کتاب تمرین قدرت حال
معرفی کتاب تمرین قدرت حال
تمرین قدرت حال اثری از اکهارت تله نویسنده و معلم معنوی آلمانیالاصل اهل کانادا است. تله در سال ۲۰۱۱ به عنوان تاثیرگذارترین شخصیت معنوی دنیا معرفی شد و نیویورکتایمز نیز او را محبوبترین نویسنده کتابهای معنوی دانست.
درباره کتاب تمرین قدرت حال
کتاب تمرین قدرت حال پس از انتشار خیلی زود جایگاه خود را در بین بزرگ ترین کتابهای معنوی معاصر پیدا کرد. تحسینکنندگان این اثر معتقدند قدرت این کتاب فراتر از واژگان است و قادر است ما را به مکانی بسیار آرام در فراسوی اندیشههایمان ببرد، مکانی که مسائل ساخته ذهن از بین میروند و ما مفهوم خلق یک زندگی آزاد را درمییابیم.
اکهارت تله در سراسر این کتاب، تمرینهای خاص و راه حلهای روشنی ارائه میدهد که به ما نشان میدهند چگونه وقار، راحتی و سبکی برخاسته از آرام سازی افکار خود را تجربه کنیم و جهان پیرامونمان را در حال حاضر ببینیم.
تله میگوید «وجود مقدس شما، هم اکنون در اینجا و در این لحظه وجود دارد. هم اکنون همین جا و نه در آیندهای دور. جایگاهی در درون ما که همواره وجود دارد و همیشه در ورای آشفتگیهای زندگی است، جهانی آرام در فراسوی واژگان، جهانی شاد که متضادی ندارد.»
این کتاب را آهسته یا حتی بدون ترتیب بخوانید و بر واژهها و حتی فضای بین آنها تعمق کنید.
خواندن کتاب تمرین قدرت حال را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم.
اگر میخواهید از تمام دغدغههای مربوط به گذشته و آینده رها شوید و در لحظه حال زندگی کنید و آن را با تمام وجودتان درک کنید، این کتاب میتواند راه و روشش را به شما نشان دهد.
درباره اکهارت تله
اکهارت تله، معلم معنوی قرن معاصر است. او همچون استادان معنوی پیشین، با وضوحی بیانتها و بیتکلف مینویسد و پیامی ساده و در عین حال عمیق را بیان میکند: راهی خارج از رنج و به سمت آرامش وجود دارد. او نویسندهٔ کتابهای «قدرت حال» و «سکون صحبت میکند»، است. او به طور گستردهای سفر میکند و ساکن ونکوور، بریتیش کلمبیا است.
بخشی از کتاب تمرین قدرت حال
بخش زیادی از درد انسان بیاساس است. تا زمانی که ذهنی کنترل نشده زندگی فرد را در اختیار دارد، توسط خود شخص ایجاد میشود. دردی که اکنون ایجاد میکنید، همیشه شکلی از عدم پذیرش و مقاومت ناآگاه به آنچه هست می باشد.
در سطح اندیشه، مقاومت شکلی از قضاوت است. در سطح احساسی، نوعی از منفی نگری میباشد. شدت درد به درجه مقاومت در برابر لحظهٔ حال بستگی دارد ودر مقابل به این بستگی دارد که شما چقدر قوی با ذهنتان، همانند پنداری میکنید. این ذهن، همیشه در جستجوی این است که لحظهٔ حال را انکار و از آن فرار کند.
به عبارت دیگر، هر چه بیشتر با ذهنتان همانند پنداری کنید، بیشتر رنج میبرید. یا شاید بتوان این طور گفت: هر چه بیشتر قادر باشید که قدر دان و پذیرای اکنون باشید، بیشتر از درد و رنج وذهن خود محور رها میشوید.
بعضی آموزشهای معنوی بیان میکنند که درد در نهایت یک توهم است و این درست است. پرسش این است که: آیا این در مورد شما صدق میکند؟ یک باور محض آن را درست نمیکند. آیا میخواهید بقیه عمرتان، درد را تجربه کنید و به خود بگویید که این یک توهم است؟ آیا این شما را از درد رها میسازد؟ آنچه مورد نظر ماست این است که شما چطور میتوانید این حقیقت را تشخیص دهید. یعنی چگونه میتوانید آن را در واقعیت خود تجربه کنید.
تا زمانی که با ذهنتان همانند پنداری میکنید و ناآگاه هستید، درد اجتناب ناپذیر است. من در اینجا در ابتدا از درد احساسی صحبت میکنم که همچنین علت اصلی درد و بیماری جسمی میباشد. خشم، نفرت، ترحم به خود، عصبانیت، افسردگی، حسادت و حتی کمترین ناراحتی، همه اشکال گوناگون درد هستند و هر لذت یا سرخوشی احساسی در خودش، ریشهٔ درد دارد: نقطهٔ مقابل جدایی ناپذیری که در طول زمان آشکار میشود.
