی، ایالات متحد و کره جنوبی را متهم به فرستادن پنهانی کتاب‌ها و دی‌وی‌دی‌ها می‌کرد تا رژیم را سرنگون کند. فروشندگان دی‌وی‌دی دستگیر می‌شدند و بعضی اوقات به جرم خیانت اعدام می‌شدند. اعضای حزب کارگر مقالاتی برای هشدار مردم علیه فرهنگ خارجی ارائه داد: دشمنان ما با استفاده از این محصولات خاص ساخته‌شده سعی در زیبا نشان دادن دنیای امپریالیسم دارند و در پی گسترش شیوۀ زندگی فاسد بورژوازی هستند. اگر ما به خودمان اجازه دهیم که تحت‌تأثیر این محصولات غیر معمول قرار بگیریم، افکار و عقاید تحول و آگاهی طبقاتی ما فلج خواهد شد و پرستش خالصانه نسبت به مارشال (کیم ایل_ سونگ) از بین خواهد رفت.
maryam
اولین‌بار بود که در کل زندگی‌اش تمام روز را بدون غذا سر کرد. تعداد کمی می‌توانند با این جزئیات خاطراتشان را به یاد بیاورند. یک شبه دورانی به پایان نمی‌رسد. سال‌ها زمان می‌برد تا مردم بفهمند جهانشان غیرقابل تغییر است.
asma.
برای مثال، کتاب ریاضی پایۀ اول حاوی این سؤالات است: «هشت پسر و نُه دختر در حال خواندن سرودی در ستایش کیم ایل_ سونگ هستند. در مجموع چند کودک در حال خواندن سرود هستند؟»
asma.
مثل هر دیکتاتوری در جهان، او به خوبی می‌دانست که رژیم‌های خودکامه به قدرت مطلق نیاز دارند.
asma.
اگر کره‌شمالی‌ها به تناقضات و دروغ‌هایی که به آن‌ها گفته می‌شد لحظه‌ای می‌اندیشیدند، خود را در موقعیتی خطرناک می‌یافتند. آن‌ها انتخابی نداشتند. راه فراری از کشورشان نداشتند و حق نداشتند که ضد رهبرشان حرف بزنند یا اعتراض کنند. شهروندان متوسط مجبور بودند خودشان را به گونه‌ای مطابقت دهند که زیاد فکر نکنند. بنابراین غریزۀ طبیعی برای بقای انسانی خوش‌بینی بود. مانند یهودیان آلمان در اوایل دهۀ ۱۹۳۰ که به خودشان می‌گفتند وضع از این بدتر نمی‌تواند باشد، کره شمالی‌ها خودشان را همین‌طور گول می‌زدند. آن‌ها فکر می‌کردند این وضعیت موقتی است. اوضاع بهتر خواهد شد. شکم گرسنه این دروغ‌ها را برنمی‌تابد، اما این کار را می‌کردند.
asma.
هنوز ظلم و ستم بدون توجیهی باقی بود: هدف‌های قاتل، بی‌گناه‌ترین‌ها بودند، یعنی مردمی که هیچ‌وقت غذا نمی‌دزدیدند، دروغ نمی‌گفتند، تقلب نمی‌کردند، قوانین را زیر پا نمی‌گذاشتند یا به دوستشان خیانت نمی‌کردند. این رویدادی بود که نویسندۀ ایتالیایی پریمو لوی بعد از بیرون آمدن از آشوویتس مشاهده کرده بود، او دید نجات‌یافتگانی که از آن‌جا بیرون آمدند هرگز نمی‌خواستند بعد از جنگ یکدیگر را ببینند، زیرا همۀ آن‌ها کارهایی کرده بودند که از انجام دادنش شرمنده بودند.
mansore
او سال‌های زیادی را در ترس و حرف زدن در ذهنش گذرانده بود و به افکار غیرقانونی پناه می‌برد. او خودش را با گذشتن از میان اجساد، بدون این‌که متوقف شود، فولاد آبدیده کرده بود. یاد گرفته بود که ناهارش را تا آخرین دانۀ ذرت، جو یا برنج بخورد، بدون این‌که برای کودکانی که فکر می‌کرد به زودی از گرسنگی خواهند مُرد مکث کند و غصه بخورد. احساس گناه شکنجه‌اش می‌کرد. گناه و شرمندگی وجه مشترک پناهندگان کره شمالی بود؛ بسیاری از آن‌ها به خاطر کاری که برای نجات خودشان انجام داده بودند از خودشان متنفر بودند.
mansore
او همچنان یک کمونیست خوب بود و از هرچیزی که بوی سرمایه‌داری می‌داد بیزار بود. مارشال محبوب او، کیم ایل_ سونگ، بارها هشدار داده بود که سوسیالیست باید «مواظب عقاید مسموم سرمایه‌داری و تجدیدنظرطلبی باشد.» او هم دوست داشت که این گفتۀ خاص را نقل‌قول کند.
Ela Goli
چقدر زندگی را از دست داده بود. چقدر همۀ آن‌ها از دست داده بودند، هم خودش و هم دخترانش، در کره شمالی محصور شده بودند و به صورت خودکار به سوی مرگ پیش می‌رفتند. برای چه؟ «همۀ ما هرچه حزب به ما می‌گوید انجام می‌دهیم. ما برای رهبر می‌میریم. چیزی نداریم که افسوسش را بخوریم. ما راه خودمان را خواهیم رفت.» او با تمام وجود به این موضوع اعتقاد داشت و تمام زندگی‌اش را هدر داده بود
Ela Goli
او به من گفت: «قد برادرم حدود ۱۸۰ سانتی‌متر بود. امکان نداشت جون سالم به در برده باشه.» یکی از مزایای داشتن قد کوتاه این بود که غذای کم‌تری نیاز داشتی.
mt
شعری از شاعر قرن نوزدهم مجارستانی، ساندور پتوفی، به خاطر آورد که وقتی از رودخانۀ تومن عبور می‌کرد، خوانده بود: آزادی و عشق دو چیز که باید داشته باشم برای عشقم، زندگی را فدا می‌کنم برای آزادی، عشق را فدا می‌کنم
mt
اگر کره‌شمالی‌ها به تناقضات و دروغ‌هایی که به آن‌ها گفته می‌شد لحظه‌ای می‌اندیشیدند، خود را در موقعیتی خطرناک می‌یافتند. آن‌ها انتخابی نداشتند. راه فراری از کشورشان نداشتند و حق نداشتند که ضد رهبرشان حرف بزنند یا اعتراض کنند. شهروندان متوسط مجبور بودند خودشان را به گونه‌ای مطابقت دهند که زیاد فکر نکنند. بنابراین غریزۀ طبیعی برای بقای انسانی خوش‌بینی بود. مانند یهودیان آلمان در اوایل دهۀ ۱۹۳۰ که به خودشان می‌گفتند وضع از این بدتر نمی‌تواند باشد، کره شمالی‌ها خودشان را همین‌طور گول می‌زدند. آن‌ها فکر می‌کردند این وضعیت موقتی است. اوضاع بهتر خواهد شد. شکم گرسنه این دروغ‌ها را برنمی‌تابد، اما این کار را می‌کردند.
asma.
یک شبه دورانی به پایان نمی‌رسد. سال‌ها زمان می‌برد تا مردم بفهمند جهانشان غیرقابل تغییر است.
asma.
بدیهی است که مرگ یک نفر تراژدی است و مرگ هزاران نفر فقط آمار است.
asma.
کره شمالی‌ها به اندازه‌ای که اسکیموها برای برف واژه دارند برای زندان کلمه‌هایی متعدد دارند.
asma.
کیم ایل_ سونگ نمی‌خواست که جوزف استالین باشد، او می‌خواست بابانوئل باشد. چال گونه‌هایش ظاهر او را دوست‌داشتنی‌تر از دیگر دیکتاتورها ساخته بود. او به عنوان پدر در مکتب کنفوسیوسی از احترام و عشق برخوردار بود. می‌خواست خانواده‌های کرهٔ شمالی او را مثل گوشت و خون خود در نظر بگیرند. این نوع از کمونیسم کنفوسیوسی شباهت زیادی به فرهنگ امپراتوری ژاپن داشت، جایی که امپراتور خورشید بود و همه برابر آن سر فرود می‌آوردند
Ela Goli
او و همکارانش گزارش‌های خبری سانسورنشدۀ رسانه‌های خارجی را می‌شنیدند. کار آن‌ها این بود که آن اخبار را برای مصرف داخلی سانسور کنند. هرچیز مثبتی که در کشورهای سرمایه‌داری یا به خصوص کرهٔ جنوبی اتفاق می‌افتاد، مثل میزبانی المپیک تابستانی ۱۹۸۸ در این کشور کم‌اهمیت جلوه داده می‌شد. اعتصابات، بلایای طبیعی، اغتشاش‌ها، قتل‌ها __ در هر جای دنیا __ بیش‌ترین پوشش خبری را داشتند.
Ela Goli
کیم ایل_ سونگ آن جنگجوی مقاوم ضدژاپنی که ادعا می‌کرد نیست، بلکه او عروسک دست‌نشاندۀ اتحاد جماهیر شوروی است. او به دخترش گفت کره جنوبی در میان کشورهای آسیایی ثروتمندترین کشور است؛ حتا مردم با شغل معمولی، ماشین شخصی دارند. اثبات شد کمونیستی که رهبرشان ارائه می‌دهد، یک سیستم اقتصادی شکست‌خورده است. چین و اتحاد جماهیر شوروی، حالا کاپیتالیسم را پذیرفته‌اند. پدر و دختر ساعت‌ها با هم حرف می‌زدند و مراقب بودند به خاطر جاسوسی همسایه‌های دوروبر، صدایشان در حد زمزمه بماند.
Ela Goli
اما رهبر بزرگ هرگز از اذهان کودکان دور نمی‌ماند. هرچیزی که به آن‌ها یاد داده شود، ریاضی، علوم، خواندن، موسیقی یا هنر. به بچه‌ها یاد داده می‌شد که به رهبر بزرگ احترام بگذارند و از دشمن متنفر باشند. برای مثال، کتاب ریاضی پایۀ اول حاوی این سؤالات است: «هشت پسر و نُه دختر در حال خواندن سرودی در ستایش کیم ایل_ سونگ هستند. در مجموع چند کودک در حال خواندن سرود هستند؟»
Ela Goli
در گذشته، دانستن این موضوع که او و هر شخص دیگری که می‌شناخت کم‌تر یا بیش‌تر به‌طور مساوی فقیرند به او آرامش می‌داد. حالا می‌دید که ثروتمندان ثروتمندتر می‌شوند، فقیرها فقیرتر. افرادی که به آن‌ها انگ مجرمان اقتصادی زده شد، یک دهه قبل‌تر با کفش‌های چرمی و لباس‌های نو می‌خرامیدند. دیگران گرچه تمام‌وقت کار می‌کردند، همچنان گرسنه بودند. تورم خارج از کنترل بود.
Ela Goli
کیم ایل_‌ سونگ مدت کوتاهی بعد از به قدرت رسیدن این اردوگاه‌ها را راه انداخت تا هر فردی که احتمالاً به قدرت او اعتراض دارد، مثل رقیبان سیاسی، نوادگان زمینداران یا همدستان ژاپن و کشیشان مسیحی را کنار بزند. کسی که روزنامه‌های خارجی می‌خواند دستگیر می‌شد. مردی بعد از خوردن کلی مشروب در بارۀ قد کیم ایل_‌ سونگ جوکی گفت و به جرم «توهین به قدرت رهبر» محکوم شد. جدی‌ترین جرم «جرم‌های ضد دولت» نامیده می‌شد.
Ela Goli
به او گفته شد به خاطر سالگرد تأسیس حزب کارگر به او عفو داده‌اند. هیوک مطمئن بود او را به خاطر جا باز کردن برای سیل زندانیانی که به آن‌جا سرازیر می‌شدند آزاد کرده‌اند. رژیم کره شمالی دشمنانی مهم‌تر از کیم هیوک داشت.
Ela Goli
این اولین رویارویی‌اش با عقاید غربی در بارۀ روابط بود و او را شوکه کرد. او نمی‌توانست نصایحی را که کارنگی به خوانندگان می‌دهد باور کند. یاد بگیریم عشق بورزیم، احترام بگذاریم و دیگران را دوست بداریم. جون_ سونگ از خودش می‌پرسید چطور محصولی از سیستم آمریکای کاپیتالیست می‌تواند چنین باشد؟ آیا همۀ دشمنان کاپیتالیست با قانون جنگل زندگی نمی‌کنند؛ بکش یا کشته شو؟
Ela Goli
رژیم کره شمالی برای محصور کردن مردمش به اعمالی غیرعادی متوسل می‌شد. در اوایل دهۀ نود برای جلوگیری از سفر دریایی مردم به ژاپن، حصارهایی در طول سواحل چونگ‌جین و دیگر شهرهای ساحلی کشید. وقتی کره شمالی‌ها برای کسب‌وکار رسمی آن‌جا را ترک می‌کردند، مجبور بودند همسر و بچه‌هایشان را بگذارند، کسانی که در واقع برای اطمینان از بازگشت آن‌ها به عنوان گروگان نگه داشته می‌شدند. پناهندگان باید توانایی پذیرفتن این واقعیت را می‌داشتند که آزادی آن‌ها به بهای زندگی کسانی بود که دوستشان داشتند و احتمالاً بقیه زندگی‌شان را در اردوگاه‌های کار اجباری می‌گذراندند.
Ela Goli
حزب بیانیۀ ممنوعیت لوازم آرایش چینی (با این ادعا که باعث تاول زدن می‌شود) و غذاهای حاضری چین (با این ادعا که باعث ناراحتی معده می‌شود) را صادر کرد. بیش‌تر لباس‌های مد روز، که از چین وارد می‌شدند، نیز به این دلیل که پر زرق‌وبرق و ضدسوسیالیسم است ممنوع شدند. اگر عذر موجهی نداشتند، حزب به سادگی می‌گفت که مردم نباید اجناس «ساخت چین» را بخرند، زیرا آن‌ها باید از تولیدات خود در کره شمالی حمایت کنند.
Ela Goli

حجم

۳۷۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۳۵ صفحه

حجم

۳۷۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۳۵ صفحه

قیمت:
۲۱۷,۵۰۰
تومان