برای خرید و دانلود کتاب نیروی حال نوشته اکهارت تله و خواندن و شنیدن هزاران کتاب الکترونیکی و صوتی دیگر، اپلیکیشن طاقچه را رایگان نصب کنید.
کتاب نیروی حال؛ رهنمونی برای روشن بینی معنوی، اثری از اکهارت تله با ترجمه هنگامه آذرمی است. این کتاب به مخاطبان کمک میکند تا خود را از چنگ افکار منفی رهایی بخشند و از زندگی کردن در لحظه اکنون لذت ببرند.
کتاب نیروی حال پنج سال پس از اولین انتشار وارد لیست پرفروشترین کتابها شد و درحال حاضر نیز به بیش از ۳۰ زبان در دنیا ترجمه شده است.
نیروی حال یک هدف را دنبال میکند: روشن بینی معنوی از طریق درک اهمیت زندگی در لحظه اکنون. اکهارت تله در این کتاب راهنمای زندگی، بر اهمیت زندگی در لحظه کنونی و فراتر رفتن از افکار گذشته یا آینده تأکید میکند.
اما زندگی کردن در حال چه فایدهای برای آدم دارد؟ همه انسانها ممکن است درگیر برخی از افکار منفی شوند. این افکار میتوانند به گذشتهای که دیگر از دسترس ما خارج است مربوط باشند یا از آیندهای سخن بگویند که هنوز نیامده است. در هر صورت، افکار منفی این قدرت را دارند که زندگی را به کام افراد تلخ کنند. اما نویسنده در این کتاب به مخاطبانش میآموزد که چطور از بند این افکار خلاص شوند و زندگی را در همان لحظه حال ببینند، از آن لذت ببرند و نگاه و نگرششان را به طور کلی به زندگی تغییر دهند؟
نیروی حال، آگاهی را برای ما به همراه دارد. آگاهی که صرفا از دانستن «زندگی کردن در حوضچه اکنون» فراتر رود و با عمل همراه باشد. نویسنده که از برترین مربیان معنوی دنیا است به مخاطبانش راهکارهایی را ارائه میکند که به آنان وارد شدن در این مسیر را میآموزد.
اپرا وینفری این کتاب را در برنامه پر طرفدارش معرفی کرده است و بسیاری از کسانی که این کتاب را خواندهاند، نیروی حال را بهترین کتاب زندگیشان میدانند.
نیروی حال برای تمام کسانی است که دوست دارند زندگی را متفاوت زندگی کنند. این کتاب به همه مخاطبان کمک میکند تا فراموش نکنند که چه نیرو و ثروت عظیمی در وجودشان دارند و در زمانهای مختلف زندگی از این نیروی عظیم برای بهتر زندگی کردن کمک بگیرند.
اکهارت تله نویسنده و معلم آلمانی در سال ۱۹۴۸ متلهد شد. وی دوران کودکی و نوجوانی سختی را پشتسر گذاشته و همین امر نیز سبب شد تا در دوران نوجوانی دچار افسردگی شود. پدر و مادرش از یکدیگر جدا شدند و اکهارت با پدرش به اسپانیا رفت. او به دبیرستان نرفت و مطالعه نجوم، ادبیات و زبان را در خانه شروع کرد. در سن نوزده سالگی به انگلستان رفت و به مدت سه سال مشغول تحصیل زبانهای آلمانی و اسپانیایی شد. در سن ۲۲ سالگی تصمیم گرفت جستجوی خود را در زمینههای فلسفه، ادبیات و روانشناسی دنبال کند و بنابراین در دانشگاه لندن ثبت نام کرد.
تله پس از فارغالتحصیلی، تحصیلات تکمیلی خود را در سال ۱۹۷۷ در دانشگاه کمبریج آغاز نمود، اما پس از زمان کوتاهی تحصیلات خود را نیمهکاره گذاشت.
اکهارت تله میگوید پس از ترک کمبریج درحالی که ۲۹ ساله بود دگرگونی عمیقی را تجربه میکند. شبی با رنج غیرقابل تحمل افسردگی، از خواب برمیخیزد و به یک شهود دگرگونکننده دست مییابد. او این تجربه را اینطور توضیح میدهد: «من نمیتوانستم خودم را تحمل کنم. ناگهان سؤالی به ذهنم آمد که جوابی برایش نداشتم. این من کیست که نمیتواند خودم را تحمل کند؟ ناگهان با یک فضای خالی روبرو شدم. در آن لحظه نمیدانستم که خود ساخته شده توسط ذهنم- با تمام سنگینی، مشکلات و زندگی کردن در گذشته ناخوشایند یا آینده ترسناک - فرو ریخته و ناپدید شده است. فردا صبح که از خواب برخاستم همه چیز در صلح و آرامش بود. چون دیگر از خود خبری نبود. تنها حضور و بودن را تجربه میکردم. تنها مشاهدهگر بودم». این احساس ادامه پیدا کرد و او حسی نیرومند از آرامش را در تمام موقعیتهای زندگی تجربه میکرد. تله تحصیلات دکترای خود را نیمه کاره رها کرد و به مدت تقریباً دو سال بیشتر وقت خود را در پارک راسل در مرکز لندن، در حالتی از سرخوشی عمیق به تماشای جهان نشست.
پس از این تجربه، اکهارت تله چند سال را بدون کار و سرگردان اما در حالت سرخوشی درونی گذراند و در ادامه به یک معلم معنوی شد. پس از آن ، او به آمریکای شمالی مهاجرت کرد و کتاب «نیروی حال» را در سال ۱۹۹۷ منتشر کرد. نوشتن این کتاب او را به شهرت جهانی رساند. او در ادامه کتاب «زمینی نو» را تالیف کرد که این کتاب نیز با استقبال بینظیری در دنیا روبرو شد.
یکی دانستن خویش با ذهن، حجاب کدریست از مفاهیم، برچسبها، تصاویر، کلمات، داوریها و تعابیری که همه روابط صادقانه را مسدود میکند. این حجابی میان تو و خودت، تو و انسانهای دیگر - خواه زن یا مرد - تو و طبیعت و تو و پروردگار است. این حجاب افکار، توهم جدایی را ایجاد میکند، توهم این که یک «تو» و یک «دیگری» کاملاً جدا از هم وجود دارد. آنگاه این واقعیت اصلی را که تو در زیر لایه ظواهر مادی و صورتهای جدا، با تمامی آنچه هست یکی هستی، از یاد میبری. منظور از «از یاد بردن» آن است که دیگر نمیتوانی این یکی بودن را به صورت یک واقعیت بدیهی احساس کنی. ممکن است حقیقت آن را باور کنی، اما دیگر حقیقت آن را نمیشناسی. باور میتواند تسکینبخش باشد، اما فقط از راه تجربه شخصی رهاییبخش میشود.
فکر کردن، به یک بیماری تبدیل شده است. بیماری زمانی بروز میکند که چیزها از توازن خارج شوند. برای نمونه، هیچ اشکالی در تکثیر و تقسیم یاختهها در بدن نیست، اما هنگامی که این روند، بیتوجه به کل سازواره ادامه پیدا کند، یاختهها بیرویه تکثیر مییابند و ما دچار بیماری میشویم.
توجه داشته باشید که ذهن در صورت استفاده صحیح از آن، ابزاری فوقالعاده است. با این حال در صورت بهرهگیری نادرست از آن بسیار ویرانگر میشود. دقیقتر بگویم، استفاده نادرست از ذهن نیست که مسألهساز است، بلکه معمولاً استفاده نکردن از آن، مشکل به وجود میآورد. این ذهن است که از شما استفاده میکند. این حالت، بیماریست. شما معتقدید که ذهنتان هستید. این باور، یک توهم است. در این شرایط، وسیله بر شما حاکم شده است.
با این مطلب کاملاً موافق نیستم. درست است که مانند بسیاری از مردم، افکار بیهدف فراوانی دارم، اما هنوز میتوانم از ذهنم برای رسیدن و دستیابی به چیزها استفاده کنم و این کار را در همه اوقات انجام میدهم.
تنها به این دلیل که میتوانی جدول کلمات متقاطع را حل کنی یا بمب اتم بسازی، به این معنی نیست که از ذهنت استفاده میکنی. درست مانند سگی که گاز زدن به استخوان را دوست دارد، ذهن هم دوست دارد که دندانش را درون مسایل فروکند. از این روست که ذهن، جدول و معما حل میکند و بمب اتم میسازد. شما هیچ علاقهای به هیچ یک از اینها ندارید. اجازه بدهید از شما بپرسم: «آیا میتوانید هر گاه بخواهید از ذهنتان رها شوید؟ آیا تکمه «خاموش» کردن ذهنتان را یافتهاید؟»
منظورت این است که کاملاً فکر کردن را متوقف کنم؟ خیر، نمیتوانم، مگر برای یک یا دو لحظه.
پس، این ذهن است که از شما استفاده میکند. شما ناآگاهانه هویت خویش را با ذهنتان یکی میکنید، به همین دلیل حتی نمیدانید که برده ذهنتان هستید. تقریباً بدون این که بدانید، به تسخیرش درآمدهاید و از این رو آن موجودیت تسخیرکننده را خودتان میپندارید....
دستهبندی | |
تعداد صفحات | ۲۶۲ صفحه |
قیمت نسخه چاپی | ۵۰,۰۰۰ تومان |
نوع فایل | EPUB |
تاریخ انتشار | ۱۳۸۶/۱۱/۱۱ |
شابک | ۹۷۸-۹۶۴-۷۹۷۴-۷۴-۵ |