دانلود و خرید کتاب زن همسایه شاری لاپنا ترجمه عباس زارعی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب زن همسایه

کتاب زن همسایه

نویسنده:شاری لاپنا
انتشارات:نشر آموت
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۳۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب زن همسایه

کتاب زن همسایه نوشته شاری لاپنا است. این کتاب که با ترجمه عباس زارعی منتشر شده است یکی از پرحاشیه‌ترین و جذاب‌ترین داستان‌های جنایی معاصر است.

فرزند آن و مارکو کونتی شش ماه است که به دنیا آمده است. آن درگیر افسردگی بعد از زایمان است و قرار است به یک مهمانی بروند، او می‌پذیر که کودک را بخوابانند و به خانه همسایه بروند و به او سر بزنند، آن نه‌تنها از شوخی‌های همسرش در مهمانی کلافه شده است، نگران فرزندش هم هست. پس با اصرار بسیار به خانه بر می‌گردند، وقتی پشت در می‌رسند متوجه می‌شوند که در باز است و فرزند کوچکشان در گهواره نیست.

فرزند خانواده کونتی دزدیده شده است و یک کارآگاه وارد داستان می‌شود، همه چیز همین‌جا شروع می‌شود. حق با کی است و این زوج چه رازی را پنهان می‌کنند.

کتاب زن همسایه در دنیای امروز و میان داستان‌های بی‌شمار چاپ شده، توانسته جای خود را به خوبی بین خوانندگان پیدا کند و محبوب شود.

خواندن کتاب زن همسایه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب زن همسایه

آنه طنین صدای جیغش را درون سرش و روی دیوارها می‌شنود، فریاد او همه جا را پر کرده است. بعد ساکت می‌شود و در حالی که دستش را جلوی دهانش گذاشته است، جلوی تخت خالی بچه خشکش می‌زند. مارکو کورمال کورمال دنبال کلید برق می‌گردد. هر دو به تخت خالی بچه خیره می‌شوند، جایی که نوزادشان باید آنجا باشد. امکان ندارد نباشد! کورا به تنهایی نمی‌توانسته از تخت خارج شود. او یک نوزاد شش ماهه بیشتر نیست.

آنه آهسته می‌گوید: «به پلیس زنگ بزن.» بعد بالا می‌آورد و مایع توی شکمش روی انگشتانش و بعد روی کف چوبی اتاق می‌ریزد. اتاق بچه به رنگ زرد کره‌ای ملایم رنگ شده و تصویر بره‌هایی که جست و خیز می‌کنند، روی دیوارها نقش بسته است. فورآ بوی ترس و وحشت فضای اتاق را پر می‌کند.

مارکو قدرت حرکت را از دست داده است. آنه به او نگاه می‌کند. مارکو شوکه شده و به تخت خالی خیره مانده است، انگار هنوز باورش نمی‌شود. آنه ترس و گناه را در چشمان او می‌بیند و شروع می‌کند به شیون کردن؛ صدایی تیز و ترسناک مانند صدای حیوانی که درد می‌کشد.

آنه ازهال عبور کرده و خود را به اتاق خواب می‌رساند، تلفن را از روی میز برمی‌دارد و با ۹۱۱ تماس می‌گیرد. دستانش می‌لرزند، گوشی تلفن هم به مایع استفراغ او آلوده می‌شود. مارکو بالاخره خودش را پیدا می‌کند. آنه صدای او را می‌شنود که دارد به سرعت در طبقهٔ دوم راه می‌رود. مارکو دستشویی و حمام بالای راه پله را چک می‌کند، بعد از کنار آنه رد می‌شود و به اتاق آخر سر می‌زند؛ اتاقی که آن را به دفتر کار تبدیل کرده‌اند. آنه تعجب می‌کند که چرا مارکو دارد خانه را جستجو می‌کند. انگار بخشی از ذهن آنه جدا شده و دارد منطقی فکر می‌کند. نوزاد آنها به تنهایی قادر به حرکت نیست؛ بنابراین نمی‌تواند در حمام یا اتاق کار باشد.

کسی بچهٔ آنها را برده است.

وقتی منشی پلیس گوشی را برمی‌دارد، آنه فریاد می‌زند: «یکی بچه‌مون رو دزدیده!» دیگر نمی‌تواند خود را آرام کند و به سؤالات منشی جواب بدهد.

منشی پلیس می‌گوید: «درک می‌کنم، خانم. سعی کنید آروم باشید، پلیس تو راهه.»

آنه گوشی را می‌گذارد. تمام بدنش می‌لرزد. حس می‌کند دوباره دارد حالش بد می‌شود. به کار خودشان فکر می‌کند. آنها بچه را توی خانه تنها گذاشته بودند. آیا این کار غیرقانونی است؟ باید باشد. چطور باید این موضوع را توضیح بدهند؟

مارکو دم در اتاق خواب ظاهر می‌شود، رنگ پریده و رنجور.

