بریدههایی از کتاب نیروی حال
نویسنده:اکهارت تله
مترجم:هنگامه آذرمی
ویراستار:ریحانه فرهنگی
انتشارات:انتشارات کلک آزادگان
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۶از ۸۴ رأی
۳٫۶
(۸۴)
ناتوانی در متوقف کردن افکار، بیماری وحشتناکیست که از آن آگاه نیستیم و چون تقریباً همه از آن رنج میبرند، روندی طبیعی تلقی میشود.
atefeh
اگر شما خودتان را در بهشت هم بیابید، مدتی طول نخواهد کشید که ذهنتان خواهد گفت: «بله، اما!...»
Thelonious
زندگی رها از دردها، نگرانیها و روانی رنجور ممکن است. برای این کار باید به نقش خود به عنوان خالق دردهایمان آگاه شویم؛ ذهن ما خود مسایل و مشکلاتمان را میآفریند، نه کسی دیگر و نه «جهان بیرون». این ذهن خود ماست با جریان بیوقفهٔ افکار؛ فکرهای گذشته و نگرانیهای آینده
atefeh
یکی دانستن خویش با ذهن، بزرگترین اشتباه ماست - باور ما بر این که ذهنمان هستیم - در حالی که به واقع موجوداتی بس بزرگتر هستیم.
atefeh
آنچه را که اغلب عشق میخوانیم، میتواند برای مدتی لذتبخش و هیجانانگیز باشد، اما وابستگی اعتیادآوریست، شرایطِ نیازمندی شدیدی که میتواند با زدن یک تکمه به ضد خود تبدیل شود.
Mina Sadeh
شکایت، همیشه نپذیرفتن آن چیزیست که هست
کاربر ۷۷۹۳۵
تا هنگامی که احساس وجودتان را از یکی دانستن خویش با ذهن یا بهتر بگوییم از «من درونی» میگیرید، نمیتوانید از درد رها شوید
E.r.Miri
فکر کردن بیاختیار، موجب نشت جدی نیروی حیات میشود.
E.r.Miri
احساس معمولاً نشاندهندهٔ الگوی فکری تقویتشده و نیرویافتهایست که به دلیل حملهٔ شدید انرژی آن ابتدا نمیتوان به اندازهٔ کافی حضور داشت و آن را دید. احساس میخواهد اختیار شما را در دست بگیرد و اگر به اندازهٔ کافی حضور نداشته باشید، معمولاً در این کار موفق میشود.
کاربر ۲۴۱۱۲۰۸
چگونه میشود روند ایجاد زمان را متوقف کرد؟ با پیبردن عمیق به این نکتهٔ مهم که لحظهٔ حال تنها چیزیست که دارید. «لحظهٔ حال» را کانون اصلی زندگیتان قرار دهید. همان گونه که پیش از این در زمان به سر میبردید و فقط برای لحظاتی کوتاه به «اکنون» میپرداختید
E.r.Miri
مرگ، برهنگی از تمامی آن پوششهاییست که شما نیستید!
Thelonious
در برابر آنچه که هست تسلیم شوید. به هستی «آری» بگویید، آنگاه ببینید چگونه به جای آن که هستی بر ضد شما باشد، ناگهان برای شما شروع به کار میکند
کاربر ۷۷۹۳۵
نخواه که آن را با ذهنت درک کنی. سعی نکن آن را بفهمی. فقط هنگامی که ذهن تو خاموش باشد آن را خواهی شناخت؛ زمانی که کامل و پرتوان در «لحظهٔ حال» حضور داری
atefeh
چنان چه درگیری آشکاری میان ذهن و احساس در جریان باشد، فکر، دروغ و احساس، حقیقت را میگوید؛
E.r.Miri
ذهن برای آن که مطمئن شود همچنان در جایگاه قدرت قرار دارد، پیوسته توسط گذشته و آینده به دنبال سرپوش گذاشتن بر لحظهٔ حال است. بنا بر این در حالی که زمان، نیروی حیات و امکان خلاق و نامتناهی «بودن» را که از «لحظهٔ حال» جداییناپذیر است میپوشاند، سرشت راستین شما توسط ذهن پنهان میگردد.
E.r.Miri
ناخشنودی شما نه تنها وجودتان، بلکه اطرافیانتان و روان جمعی بشر را که خود بخشی جدانشدنی از آن هستید، آلوده میکند. آلودگی این سیاره فقط بازتاب بیرونی آلودگی درونی روانهاست و مسؤول آن هزاران انسان ناآگاهی هستند که مسؤولیت فضای درونشان را بر عهده نمیگیرند.
کاربر ۲۱۸۲۰۸۳
اجازه بدهید از شما بپرسم: «آیا میتوانید هر گاه بخواهید از ذهنتان رها شوید؟ آیا تکمهٔ «خاموش» کردن ذهنتان را یافتهاید؟»
منظورت این است که کاملاً فکر کردن را متوقف کنم؟ خیر، نمیتوانم، مگر برای یک یا دو لحظه.
