دانلود و خرید کتاب امام حسن (ع) جواد نعیمی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

معرفی کتاب امام حسن (ع)

امام حسن (ع) اثر جواد نعیمی، جلد چهارم از مجموعه چهارده جلدی قصه‌های زندگانی چهارده معصوم (ع) است که به زندگی حضرت امام حسن (ع)، امام دوم شیعیان می‌پردازد.

مجموعه چهارده جلدی قصه‌های زندگانی چهارده معصوم (ع) به زندگی چهارده معصوم می پردازد و ادوار مختلف زندگانی آن بزرگواران را از بدو تولد تا پایان عمر با نثر داستانی بیان می‌کند.

این مجموعه شامل مینی‌مال‌ها و داستانک‌هایی با موضوعاتی نظیر ارتباط معصوم با مردم، حاکمان، دوستان و دشمنان است.

خواندن مجموعه قصه‌های زندگانی چهارده معصوم (ع) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این مجموعه به همۀ کسانی پیشنهاد می‌شود که می‌خواهند در قالب داستان‌های شیرین و خواندنی دربارۀ راه و روش زندگی ائمۀ معصومین بدانند و مشی ایشان را سرلوحۀ زندگی خود قرار دهند.

 بخشی از کتاب امام حسن (ع)

با شکفتن گُل خوش‌بوی خانه‌مان، حسن، انگار دلم قراری دیگر یافت و شبستان زندگی‌ام که از نور وجود امیر مؤمنان، علی (ع) روشن بود، با حضور پسرمان فروغی دیگر پیدا کرد و آنگاه که سالی پس‌ازآن، فرزند دیگرمان حسین کاشانهٔ ما را نورانی‌تر کرد، در خانهٔ کوچکمان جلوه و جمالی بسیار زیبا پدید آمد.

من، دختر پیامبر خدا (ص)، با نگریستن به چهره‌های معصوم حسن و حسین، سیمای پدر را می‌دیدم و از وجود آن دو، بوی پیامبر (ص) را احساس می‌کردم. علاقهٔ حَسنین به پیامبر، همچون علاقهٔ پیامبر (ص) به آنان بود.

هرگز از یاد نمی‌برم که پدرم پیوسته می‌فرمود:

- حسن و حسین که درود بر آنان باد، جوانان اهل‌بهشت‌اند. آن دو، گل‌های بوستان جهان‌اند.

و بسیار اتفاق می‌افتاد که رسول خدا (ص) می‌فرمود:

- فاطمه‌جان! حسنین را نزد من بیاور.

هنگامی هم که آنان را می‌دید، غرق بوسه‌شان می‌کرد و چنین می‌گفت:

- خداوندا! هر کسی که این فرزندان و پدر و مادرشان را دوست بدارد، در روز قیامت با من هم‌نشین فرما!

پیامبر خدا (ص) همواره به حسن و حسین احترام می‌گذاشتند و به آنان محبت می‌کردند. هنگامی هم که همراه آن دو به مسجد می‌رفتم، پدرم با دیدنشان می‌فرمود:

- هرکسی این دو را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر آن‌که با اینان دشمنی بورزد، با من دشمنی کرده است.

حسن و حسین کوچک‌اند. پیامبر (ص) در خانه مشغول استراحت است. حسن مجتبی، تقاضای آب می‌کند. رسول خدا (ص) به‌دلیل علاقه‌ای که به او دارد، بلند می‌شود، مقداری شیر می‌دوشد و ظرف شیر را به‌دست حسن (ع) می‌سپارد. در این هنگام می‌بینم که حسینم نیز از جای برمی‌خیزد و به‌سوی آن دو می‌رود؛ اما هرچه تلاش می‌ورزد تا پدربزرگ کاسهٔ شیر را از برادرش، حسن بگیرد و به او بدهد، موفق نمی‌شود.

با شگفتی رو به‌سوی پیامبر خدا (ص) می‌کنم و می‌گویم:

- پدرجان! انگار حسن را بیشتر دوست می‌دارید!

رسول خدا (ص) نگاه مهربانش را از کودکان برمی‌گیرد، به چهره‌ام می‌نگرد و می‌فرماید:

- نه دخترم! چون او اول آب خواست، باید نوبت و حساب‌وکتاب را رعایت می‌کردم.

پدرم در مسجد، نماز می‌گزارد. پسرم حسن، همچون پروانه گِرد شمع وجودش 

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه