کتاب من بیابان، همسرم باد
معرفی کتاب من بیابان، همسرم باد
کتاب من بیابان، همسرم باد، شامل مجموعه اشعاری زیبا و دلنشین سرودهی عرفان نظرآهاری است. اشعار کتاب من بیابان، همسرم باد به لطافت نسیم بهاری و شکوفههای درختان است.
دربارهی کتاب من بیابان، همسرم باد
کتاب من بیابان، همسرم باد، شامل اشعار زیبایی از عرفان نظرآهاری است. نگاه تیزبین و ظریف عرفان نظرآهاری در سرودههای کتاب من بیابان، همسرم باد، کتاب را آنچنان خواندنی کرده است که با شروع مطالعهی آن، نمیتوانید کتاب را زمین بگذارید. کتاب من بیابان، همسرم باد شعرهایی عاشقانه و عارفانه دارد. اما نگاه کلی شعرها به جهان، نگاهی زنانه است که به لطف و ملاحت ان کمک کرده است. رضا دالوند برای این کتاب تصویرسازیهای زیبا و درخشانی انجام داده است.
کتاب من بیابان، همسرم باد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر دوست دارید شعری بخوانید که شما را به دمی آسایش و آرامش دعوت کند، کتاب من بیابان، همسرم باد را بخوانید.
دربارهی عرفان نظرآهاری
خانم عرفان نظرآهاری ۱۷ مرداد ۱۳۵۳ در تهران متولد شد. او دکترای رشته زبان و ادبیات فارسی و تاریخ فلسفه دارد و سالهاست که با شعرهای زیبا و لطیفش، در حرفهی نویسندگی و شاعری مشغول است. آثار او او به زبانهای انگلیسی فرانسه، ترکی، کردی، عربی، ژاپنی، ایتالیایی، آلمانی، سوئدی، و هلندی ترجمه شده است. او همچنین برای آثارش جوایز و افتخارات بسیاری از جمله جایزه ادبی پروین اعتصامی، جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، جایزه کتاب فصل … و نیز لوح افتخار دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان) در اسپانیا را کسب کرده است. از زیباترین نوشتههای عرفان نظرآهاری میتوان به من بیابان، همسرم باد، در سینهات نهنگی میتپد، جوانمرد نام دیگر تو و لیلی نام تمام دختران سرزمین من است اشاره کرد.
بخشی از کتاب من بیابان، همسرم باد
باد میدود
بهار میدود
رود بیقرار میدود
ابر میدود درخت میدود
کوه استوار میدود
هرچه ساده هرچه سخت میدود
کرم خاکی از میان خاک
بی صدا میدود
پیچکی شکسته با عصا
میدود
سنگریزهای بدون دست و پا
میدود
میدود ولی چرا؟
میدود ولی به مقصد کجا؟
غنچههای نوجوان درختهای پیر
سرفراز و خاک سربه زیر
ِ آسمان ِ
روزهای زود و سالهای دیر
هرچه بود و هرچه میشود
هرچه رفت و هرچه میرود
میدود به سمت پس کجاست؟ کو؟
میدود به پای جستجو
میدود به های و میدود به هو
میدود فقط به سوی او
حجم
۷٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۷٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
نظرات کاربران
شیطان اندازه یک حبّه قند است گاهی می افتد توی فنجانِ دلِ ما حل می شود آرام آرام بی آنکه اصلا ً ما بفهمیم و روحمان سر می کشد آن را آن چای شیرین را شیطان زهرآگین ِدیرین را آن وقت او خون می شود در خانه تن می چرخد
کتاب های عرفان نظر آهاری رو باید خوند. همین... و گاهی چند بار هم باید خوند... خوند و فکر کرد و احساس کرد و لذت برد...
سیمرغ بودم هرچیز و هرکس ، یک دانه ی کوچک برای چینه دانم بود این دانه ها سیرم نمیکرد .... این نقطه ها این مَردمِ زود بر ساعتم پاشیده بودند اما برای رفتنم تا عشق ، تا آن دور این لحظه ها دیرم نمیکرد... من نعره بودم، شهر:
خوبه