هر فردی که تا به حال برای سرخوشی مواد مصرف کرده است، آن بلندی در نهایت افول میکند و این شادمانی به نوعی درد تبدیل میشود. همچنین خیلیها از تجربه خود میدانند که چه ساده و سریع یک رابطهٔ صمیمی میتواند از منبعی از شادی به منبع درد تبدیل شود. از دیدگاه بالاتر، هر دو قطب مثبت و منفی، دو روی یک سکه هستند و بخشی از درد لایههای زیرین هستند که از وضعیت خودآگاه همانند پندار با ذهن، جدا نشدنی هستند.
درد شما دو سطح دارد: دردی که اکنون ایجاد میکنید و دردی از گذشته که هنوز در ذهن و بدنتان زندگی میکند.
تا زمانی که قادر نیستید به قدرت اکنون دست یابید، هر درد احساسی که تجربه میکنید، ته نشینی از درد باقی میگذارد که در شما زندگی میکند. این با درد گذشته ادغام میشود که از قبل آنجا وجود داشته و در ذهن و بدنتان ساکن میشود. این البته شامل دردی میشود که شما در بچگی کشیدید و با ناآگاهی جهانی که شما در آن متولد شدید ایجاد شد.
درد انباشته شده، یک میدان انرژی منفی است که بدن و ذهنتان را اشغال میکند. اگر به آن به عنوان موجودی نامرئی در نوع خودش نگاه کنید، تقریبا به حقیقت نزدیک میشوید. این بدن دردناک احساسی است.
این بدن دردناک دو حالت دارد: غیر فعال و فعال. ممکن است نود درصد مواقع غیر فعال باشد. اگرچه در یک شخص غمگین، میتواند تا صد در صد فعال باشد. بعضی انسانها تقریبا به طور کامل با بدن دردناک زندگی میکنند در حالی که بقیه ممکن است آن را تنها در مواقع خاص تجربه کنند؛ مانند رابطههای صمیمی یا موقعیتهای مربوط به از دست دادن در گذشته یا ترک، آسیب جسمی یا احساسی و مانند اینها.
هر چیزی میتواند باعث آن شود، مخصوصا اگر با یک الگوی درد از گذشتهٔ شما تشدید شود. زمانی که آماده است از حالت غیر فعال خارج شود حتی یک فکر یا سخن بیغرض یکی از نزدیکان میتواند فعالش کند.
پایان دادن به یکی دانستن خود با بدن دردناک
بدن دردناک نمیخواهد که شما مستقیماً مشاهدهاش کنید و همانطور که هست آن را ببینید. لحظهای که بدن دردناک را مشاهده میکنید و توجهتان را به آن معطوف میکنید، روند یکی دانستن پایان مییابد.
بعد بالاتری از آگاهی وارد شده است. من آن را حضور مینامم. شما اکنون شاهد یا نظاره گر بدن دردناک هستید. این بدین معنی است که دیگر نمیتواند از شما بوسیله وانمود کردنتان استفاده کند و دیگر نمیتواند از طریق شما نیروی خود را تامین نماید. در این صورت، شما درونی ترین نیروی خود را باز مییابید.
بعضی از دردهای بدن ناراحت کننده هستند اما به طور نسبی بیضرر میباشند. برای مثال، مانند کودکی که دست از ناله کردن بر نمیدارد. بعضی دیگر، هیولاهای شرور و مخرب هستند؛ شیاطین واقعی. برخی به طور فیزیکی خشن هستند، بیشترشان از لحاظ احساسی خشن هستند. بعضی از آنها به مردم نزدیک یا پیرامونتان حمله خواهند کرد در حالی که بعضی دیگر ممکن است به شما و میزبانشان، حمله کنند. افکار و احساساتی که شما نسبت به زندگیتان دارید، از این پس منفی و خودویرانگر میشوند. بیماریها و تصادفات اغلب به این شیوه ایجاد میشوند. بعضی دردهای بدن، میزبان هایشان را به خودکشی سوق میدهند.
زمانی که فکر میکردید که شخصی را میشناسید و سپس، برای اولین بار ناگهان با یک بیگانه و موجودی ناخوشایند مواجه میشوید، حیرت زده میشوید. اگرچه این مهمتر است که آن را در خود مشاهده کنید تا شخصی دیگر.
مراقب هر نشانهای از غم در درونتان، به هر شکلی باشید. ممکن است آن بیدارکنندهٔ بدن دردناک باشد. این میتواند خود را به شکل تحریک، بیقراری، خلق و خوی غمگین، میل به صدمه زدن، عصبانیت، خشم، افسردگی و نیاز به ماجراجویی در روابط نشان دهد. لحظهای که از وضعیت غیر فعال خارج میشود آن را در کنترل بگیرید.
بدن دردناک، درست مانند هر موجودی میخواهد زنده بماند و بقای او تنها در حالتی ممکن است که به طور ناخودآگاه خود را با آن یکی بدانید. سپس میتواند اوج بگیرد، تبدیل به شما شود و در شما زندگی کند.
بدن دردناک نیاز دارد که از جان
حجم
۷۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۷۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه