کتاب جهان رویاها؛ بخش اول
معرفی کتاب جهان رویاها؛ بخش اول
جهان رویاها بخش اول از مجموعه چرخ زمان است. چرخ زمان یک سری رمان فانتزی حماسی است که چهارده جلد دارد. رابرت جوردن در سال ۱۹۸۴ شروع به نوشتن اولین نسخه از این کتاب با نام چشم جهان کرد که آن را در سال ۱۹۹۰ منتشر نمود.در این مجموعه از اسطورهها و ادیان زیادی مانند بوداییسم، هندوئیسم، فرهنگ اروپایی، اسطورهشناسی آسیایی و اسلامی استفاده شدهاست.
درباره کتاب چرخ زمان
مجموعه چرخ زمان یک داستان بسیار پیچیده درباره تقابل خیر و شر است ، که در این اثنا، شاهد ماجراجویی شخصیتهای اصلی هستیم. ارباب تاریکی (The Dark One)، یک نیرو شیطانی است، که می خواهد مغزها را فاسد و در پایان دنیا را تصاحب کند. تاریکی و نوچههایش، قهرمانان داستان را در هر گوشه و کناری مورد حمله قرار میدهند. اژدها، که لقب رهبر نور (Light) است، قهرمانی است که باید با تاریکی مقابله کند. اژدها در دورانهای مختلف از زمان، بارها و بارها با تاریکی مقابله کرده است.
رمان چرخ زمان حدود صدهزار شخصیت دارد ولی اگر بخواهیم پنج شخصیت اصلی را معرفی کنیم، به این افراد می رسیم: رند آلثور، اگوِِین آلور، پِرین آیبارا، ماتریم (مت) کاوثن و ناینیو آلمیرا. هر کدام از این شخصیتها داستانی فوقالعاده زیبا دارند. شرکت آمازون و سونی، در حال ساخت سریال چرخ زمان هستند.
در مجموع چرخ زمان، چیزی بیش از یک داستان ساده است. خواننده در همراهی با قهرمانان داستان، درمییابد که چطور در جریان حوادث، میتواند با تکیه بر تواناییهای خود، برناامیدی غلبه کند. میفهمد که هیچ کس خوب یا بد مطلق نیست؛ و این انتخاب ماست که بتوانیم با غلبه بر وسوسههای تاریکی، در راه نور قدم برداریم. میآموزد که گاهی افراط در نفرت از تاریکی و پندار غلط در تشخیص راه درست، خود موجب تباهی و گمراهی است و درمییابد که کسی نمیتواند و نباید از زیر بار مسئولیتش شانه خالی کند؛ هرچند این مسئولیت، به سنگینی کوه باشد و مرگ در برابر آن ، به سبکی پر.
جردن، سبک و ادبیات ویژهای دارد و تعریف و توصیف جزئیات صحنهها و وقایع را با هنرمندی خاصی، بهگونهای ارائه میکند که خواننده در عین اینکه از جریان وقایع دور نمیشود، میتواند بهراحتی صحنهها را تجسم کند و خود را در دل ماجراها ببیند. جردن همهٔ اینها را با ادبیات انگلیسی قرن هفدهمی ارائه میدهد، تا با حالوهوای داستان همخوانی داشته باشد.
نیویورکتایمز درباره چرخزمان و رابرت جردن نوشته است:
«جردن با چزخ زمان آمد، تا جهانی را که تالکین پدید آورده بود، به تسخیر خود درآورد.»
خواندن مجموعه چرخ زمان را به چه کسانی یپشنهاد میکنیم
دوستداران رمانهای بلند فانتزی و حماسی را به خواندن این اثر دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب چرخ زمان
لحنش قدرت گرفت: «مردم زیادی از شهر فرار کردند. با هرکس که صحبت کردم، تأیید کرد غریبهها شکست خوردند و فرار کردند. لرد سروان بُرنهالد این کار را کرد.»
نایال به آرامی آه کشید. اینها کمابیش همان کلماتی بودند که بایار در دو دفعهٔ اولی که ماجرا را تعریف کرد، در مورد ارتشی بر زبان آورد که گویی ناگهان پیدا شد و فالمِی را تسخیر کرد. نایال فکر کرد: یک سرباز خوب؛ درست همانطور که جِفرام بُرنهالد همیشه میگفت. ولی مرد اهل تفکری نیست.
بایار ناگهان گفت: «لرد فرماندهٔ من! لرد سروان جِفرام بُرنهالد به من دستور اکید داد که از نبرد کناره بگیرم. وظیفه داشتم نظاره کنم و به شما گزارش بدهم. و به پسرش، لرد دِین۱۳ بگویم که او چطور مرد.»
