کتاب سیری در تاریکیهای نمایش و ادبیات نمایشی ایران در عصر قاجار؛ جلد هشتم (ب)
معرفی کتاب سیری در تاریکیهای نمایش و ادبیات نمایشی ایران در عصر قاجار؛ جلد هشتم (ب)
کتاب سیری در تاریکیهای نمایش و ادبیات نمایشی ایران در عصر قاجار؛ جلد هشتم (ب) نوشته نیایش پور حسن است. این کتاب به جریان نهضت الکساندر دوما در دوره قاجار میپردازد.
درباره کتاب سیری در تاریکیهای نمایش و ادبیات نمایشی ایران در عصر قاجار؛ جلد هشتم (ب)
این مجموعه بهطور کلی شامل مقولههای «پیدایی نمایشنامهنویسی در ایران»، «پیدایی تئاتر و تماشاخانه در ایران»، «مقلدان و نمایشگران تقلید» و «نهضت ترجمه در ادبیات نمایشی در ایران» است که با تمرکز بر عصر قاجار بهویژه دورهٔ سلطنت ناصری، مظفری و سپس دورهٔ مشروطه با عنوان کلی «سیری در تاریکیهای نمایش و ادبیات نمایشی ایران در عصر قاجار» عرضه میشود. در این مجموعه از برخی مسائل نمایشهای ایرانی همانند «تعزیه»، «نقالی» و سایر اقسام نمایشهای ایرانی که تاکنون بهوفور راجع به آن نوشته شده پرهیز شده است. مجموعهای از جستارهای تازهیاب و ناگفته راجع به جریانات مهم و تأثیرگذار نمایشی، مترجمان، نویسندگان، هنرمندان و آثار نمایشی فراموششده از عصر قاجار است که برای نخستین بار به خوانندگان عزیز تقدیم میشود.
خواندن کتاب سیری در تاریکیهای نمایش و ادبیات نمایشی ایران در عصر قاجار؛ جلد هشتم (ب) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان و پژوهشگران هنر نمایش پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب سیری در تاریکیهای نمایش و ادبیات نمایشی ایران در عصر قاجار؛ جلد هشتم (ب)
یش از این در اوراق تربیت بهطور بشارت نوشته و گفتهایم یک دستگاه باسمه یعنی مطبعهای از چاپ حروف در تبریز بههمت و اقدام جناب معالینصاب میرزایوسفخان مستوفی آشتیانی ولد جناب جلالتمآب عالی، اعتصامدفتر دام اقبالهما دایر گشته و این نخستین قدمی است که ما در راه انتشار علم و تربیت برداشته یا اول پایی است که در این جاده به راه گذاشتهایم و هرکس طالب باشد و بخواهد کتابی با حروف خوشخط تازه چاپ کند میتواند به آن مطبعه بفرستد و به مراد مقصود خود نایل شود... وجود آن باسمهخانه و مساعی جمیلهٔ مدیر آگاه خیرخواه آن زایدالوصف در خور سپاس و ثنا میباشد. امید که دانشمندان مملکت آن دایرهای را که سرچشمهٔ بسی منفعتها تواند شد، فراموش ننمایند و درصدد رواج و انتشار و تعمیم فواید آن برآیند.»
میرزایوسفخان در این مطبعه دو رساله منتشر نمود که عبارتند از: ترجمهٔ رسالهٔ «بثالشکوای عبدالجبار عتبی» (تاریخ یمینی) و رسالهٔ «تربیت نسوان» که روزنامهٔ «تربیت» (نمرهٔ ۲۲۱، مورخ پنجشنبه ۳ شوال ۱۳۱۸ ق) دربارهٔ آنها چنین نوشته است:
«ما رسالهٔ شریفهٔ بثّالشکوی را که در آن باسمهخانه در کمال سلیقه و امتیاز چاپ شده بهرأیالعین دیده و دو مرتبه تاکنون اعلان کردهایم تا اسباب هیجان و شوق دیگران شود. این اوقات باز خبردار شدیم که آن مطبعه بهخوبی کار میکند و مخصوصاً رسالهای به اسم «تربیت نسوان» از آثار قلم معارفشیم دایرکنندهٔ همان دایرهٔ نافعه معینی جناب میرزایوسفخان در آن چاپخانه طبع شده و آن مرقومهٔ مبارکه را از عربی به فارسی ترجمه و انشاء کردهاند. اگرچه ما خود آن رساله را ندیده اما مکرر از اهل خبره خبر تمجید و تعریف آن را شنیدهایم و چون از مراتب فضل و کمال مترجم و نویسندهٔ آن نیز بیخبر نیستیم میتوانیم بر آن گفته اعتماد نمائیم. بل یک نکتهٔ دقیق بر مسموعات خویش بیفزاییم؛ بهعبارةاخری احتیاج تربیت نسوان را به یاد برادان آریم و بگوییم عمدهٔ تربیت اولاد به دست مادران و دایگان است و پدر و لله آنقدر دخالت در این کار ندارد که مادر و دایه؛ و البته بیتربیت مصدر تربیت نتواند شد.»