پس، این ذهن است که از شما استفاده میکند. شما ناآگاهانه هویت خویش را با ذهنتان یکی میکنید، به همین دلیل حتی نمیدانید که بردهٔ ذهنتان هستید. تقریباً بدون این که بدانید، به تسخیرش درآمدهاید و از این رو آن موجودیت تسخیرکننده را خودتان میپندارید. آغاز آزادی، پی بردن به این نکته است که شما موجودیت تسخیرکننده، یعنی آن متفکر نیستید. آگاهی از این نکته شما را قادر به مشاهدهٔ موجودیت ذهن میکند. لحظهای که شروع به مشاهدهٔ آن فکرکننده نمایید، سطح بالاتری از آگاهی فعال میشود. سپس پیمیبرید که حیطهٔ وسیعی از شعور در فراسوی فکر وجود دارد که فکر فقط بُعد کوچکی از آن است.
غزاله رفیعی
بله. عادت کنید که از خودتان بپرسید: «در این لحظه در درون من چه میگذرد؟»
بهناز
پذیرش رنج، سفر به سوی مرگ است. رویارویی با درد عمیق، اجازهٔ بودن به آن دادن و توجه را بر آن متمرکز کردن به معنای ورود آگاهانه به حیطهٔ مرگ است. هنگامی که این مرگ را بیازمایید، به بیمرگی پی میبرید و دیگر چیزی نیست که از آن بهراسید. فقط «من درونی» میمیرد. پرتوی از نور خورشید را تصور کنید که فراموش کرده بخشی جداییناپذیر از خورشید است. آن پرتو خود را با این باور که مجبور است برای ماندگاری بجنگد، میفریبد و هویتی غیر از خورشید برای خود میآفریند و به آن میآویزد. آیا مردن چنین توهمی، به گونهای باورنکردنی آزادیبخش نیست؟
سمانه
تنها گام حیاتی در سفر شما به سوی روشنبینی این است که یاد بگیرید خویش را با ذهنتان یکی نکنید.
E.r.Miri
احساس، واکنش جسم به ذهن است
کاربر ۷۷۹۳۵
گذشته به شما هویت میبخشد و آینده وعدهٔ رستگاری و خشنودی میدهد. در هر صورت، هر دوی اینها اوهامی بیش نیستند.
Aref
ذهن، همیشه نگران این است که گذشته را زنده نگه دارد، زیرا بدون گذشته شما کیستید؟ ذهن، همواره خود را به آینده فرافکنی میکند، تا ادامهٔ بقایش را تضمین نماید و در جست و جوی شکلی از رهایی و رضایت در آینده است.
MELIKA
تا زمانی که خود را از چیرگی ذهن نرهانید، عشق، شادمانی و آرامش، شکوفا نمیشوند.
MELIKA
برای کسی که بخواهد در تاریکی باقی بماند، نور بسیار دردناک است.
کاربر ۱۳۴۱۴۰۵
برآورد شده است که بیش از پنجاه میلیون نفر در راه رسیدن به کمونیسم و برای تحقق «دنیایی بهتر» در روسیه، چین و کشورهای دیگر به قتل رسیدهاند. این نمونهٔ وحشتناکیست از آن که چگونه باور بهشتی در آینده میتواند جهنمی از زمان حال بسازد. آیا دیگر در این که زمان روانی یک بیماری جدی و خطرناک ذهنیست، تردیدی باقی میماند؟
سمانه
بنا بر این انتظار را به عنوان یک حالت ذهنی، رها کنید. هر گاه متوجه میشوید که در حال ورود به حالت انتظار هستید، از آن بیرون بیایید و وارد لحظهٔ حال شوید. فقط باشید و از بودن لذت ببرید. اگر حضور داشته باشید، هیچ گاه نیازی ندارید که منتظر رویدادی شوید. پس بار دیگر که کسی گفت: «ببخشید که شما را منتظر گذاشتم.» بگویید: «اِشکالی ندارد، منتظر نبودم، فقط اینجا ایستاده بودم و از شادمانی وجودم لذت میبردم.»
کاربر ۷۷۹۳۵
اجازه بدهید از شما بپرسم: «آیا میتوانید هر گاه بخواهید از ذهنتان رها شوید؟ آیا تکمهٔ «خاموش» کردن ذهنتان را یافتهاید؟»
atefeh
چشمانم را گشودم. نخستین پرتو سپیدهدم از میان پردهها گذر میکرد. بدون این که اندیشهای از ذهنم بگذرد، احساس کردم میدانم در نور، چیزی نامتناهیتر از آنچه ما درک میکنیم وجود دارد. آن درخشندگی ملایمی که از پردهها عبور میکرد، خودِ عشق بود. اشک به چشمانم آمد. از جا بلند شدم و در اتاق قدم زدم. اتاق را شناختم، با این حال میدانستم که پیش از این هرگز آن را به راستی ندیده بودم. همه چیز تازه و بکر مینمود، گویی همان لحظه موجودیت یافته بود. مداد، بطری خالی و اشیا را یک به یک برمیداشتم و از زیبایی و سرزندگی همهٔ آنها غرق شگفتی میشدم.
atefeh
شادی به شرایطی وابسته است که مثبت تلقی میشود و آرامش درونی به هیچ چیز وابسته نیست
کاربر ۷۷۹۳۵
حجم
۲۱۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۲۶۲ صفحه
حجم
۲۱۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۲۶۲ صفحه
قیمت:
۵۳,۰۰۰
تومان