نایال با ناشکیبایی گفت: «بله، بله.» لحظهای به چهرهٔ استخوانی بایار نگاه کرد، سپس افزود: «کسی به صداقت و شجاعت تو شک نمیکند. این دقیقاً از نوع کارهایی بود که جِفرام بُرنهالد حاضر بود انجام بدهد. حاضر بود در نبردی شرکت کند که بیم آن میرفت تمام افراد تحت فرمانش در آن کشته شوند.» و نه از نوع آن کارهایی که در تخیل تو میگنجد.
دیگر چیز بیشتری از این مرد دستگیرش نمیشد. «کارت را خوب انجام دادی، فرزند بایار. حالا اجازه داری بروی و اخبار مربوط به مرگ جِفرام بُرنهالد را به پسرش برسانی. طبق آخرین گزارشها، دِین بُرنهالد به همراه اَیمون والدا۱۴ در نزدیکی تاروالون است. میتوانی به آنها ملحق شوی.»
«سپاسگزارم، لرد فرماندهٔ من. سپاسگزارم.» بایار از جا بلند شد و تعظیم کرد. با این حال وقتی کمر راست کرد، لحظهای تردید کرد. «لرد فرماندهٔ من، به ما خیانت شد.» نفرت لحنش را تند کرد.
«به دست این یک دوست تاریکی که از او صحبت کردی، فرزند بایار؟» نمیتوانست خشونت لحنش را پنهان کند. یک سال تمام نقشه و برنامه نابود شده بود، هزار سرباز از فرزندان نور کشته شده بودند و بایار فقط میخواست از این یک مرد صحبت کند: «این آهنگر جوان که فقط دوبار او را دیدی، این پرین۱۵، اهل دورود؟»
«بله، لرد فرماندهٔ من. نمیدانم چطور، ولی میدانم که او مقصر است. میدانم.»
«ببینم در مورد او چه میتوانم بکنم، فرزند بایار.» بایار دوباره دهان باز کرد، ولی نایال دست لاغرش را بلند کرد و جلو او را گرفت: «حالا میتوانی بروی.» مرد چهره استخوانی، چارهای نداشت جز این که دوباره تعظیم کند و برود.
وقتی در پشت سرش بسته شد، نایال در صندلی پشتبلندش خمیده شد. چه چیزی باعث شده بود بایار تا این اندازه از این پرین نفرت داشته باشد؟ تعداد دوستان تاریکی خیلی بیشتر از آن بود که بخواهند نیرویشان را روی نفرت از یک فرد خاص از آنها تلف کنند. دوستان تاریکی خیلی زیاد بودند _ از اشراف تا عوام _
که پشت ظاهر خوشرو و زبان چربونرمشان پنهان شده بودند و به اهریمن خدمت میکردند. هرچند، اضافه شدن یک نام جدید به این فهرست، ضرری نداشت.
حجم
۶۸۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۶۸ صفحه
حجم
۶۸۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۶۸ صفحه
نظرات کاربران
چرا جلد ششم رو نمیذارید؟ خیلی وقته منتظریم!!!
جلد ششم چاپ و پخش شده. پس چرا شما نذاشتین؟ :(
بیصبرانه منتظر ارائه جلدهای باقی مونده هستم.
حالا جلدها رو دو بخشی کردین هیچ، چرا از هر جلد یک عنوان رو گذاشتین توی طاقچه!؟ این باعث زیرسوال رفتن طاقچه میشه، بیشتر تبلیغ کتاب و انتشاراتی هست اینجور، در این موارد طاقچه باید بخواد که ناشر مجموعه رو
پس کی جلد ۶ ام رو منتشر میکنید ؟ آخه کجای دنیا کتاب رو دو تیکه میکنن که تو این مملکت همچین میشه ؟ حرص و طمع شما ناشرا و مترجما چرا تمومی نداره ؟ 😑😑😑
لطفا جلد بعدی رو هم قرار بدید ممنونم
این کتاب با بقیه کتاب ها یه کمی فرق داشت ، داستان برخلاف قبل که هر دو فصل یا هر یک فصل از زبان یک شخصیت داستان نقل میشد ، اینبار چندین فصل پشت سر هم فقط درباره یکی از
سلام میخواستم بدونم چرا جلد بعدی تجلی اژدها که ترجمه شده رو توی برنامه ی خوبتون ندارید؟ اصلا قصد دارید اضافه ش کنید به کتاباتون یا نه؟
آقا این بخش دو نداره جلد دوم رو به کل نداشتن دلتون نمیخواد کتاب رو برای دانلود قرار ندید مجبور که نیستین.
طاقچه جان سلام. با انتشارات مجموعه تماس گرفتم گویا جلد هفت رو حدود دو ماه هست در اختیار شما گذاشتند. شما چرا منتشرش نمیکنید؟