اما این چاپخانه گویی از همان ابتدا با عدم حمایت با ناکامی مواجه شد، چنانچه میرزایوسفخان در مراسلهای به روزنامهٔ «اطلاع» (نمرهٔ ۵۳۹، مورخ شنبه ۲۶ شوال ۱۳۱۸ ق) دربارهٔ این چاپخانه، کتبی که منتشر نمود؛ و دلایل ناکامیاش چنین نوشته است:
«دیر زمانی است که بهواسطهٔ فقدان وسیله و موضوع درستی بهتصدیع محضر مسعود ملازمان جناب اجل امجد عالی نپرداختهام. گویا عرض کرده باشم که خیال تأسیس مطبعهٔ سربی در نظر داشتم. این اوقات پس از تحمل هزاران صدمه و ضرر و مقاسات [تحمل] شداید بیشمار به مقصود خود موفق شدم. یعنی سه ـ چهار ماه قبل ماشین و لوازم طبع از هرگونه مهیا شد و اندکاندک شروع بهطبع بعضی مختصرات نمود. تاکنون چیزی که بهطبع رسیده است ترجمهٔ رسالهٔ «بثالشکوای عبدالجبار عتبی» (تاریخ یمینی) و کتاب مختصری به نام «تربیت نسوان» است که خود بنده با عدم استطاعت از عربی به فارسی ترجمه کردهام. اگرچه گوهر به کان بردن و زیره به کرمان آوردن کار عاقلان نیست. ولی چون از مقاصد عالیه و نیات ارجمند خاطر مبارک مبسوق و مطلعم؛ و میدانم که یگانه مشوق و مهیج این قبیل افعال همان شخص شاخص محترم بندگان جلالتمآب اجل عالی است، برای اینکه مطبوعات ناقابل این مطبعه را ملاحظه فرمایند و ترهات [سخنان بیهوده] بنده را به میزان خبرت و محک انتقاد بسنجند یک جلد از [کتاب] تربیت نسوان را با پست ارسال حضور مبارک نمودم که مطالعه فرمایند و اگر لایق یافتند اعلانی در باب کتاب و دایرشدن این مطبعه در [روز] نامهٔ نامی «اطلاع» درج کنند و اگر کسی از کتاب مزبور بدش نیاید و طالب پیدا کند، اعلام فرمایند که جلدی چند ارسال شود. مقصود نه اخاذی و شارلاتانی است، بلکه یگانه آرزو این است که شاید به امثال این قبیل کتب اندکی چشمها باز شود تا وقتی انشاءاللّه به یُمن اقدامات مجداللّه، بزرگان دستها به دامن شاهد آمال برسد. گذشته از اینها بنده در فقرهٔ این اقدام و مصارف فوقالطاقهٔ مطبعه و آسان شمردن همهٔ دشواریها الان جز اینکه مورد طعن و ضرب و طنز و سخره و تخطئه و نکوهش هستم. طربی نبستهام، گویا جنایتی کردهام، یا مرتکب خیانتی شدهام. بههرحال از نواقص طبعتبهٔ این کتاب معدنت میطلبم که با فقدان استاد و مرتب ماهر این هم زیاد است. این روزها مرتب ماهری هم تهیه شده است و مِنبعد هرچه از طبع خارج شود، از نظر مبارک میگذرد. زیاده ایام شوکت و کامرانی پاینده باد. بندهٔ صمیمی یوسف آشتیانی ابن اعتصامالملک.»
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
حجم
۲٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه