دانلود و خرید کتاب چه باشیم چه نباشیم مجید دانش آراسته
تصویر جلد کتاب چه باشیم چه نباشیم

کتاب چه باشیم چه نباشیم

انتشارات:سمام
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب چه باشیم چه نباشیم

کتاب چه باشیم چه نباشیم نوشته مجید دانش آراسته است. این کتاب شامل ۲۴ داستان با موضوعات مختلف است که هرکدام شما را با یک زندگی و دغدغه آشنا می‌کند.

شما با کتاب چه باشیم چه نباشیم به قلب یک زندگی و خانه دیگر می‌روید و با زندگی شخصیت‌ها زندگی می‌کنید. این کتاب داستان‌های جذابی دارد که به شما کمک می‌کند از روزمرگی زندگی خودتان فاصله بگیرید و اتفاقات تازه ببینید.

خواندن کتاب چه باشیم چه نباشیم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد یم‌کنیم

بخشی از کتاب چه باشیم چه نباشیم

خانم، پدرش با بدبختی پولی دست و پا کرد و برای‌شان فرستاد. به پسرم گفت این چه کاری بود کردید. عروسم گفت: این هم تجربه‌ای بود. پدرش گفت محمد، تو اسم این کار را می‌گذاری تجربه. اسم این کار تجربه نبود بی‌فکری بود. حالا دربه‌در دنبال خانه می‌گردند. مثل روز برایم روشن است که عروسم این‌جا نمی‌ماند. کس و کارش تهران است. پسرم را به آن‌جا می‌کشاند. تهران هم که کرایهٔ خانه سر به جهنم می‌زند.

خانم، کارم شده نوه‌داری. این درست که نوه از اولاد شیرین‌تر است. اما من در این سن و سال حوصلهٔ نوه‌داری را ندارم. وروجک‌ها خانه را روی سرشان می‌ریزند. حرف هم که می‌زنی پسرم می‌گوید: بچه است. آدم بزرگ که نیست. نوه‌ها شب و روز خودشان را به من می‌چسبانند. نمی‌توانم تکان بخورم.

هر جا می‌روم دنبالم راه می‌افتند. بکن‌نکن حالی‌شان نمی‌شود. این را می‌خواهند آن را می‌خواهند. آدم باید یک کیسه پول با خودش داشته باشد.

آقا، نمی‌دانم چه‌طور تربیت‌شان کردند. مرده‌شور تربیت‌شان را ببرد. برای آدم آبرو نمی‌گذارند. هرچه می‌بینند می‌خواهند. آدم را دیوانه می‌کنند. با جیغ و داد حرف‌شان را پیش می‌برند. خودشان را زمین می‌اندازند و گریه می‌کنند. مردم خیال می‌کنند آدم بی‌رحمی هستم. به من می‌گویند. گناه دارد فرشتهٔ خدا دارد خودش را هلاک می‌کند. مرده‌شور این پول را ببرد.

خانم، بچه‌ها تقصیر ندارند. پدر و مادرها تقصیر دارند. پدر محمد می‌گوید: تو خراب‌شان کردی. خودتان عروس دارید نوه دارید. حالا من کاری به عروسم ندارم که با کوچک‌ترین حرف پشت چشم نازک می‌کند. خب، مادر است نسبت به بچه‌هایش حساسیت دارد. پدر محمد هم حق دارد که ناراحت بشود. آدم که از سنگ نیست. از سر کار می‌آید خسته است. بی‌حوصله است می‌خواهد استراحت کند. این وروجک‌ها از سر و کولش بالا می‌روند.

آقا، تو که از زندگی ما خبر داری. به پسرم و عروسم نیامده این حرف را بزنند. باز اگر این حرف را پسرعمو و دخترعمویش بزنند آدم دلش نمی‌سوزد آن‌ها حق دارند که بگویند: گناه ما این است که در این‌جا متولد شده‌ایم.

من هرگز از مهران و مهری این حرف را نشنیدم. با این‌که پاسوختهٔ این زندگی شده‌اند. زندانش را رفته‌اند، بدبختی‌اش را کشیده‌اند، کارشان را از دست داده‌اند.

حرف آن‌ها که به میان می‌آید پسرم رگ گردنش بیرون می‌زند و می‌گوید: مهران و مهری اگر عقل داشتند به آن راه نمی‌افتادند. باز اگر پسرعمه‌اش این حرف را بزند آدم قبول می‌کند. مهندس شده دارد زندگی‌اش را می‌کند. سالی یک‌بار هم با زن و بچه‌اش می‌رود خارج.

اگر کار مهران و مهری اشتباه بود. کار شما هم اشتباه بود. اگر شما هدف داشتید آن‌ها هم هدف داشتند. شما می‌خواستید خودتان را نجات دهید. آن‌ها می‌خواستند مردم را نجات دهند. بگذریم که سرتان به سنگ خورده. اما باز آن‌ها چیزی برای گفتن دارند شما چه چیز برای گفتن دارید؟

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۵۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۲۶,۰۰۰
تومان