دانلود و خرید کتاب میدگارد ۲ احمدرضا صالحی‌سیف‌آبادی
تصویر جلد کتاب میدگارد ۲

کتاب میدگارد ۲

معرفی کتاب میدگارد ۲

افسانه چشمه کوه مشرق اثر احمدرضا صالحی، دومین کتاب از سری رمان‌های پرفروش میدگارد است که از نظر تم داستانی در میان کتاب‌های فارسی منحصر‌به‌فرد و حتی می‌توان گفت بی‌نظیر است.

افسانه میدگارد حکایتی بسیار جذاب و مهیج از سرگذشت پسری دارد که مادرش آدمیزاد و پدرش غیرآدمیزاد بوده و این امر ناخواسته او را به سرزمین‌های افسانه‌ای می‌کشاند که در آنجا تمام موجودات اهریمنی طمع به دست آوردن قدرت این جوان را دارند و برای آمدنش لحظه‌شماری می‌کنند.

و از این میان یک دختر زیبا روی از طایفه ثارها دشمنی نامشخصی با این پسر داشته و پیوسته درصدد کشتن وی است...

در بخشی از میدگارد ۲: افسانه چشمه کوه مشرق می‌خوانیم:

سرما آنقدر شدید بود که تا مغز استخوان آریا نفوذ می‌کرد. تکه‌های ریز یخ روی مژه‌هایش آزارش می‌دادند. در حالی که هنوز گیج و منگ از اتفاقاتی بود که او را در برداشتند، فقط می‌توانست احساس کند با سرعت سرسام‌آوری در حال حرکت است.

سرعتش به حدی زیاد بود که به سختی می‌توانست پلک بزند، انگار تمام اعضای بدنش را با طنابی نامرئی بسته بودند و با سرعت فوق‌تصوری در سیاهی شب پرواز‌کنان او را پیش می‌بردند.

میدگارد ۵
احمدرضا صالحی‌سیف‌آبادی
میدگارد ۳
احمدرضا صالحی‌سیف‌آبادی
میدگارد ۴
احمدرضا صالحی‌سیف‌آبادی
پسران نشان‌دار؛ افسانه‌ی شهر هزار گنبد
جوزف فازمن
پسران نشان‌دار؛ تغییر و عطش
جوزف فازمن
پسران نشان‌دار؛ سرانجام مرگ
جوزف فازمن
پسران نشان‌دار؛ اتفاقات ناخواسته
جوزف فازمن
دسیسه‌ی عاشقانه (جلد دوم)
احمدرضا صالحی‌سیف‌آبادی
دسیسه‌ی عاشقانه (جلد اول)
احمدرضا صالحی‌سیف‌آبادی
عِدِن، فرزند اهریمن؛ جلد دوم
آرمان میرزایی
شهر خفتگان در‌ نفرین جادوگر پیر
سید سعید جدیری
شهر خفتگان در‌ گردنبند جادویی (جلد سوم)
آزاد تیموری
عِدِن، عشق و خون؛ جلد اول
آرمان میرزایی
پیشتازان و اربابان مرگ - جلد نخست -طلوع تاریکی
نیما کهندانی
شهر خفتگان در طالع نحس
سید سعید جدیری
شهر خفتگان در پسر عموهای افسانه‌ای
سید سعید جدیری
نبرد خدایان (جلد چهارم)
مرتضی رضایی
بلگراد: جلد دوم؛ملکه‌ی جادو
دیوید ادکینز
خورشید نفرین شده (جلد اول؛ طلوع خورشید)
زهرا افشار زیبا
...Adelew...
۱۳۹۸/۱۲/۲۰

من این رمان مید گارد رو خیلی دوست دارم ولی فصل دو ب بعد رو ب خواطر پولی بودنش نمیتونم بخرم ینی حساب بانکیم رمز شتاب نداره و این خیلی برام ناراحت کننده است

Ms
۱۳۹۸/۰۱/۲۵

واقعا عالیه. در مورد قیمت هم باید بگم با این پول ساندویچ هم نمیدن !

ترنم طبسی
۱۳۹۸/۰۷/۲۸

وحشـــتــــناک قششششششنگه👑👑👑👑

StarShadow
۱۴۰۱/۰۲/۳۰

نسبت به جلد قبل، تخیل نویسنده و ماجراهای فانتزی کتاب پیشرفت چشمگیری داشتن به طوری که برخلاف جلد یک، تقلیدها کمتر به چشم میان و شما بالاخره میتونید شاهد بداهه پردازی نویسنده به کمک قوه ی تخیل خودش باشید. اما روابط

- بیشتر
فلانی
۱۳۹۸/۰۹/۰۳

هنوز نخوندمش ولی واقعا جذب شدم اولین باره کتاب در این ژانر از نویسنده ایرانی میبینم مرحبا به این تغییر قشنگ

sl Majd
۱۳۹۸/۰۲/۲۹

واقعا سبک این داستان در ادبیات ایران،بی نظیره.متنش بسیار شیوا و روان و البته پرکشش.اونقدری ک من توی ۲ روز ۵۰۰ صفحه رو خوندم

فاطمه زهرا
۱۳۹۹/۰۱/۰۱

کاش الان که تو خونه هستیم کتابا رایگان بود من این کتاب میدگارد 2رونخوندم اما چون یکو خوندم مطمعنم خیلی قشنگه لطفا رایگانش کنید بتونم بخرم اصلا این نظر هارو کسی می بینه ؟؟؟؟؟؟؟

چیستا
۱۳۹۹/۰۱/۲۶

فصل اول کتاب رو وقتی خوندم واقعا جذبش شدم خیلی جاها با آریا همراه شدم .... اما خب این فصل واقعا زیاد جذبم نکرد بعضی جا های داستان خسته کننده بود و رد میکردم .. اما درکل داستان عالی هستش ممنون از

