کتاب خوشید نفرین شده (جلد دوم؛ غروب خورشید)
معرفی کتاب خوشید نفرین شده (جلد دوم؛ غروب خورشید)
مجموعه کتاب خورشید نفرینشده، رمانی فانتزیحماسی نوشته زهرا افشارزیبا است؛ نویسندهٔ جوانِ اهل کرج که از کودکی عاشق نوشتن بوده و اولین تجربه انتشار داستانش را در بیستویکسالگی و با همین کتاب داشته است. این کتاب، جلد دوم مجموعهای دوجلدی است طلوع خورشید و غروب خورشید عنوانهای این مجموعه است.
درباره کتاب خوشید نفرین شده (جلد دوم؛ غروب خورشید)
داستان این رمان، از کینههای «کیان» از خانوادهاش آغاز میشود؛ زمانی که قدرتهای درونی و جادوییاش از سوی خانوادهاش پس زده میشوند. پس از آن، کیان با تکیه بر نیروهای خودش، تصمیمِ ساختنِ پنج الماس با پنج نیروی متفاوت را میگیرد تا گردنبندی به نام خورشید بسازد و نیروهایش را تکمیل کنند. کیان، بهدنبال قدرت است و پادشاه «ری» میشود؛ اما در راهِ رسیدن به این قدرت، غافل میماند از جاسوسانی که در دستگاه حکومتیاش کار میکنند و در کنار او زندگی میکنند. ساختنِ گردنبند، راهی است که از اطرافیانش انتقام بگیرد.
خواندن کتاب خوشید نفرین شده (جلد دوم؛ غروب خورشید) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر به داستانهای فانتزی و اساطیری علاقه دارید این کتاب را از دست ندهید
بخشی از کتاب خوشید نفرین شده (جلد دوم؛ غروب خورشید)
گریههایش مرا به خاطرهای دوردست کشانده بود. این سرباز درست به همان شکلی از اعماق وجودش میگریست که آرش، سالها پیش بر سر جسد بیجان خواهرش گریسته و نالهها سر داده بود. با این تفاوت که آرش یک نوجوان بود و این سرباز میانسال. حتی برای لحظهای به جای او، آرش را دیدم که جسد خواهر کوچک و خردسالش را در آغوش میفشرد و صدای نالههایش، دل سنگ را هم ریش میکرد. درشگفت بودم از اینکه هنوز هم در میان آشفته بازار هراسآور ذهنم، این خاطره را به یاد داشتم.
خم شدم و با نشستن روی زانوهایم، دردی خفیف در پاهایم پیچید. سرباز که سر برادرش را در سینه میفشرد و قطرات اشک بر گونههایش جاری بود، وقتی مرا مقابلش دید بهشدت یکه خورد و با چشمانی گردشده به من خیره ماند. میخواست با زمین گذاشتن سر برادرش از جایش برخیزد که دستش را گرفتم و مانع شدم. بیش از پیش وحشت کرد و نگاه حیرانش را به همان سرباز جوان کشاند که حالا پشت سر من ایستاده بود. با فشار خفیفی که به دستش آوردم نگاهش را به من متمرکز ساخت و با لکنت زبان دهان باز کرد تا چیزی بگوید. لرزش آشکار دستش را زیر دستم بهخوبی احساس میکردم و همین هم دردی را که تحمل میکردم دو چندان میکرد.
«ف... فر... فرما...»
لبانم را با زبان تر کردم و با صدایی که هنوز هم دو رگه و خشک بود گفتم:
«این مرگ و میرهای بیشمار، قصهٔ تازهای نیست، اما داغهایی که از آنها میماند تا همیشه تازه است. میدانم داغداری اما از جایت برخیز گویا شعارهای پیش از جنگ را فراموش کردهای! ما گفتیم برای بازپس گرفتن شهر خود لشکر خواهیم کشید... برادرت مزدور قهاری بود. من بودم که او را در این جنگ به قتل رساندم و از مدتها پیش جاسوسانم نام و نشان او را به من گفته بودند. حال اگر به دنبال انتقام یا زخم زدن هستی، برخیز و آنچه میخواهی را از من طلب کن تا دلت آرام بگیرد!»
حجم
۲۶۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۴۷ صفحه
حجم
۲۶۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۴۷ صفحه
نظرات کاربران
با اینکه بعضی از جاهاش رو ادم متوجه نمیشه اما بازم خیلی قشنگ بود. خب اینم خاصیت کتابه دیگه برای خوندنش باید مغزتون فعال باشه و زیاد ازش کار بکشید😂 کتاب مرموز و پرکششیه اما نویسنده میتونست ماجراهای کلیدی و
چرا کتابا ناقصن جلد بعدی این کتاب کو؟ وقتی یه چیزیو بی سرانجام میدونی دیگه میلی ب مطالعه نداری و زده میشی و انگار وقتتو تلف کردی فقط ، بقیشم بزارید لطفا ممنونم
این مجموعه یکی از بهترین مجموعه کتابهایی هست که خوندم. جلد اولش هم خیلی خوب بود. اما این جلد برخلاف جلد اول گنگ و ناواضح بود و درنهایت هیچ اطلاعات خاصی به خواننده نمی داد. تا جایی که باورم نمیشد
کتاب فانتزی و خوبی بود جلد دوم کشش بیشتری داشت فقط از اینکه جلد سومش موجود نیست ناراحتم چون الان با خوندن دو جلد اول به هیچ نتیجه ای نرسیدم و داستان نیمه تمام هست
این دو جلد کتاب کلا زیاد قشنگ نبود حساسیت و جذابیت خاصی نداشت ولی بازم جلد اولش خیلی خیلی خیلی قشنگ تر از جلد دومش بود توصیه میکنمش چون کار اول این نویسندس و انشالله بعد ها کتاب های قشنگ
جلد سومش اومده. اونم بذارین، ببینیم قسمت سوم از دو تای اولی بهتره یا نه...