آنه فریاد می‌کشد: «تقصیر تو بود!» او را هل می‌دهد و رد می‌شود. به سمت دستشویی بالای پلکان می‌رود و دوباره بالا می‌آورد. این بار توی روشویی، بعد دستان لرزانش را می‌شوید و دور دهانش را پاک می‌کند. توی آینه نگاهی به خودش می‌اندازد. مارکو درست پشت سرش ایستاده است. نگاهشان در آینه به هم گره می‌خورد.

مارکو آهسته می‌گوید: «متأسفم، تقصیر من بود.» 

کافه کتاب
۱۴۰۱/۰۹/۰۴

در ژانر خودش ( جنایی ) کتاب خیلی قشنگی بود فقط اینکه خیلی زود خواننده جریان رو می فهمد و کمی از هیجدن کتاب کم میشود

Allabout_shin
۱۴۰۲/۰۹/۲۳

کتاب اولش که ساده شروع شد از یک مهمونی به نظر من اعصاب خورد کن بعد هیجان وارد داستان میشه و از اون نقطه به بعد هیجان زیادی هست البته یکم تکراری بودن هر تیکه متن می‌تونه خسته کننده باشه

- بیشتر
tala
۱۳۹۹/۱۲/۲۰

کتاب خیلی خوبیه

bahar
۱۴۰۲/۰۹/۰۱

کتاب ژانر معمایی پلیسی که خیلی جذاب بود متن و ترجمه روان و ساده بود اصلا نمیشد کتاب گذاشت زمین و حتی وقتی کتاب دستت نبود ذهن درگیر داستان بود

مهر پاییزی
۱۴۰۰/۰۲/۲۳

کتاب بسیار جذابی بود. ترجمه روانی داشت و کنار گذاشتن کتابدکار سختی بود ولی موضوع کمی تکراری و قابل پیش بینی بود

کاربر 7952496
۱۴۰۳/۰۶/۲۰

این کتاب هم مثل کتاب های دیگر شاری لاپنا جان یعنی غریبه ای در خانه، مهمان ناخوانده و... معمایی، روانشناختی، جذاب و هیجان انگیز بود. اما برای فیلم دوستان هم باید این خبر رو بدم که یک سریال ایرانی با

- بیشتر
مینا
۱۴۰۲/۰۸/۱۶

زن همسایه داستان آدم های فاسدی هست که برای بدست آوردن خواسته خودشون هر کاری می کنن و به هیچ کسی رحم نمی کنند ماجرای دزدیده شدن نوزادی هست که در دل خود رازهای سیاهی دا ره

shery
۱۴۰۰/۰۹/۰۹

موضوع جالبی داشت، اصلا خسته کننده نبود. ترجمه کتاب عالب بود.

کاربر ۳۱۶۳۷۲۲
۱۴۰۰/۰۸/۲۲

عالی بود

AS4438
۱۴۰۲/۱۲/۰۷

کتابی پلیسی،جنائی، رازآلود وروانشناختی، کمی بی محتوا وخسته کننده بود، آخرش هم بلاتکلیف تمام شد، ازاین کتاب بهترهم هست وفیلمهائی اینچنینی، ارزش یکبارخواندن را دارد.

تا به حال اینقدر خوشحال نبوده است که الان هست. می‌خواهد این لحظه را نگه دارد و برای همیشه به خاطر بسپارد.
n re
اگر اخلاق زیر پا گذاشته شود و آسیب رساندن به دیگران مهم نباشد، خیلی راحت‌تر می‌شود پولدار شد.
n re
«همیشه آسون نیست، باید محکم باشی و روزهای سخت رو پشت سر بذاری.»
n re
شاید این یه جور قدرت باشه که بتونی وانمود کنی از کسی نرنجیدی.
n re
هیچکس تا ابد در سن بیست و دو سالگی نمی‌ماند. آدم بزرگ می‌شود و همه چیز تغییر می‌کند.
n re
آن روزها فقط عشق را می‌شناخت؛ اما حالا هیچ کس و هیچ چیز را نمی‌شناسد.
n re
«بر اساس تجربهٔ من، مردم همیشه در حال دروغ گفتن هستند.»
n re
این لحظهٔ حساسی بود که بازگشتی نداشت.
n re
فکر می‌کند زندگی برای پولدارها چقدر آسان‌تر است.
n re
تقریبآ هر کاری از آدم‌ها برمی‌آید.
n re
وانمود کردن به اینکه حالش خوب است، برایش خسته‌کننده شده.
n re
زیرا آنچه راسبک در طول سال‌ها کار آموخته این است که تقریبآ هر کاری از آدم‌ها برمی‌آید.
Sky_Blue
برای هر چیزی دلیلی هست،
n re
ترس و اندوه مغز او را از کار انداخته است.
n re

حجم

۲۱۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۰۳ صفحه

حجم

۲۱۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۰۳ صفحه

قیمت:
۶۲,۵۰۰
تومان