- بیشتر
aseman
۱۳۹۹/۰۱/۱۸

به جذابیت جلد اول نبود ولی همچنان عالیه

طاها
۱۳۹۹/۰۴/۱۷

عالییییی

به راستی چیست این اشک که هم مهمان تلخی ها و هم شیرینی های زندگی بشر است...
"Shfar"
بهت می‌گفتم که زندگی همینه.. باید تا وقتی هست ازش لذت ببریم، حسرت آرزوهای بر باد رفته و فرصت های از دست رفته فقط ما رو از روزهای حاضر دور میکنه و هزار تا حرف امیدوار کنندهٔ دیگه...
"Shfar"
اگه بخوای زندگی خودتو به انتظار حل شدن مشکلاتت عقب بندازی، هیچوقت فرصت زندگی کردن پیدا نمی‌کنی
azizi
اشک... اشک... اشک... به راستی چیست این اشک که هم مهمان تلخی ها و هم شیرینی های زندگی بشر است... حال هیچ فرق نمی دارد این بشر از خاک باشد یا آتش، از نور باشد یا از دود، طفل شیرخوار باشد یا پیر جهانخوار، کوچکترین زن اغنیا باشد یا مردترین مرد فقرا...
mamad
اما افسوس که زندگی همیشه اونجوری نیست که انتظارش را داریم.
ابوحیران‌درونے‌↻
بهت می‌گفتم که زندگی همینه.. باید تا وقتی هست ازش لذت ببریم، حسرت آرزوهای بر باد رفته و فرصت های از دست رفته فقط ما رو از روزهای حاضر دور میکنه و هزار تا حرف امیدوار کنندهٔ دیگه...
"Shfar"
زیبایی‌های دنیا اونقدر زیاده که هیچ بصیرت قدرتمندی قادر به درک همهٔ اونها نیست.
سید بسیجی
تعداد جادوگرها روز به روز بین آدم‌ها کمتر می‌شه و جهل اونا بیشتر. این اواخر اونا دارن با خودخواهی ها و کوته فکری هاشون نظم طبیعت و محل زندگیشونو از بین می‌برن. دیگه به قدر کافی بارون نمی‌باره، آب رودخونه‌ها خشک شده.. جنگل‌ها دارن از بین میرن...
delvin
- ببین فرزند انسان… شاید تو هنوز نمی فهمی که وجود و حضورت در این دنیا چقدر ضروری و حیاتیه! بذار یک مثال ساده برات بزنم. مسئولیتی که تو نسبت به مردمت داری اونقدر سنگینه که اگر روی دوش کوه هم گذاشته بشه کوه با آن عظمتش تبدیل به خاکستر میشه!
"Shfar"
اشک... اشک... اشک... به راستی چیست این اشک که هم مهمان تلخی ها و هم شیرینی های زندگی بشر است...
armin
بهتره حواستو خوب جمع کنی، قبل از اینکه کسی کنترل تو رو به دست بگیره خودت کنترل قدرتتو به دست بگیر. زمان نشستن و یاد گرفتن برای تو دیگه تموم شده. از امروز باید تمام فعالیت‌هات هدفمند باشه. به دنبال هدفت برو و در مسیر رسیدن به هدفت از تعالیم مدرسه زندگی نهایت استفاده را ببر.
amir haji
از اولشم دروغ گفتن راه حل درستی نبود. برای دروغ گفتن باید قدرت مدیریت کل دروغ ها و شرایط رو داشته باشی که تو هیچکدومو نداری. از این به بعد یا دروغ نگو یا وقتی بگو که بتونی مدیریتش کنی.
Abolfazl.RPx
سارنوش قیافه حق به جانبی به خود گرفت و گفت: - تو چی؟! نمی خوای بگی این همه مدت کجا غیبت زد و داشتی چه غلطی می کردی؟! در گوشه دیگر کلبه، آرتوس در حالی که حرکتی به صندلی اش می داد و به رفتار کودکانه سارنوش لبخند می زد، خطاب به سوده گفت: - اون کیه؟ رفتارش برام جالبه. و سوده جواب داد: - تارا رِی سارنوش، دختر رِی، یکی از نجیب زادگان میدگارد و یکی از بهترین اساتید میدگارد. به ظاهر بچه گونه اش نگاه نکن، خیلی باهوشه. با این ظاهر شادش سعی می کنه اندوه درونش رو پنهان کنه. آرتوس نگاهش را به زیر انداخت و زیر لب زمزمه کرد: - اندوه تنهایی... تنهایی... سوده نگاهش را از سارنوش و فترس که همچنان با هم درگیر بودند، برگرفت و مهربانانه به آرتوس دوخت و با شرم دخترانه ای گفت: - دلم... دلم... دلم برات تنگ شده بود... همش می ترسیدم نکنه همه چیزو فراموش کرده باشی...
کاربر ۳۶۵۸۳۰۸
فکر می‌کنی چند سال دیگه زنده باشیم؟ تو به هیچکدوم از آرزوهایِ دوران بچگیت رسیدی؟ به خودمون نگاه کن، معلوم نیست چقدر دیگه برای زندگی پیش از مرگ فرصت برامون باقی مونده اما هنوز همه آرزوهامون سر جای خودشون قرار دارن.
Aria Shahdadi
آبی آسمان دیدگانش به لطافت ابرهای پر طراوت بهاری، فخر می فروخت و لب های مهربانش بدون اینکه کلامی بر زبان جاری سازند، حدیث عشق و دلتنگی، همگام غم فراق را فریاد می زدند. گونه های سرخ سوده پایان جدایی و دیدار دوباره روی محبوب را به گرمی جشن گرفته بودند و آرتوس نیز در حالی که روی پای خودش بند نبود، بی اختیار مقابل او روی زمین افتاد. گویی آن پاها دیگر توان نگه داشتن سنگینی آن همه بغضِ فریاد نزده را نداشتند و از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کردند.
کاربر ۲۷۴۷۴۱۰
اگر کمکت نکردم به این خاطر بود که خیلی جاها لازم بود به سختی بیفتی. زندگی با سختی‌ها و خوشی‌هایش بزرگ‌ترین مدرسه تاریخ بوده و هست.
M.S.R
کسانی که به خاطر اهداف بزرگ، جانشان را فدا می کنند، با کسانی که بی جهت می میرند، یکسان نیستند
1JESUSCHRIST1
اگه بخوای زندگی خودتو به انتظار حل شدن مشکلاتت عقب بندازی، هیچوقت فرصت زندگی کردن پیدا نمی‌کنی، هر شرایط و هر زمانی مشکلات خودش رو داره! پس زیاد به این مسائل فکر نکن
احمدضیا
آریا بدون اینکه حرفی بزند، اسبش را زین کرد و سعی کرد سوار شود، اما اسب مرتب زیر پایش را خالی می‌کرد و با بدخلقی به این طرف و آن طرف می‌رفت. ژولیت هم روی اسبش نشسته بود و با لبخند او را تماشا می‌کرد. اسب آریا روی پاهای عقبش بلند شد و با عصبانیت سر و صدایی به راه انداخت که نگو... آریا که کمی عصبانی شده بود دهانه اسب را کشید و سرش را به گوش اسب نزدیک کرد و گفت: - اگه همین الان خفه نشی و آروم نگیری به شرکان میگم ادبت کنه... اسب بیچاره به محض شنیدن نام شرکان چنان آرام گرفت و با ترس و لرز جلوی پاهای آریا نشست که ژولیت از تعجب دهانش باز ماند. آریا به راحتی روی اسب نشست و پایش را بر گُرده اش کوبید.. اسب فوراً بلند شد و آرام ایستاد.
🎹🎹🔥🪄
هنگامی قصد گرفتن دست های پدرش را داشت، ناگهان متوجه شد که دیگر قادر به لمس پدرش نیست.
🎹🎹🔥🪄

حجم

۲۴۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۵۶ صفحه

حجم

۲۴۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۵۶ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان