دانلود و خرید کتاب صوتی ۲۸ تپش
معرفی کتاب صوتی ۲۸ تپش
کتاب صوتی ۲۸ تپش؛ جادوی اتحاد در طلسم کاکارول نوشته امید داداشی است. کتاب ۲۸ تپش داستانی حیرتانگیز از زمانهای بسیار دور است، از پیش از شروع تاریخ بشری زمانی که گونههای مختلف موجودات زندگی میکردند.
درباره کتاب ۲۸ تپش
داستان زمانی روایت میشود که خورشید از غرب طلوع میکرد. زمانی که موجودی به نام کاکارول بزرگ زنده بود و از قلب کوهسرخ محافظت میکرد. کاکارول جادوگر بزرگِ محافظ کوه سرخ میمیرد و با مرگش طلسم کوه به جریان افتاده و قلب کوه سرخ شروع به تپیدن میکند. قلب کوه سرخ بیست و هشت بار میتپد و از تپش میایستد.
ایستادن قلب در پایان روز بیست و هشتم، کار جهان را تمام میکند و همه چیز را میبلعد. در این بیست و هشت طلوع اگر یک قبیله بتواند قلب را از کوه بیرون بکشد و در تخت پادشاهی قلمرویش بگذارد، علاوه بر شکستن طلسم کوه، جادوی قدرتِ فرمانروایی بر زمین زنده را به تاراج خواهد برد و جهان به حکومت قبیلهاش تن خواهد داد.
باتیس با موهای فر و بدنی کمی تپل است و شمشیرش همیشه آویزان به کمرش آویزان مسوول نگهبانان است. او باید مراقب نگهبانان باشد. باتیس اولین کسی است که طلوع معکوس را از کوه میبیند، باتیس نمیداند چه آیندهای در انتظارش است.
در این داستان روایت جنگاوری، اتحاد، عشق، خیانت، نبوغ، حماسه و… احساسات را میشنوید. از ابتدا تانقطه پایانی این داستانِ پرهیجان، هیچ اتفاقی قابل پیشبینی نیست و لحظهلحظه آن، شما را با حقیقتی باورنکردنی روبهرو میکند. سبک کتاب در این داستان، شما را به یاد جی.آر.تالکین نویسنده ارباب حلقهها میاندازد.
شنیدن کتاب ۲۸ تپش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب ۲۸ تپش
بیست و هشت پگاه، فاصله تا مردن و نیستی و یا فرمانروایی و قدرت. در این ماراتن سخت و نفسگیر هر کدام از قبایل که بتواند قلب کوه سرخ را در تخت سلطنتش جایگذاری کند فرمانروای هستی خواهد بود و این به معنی آغاز جنگی به وسعت تمام دنیاست. ما به دنبال اسارت و به بردگی گرفتن قبایل دیگر نیستیم و آزادگی کسی را از او نخواهیم گرفت اما هدف بقیه قبایل نامعلوم است. هیچ کدام از قبایل نظارهگر نیست و کنار نخواهد نشست. برای قرار گرفتن بر قله فرمانروایی جهان، صلح از بین خواهد رفت. شمشیرها برای کشتار دیگر قبایل از غلاف بیرون خواهد آمد و جنگ سرزمینها را در خواهد نوردید، و ما برای حفظ آزادگیمان باید از جایمان برخیزیم.
کوه سرخ در میان کوهستان یخی (در دور دستها) جایی که نه حضوری از جانداران هست و نه نشانی از گیاهان، قرار دارد. جاییکه رودخانهها منجمد شدهاند و بادها در کمرکش کوهها شلاق به دست، بر هرچه هست و نیست میتازند.
رگ پیشانی تیرون متورم شده بود و حرکت ضربانیِ رگی درمیان دو ابرویش میزان احساساتش را به نمایش گذاشته بود. صدای تیرون بلندتر و بلندتر میشد. طوری که گمان میشد چیزی فراتر از حنجره در حال شکلدهی صداست. چشمهای سران در میان حجم سنگین بهت و حیرت به تیرون خیره بود. برج سفید رنگ پادشاه پر شده بود از حجم فریادهایی که تیرون با چهرهای برافروخته در فضا رها کرده بود. کنجکاوی امان مردم عادیِ بیرون برج را بریده و تاب و تحملشان را سر آورده بود. زمزمههایی که در میان انبوه جمعیتِ پشت درب برج، موج گرفته بود، طمع دانستن موضوع را در درونشان شعله ور کرده وآنها را با ازدحام به درب کاخ چسبانده بود.
صدای فریادهای پر از هیجان و بیامان تیرون از درز و حفرههای برج بیرون میجهید و به گوش صف اولی که بیرون درب فالگوش ایستاده بودند میرسید. خبرها گوش به گوش درون جمعیت میپیچید و دلهره بر پیکر آنهایی که از سخنرانی پرشور تیرون فقط چکیدهٔ داستانی را میشنیدند که پایانش مرگ بود، خیمه میزد. تیرون در حالیکه هنوز در میان سرانی که گرد تا گردش را گرفته بودند ایستاده بود، چند ثانیهای سکوت کرد و سپس با صدایی بلند طوری که دیوارهای برج به لرزه درآمد فریاد زد:
حالا که جنگ بر سر مرگ و زندگی است، برای نمردن باید کشت. صدای تجمع کنندگان به نشانهٔ همراهی به آسمان بلند شد که بر سینه میکوبیدند و فریاد میزدند: میکشیم، میکشیم.
زمان
۵ ساعت و ۲۶ دقیقه
حجم
۲۹۸٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۵ ساعت و ۲۶ دقیقه
حجم
۲۹۸٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
نظرات کاربران
من این رمان رو درست داشتم هم شخصیت پردازی خوبی داشت.. هم توصیفات به اندازه و مفید بود.. کشمکش خوبی توی داستان گذاشته شده بود و نقاط تعلیق و غافلگیری های خوبی هم داشت و به اندازه بود تنها چیزی