دانلود و خرید کتاب ملانصرالدین و ایران فرهاد دشتکی نیا
تصویر جلد کتاب ملانصرالدین و ایران

کتاب ملانصرالدین و ایران

انتشارات:نشر علم
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ملانصرالدین و ایران

کتاب ملانصرالدین و ایران، نود و شش مقاله از مجموعه مقالات مجله‌ی ملانصرالدین به سردبیری جلیل محمدقلی‌زاده است که نزدیک به بیست و پنج‌سال در گرجستان چاپ و منتشر می‌شد. فرهاد دشتکی‌نیا این مجموعه را تالیف و تنظیم کرده و نشر علم آن را منتشر ساخته است. 

درباره‌ی کتاب ملانصرالدین و ایران

کتاب ملانصرالدین و ایران، اثر فرهاد دشتکی‌نیا، نود و شش مقاله از مجله‌ی ملانصرالدین است که سال‌ها در گرجستان، تبریز و باکو منتشر می‌شد. ملانصرالدین منتقدِ طناز و سرسختِ جهلی بود که سرتاسر سرزمین‌های اسلامی را فراگرفته بود. هدفش مبارزه با این جهل و آگاهی بخشی در قالبِ طنز و کاریکاتور بود. جهلی که عاملانی داشت: استبداد و مقدس مآبان و ریزه خوارانِ آن ها. در مقابل، زبانِ زنان، کودکان، فعله‌ها و حمال ها، کشاورزان و پیشه ورانی بود که صدای‌شان شنیده نمی‌شد. صداهایی که نویسندگان ملانصرالدین در مقاله‌ها و یادداشت‌ها و کاریکاتورهای‌شان بازتاب می‌دادند. مجموعهٔ حاضر، گزیده‌ای است از مقالاتِ ملانصرالدین دربارهٔ ایران و ایرانیانِ مهاجری که در قفقاز بودند. و مبنای گزینش آن‌ها موضوعات سیاسی است. 

کتاب ملانصرالدین و ایران را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

کتاب ملانصرالدین و ایران، برای علاقه‌مندان به موضوعات سیاسی و کسانی که دوست دارند، با حال و هوای نشریات قدیمی آشنا شوند، کتابی جذاب و خواندنی است.

جملاتی از کتاب ملانصرالدین و ایران

یا مثلاً اوسّا علی از ایروان نوشته است که کنسولِ ایروان تعدادی از فراش‌ها را به سرکردگیِ نایب کنسول در جادهٔ نخجوان و تعدادی را هم در مسیرِ اوچ کلیسا۶ گذاشته است. نایب‌ها و فراش‌ها چماق به دست از صبح تا غروب کنارِ جاده صف کشیده‌اند و منتظرند. بله! می‌بینند که از دور چند نفر با سر و صورتی خاکی، خمیده، پابرهنه و پیاده با لباس‌های پاره پوره سرشان را انداخته‌اند پایین و آرام می‌آیند. نایب و فراشان به پیشوازشان می‌روند. اولین سؤالی که می‌پرسند این است: «کجایی هستید؟» اگر بگویند رعیّت روسیه هستیم، نجات پیدا می‌کنند. اما اگر بگویند ایرانی هستیم کارشان تمام است. نایب، شخصاً جیب‌های مسافران را وارسی می‌کند. اگر در حین وارسی کمترین نشانهٔ نارضایتی از سوی مسافران دیده شود به فراشان دستور می‌دهد بزنند. گاه پیش می‌آید یکی از مسافران مقاومت می‌کند و اجازه وارسی نمی‌دهد. او را می‌برند نزد کنسول. مثلاً مشهدی حیدرقلی نوشته است که مرا بردند نزد کنسول و گفتند این مرد پر رویی می‌کند. کنسول با عصبانیت از جایش بلند شد. اصلا یادم نمی‌رود. آدمِ بلند بالایی بود. من هم که قدّم کوتاه است. آمد نزدیک. با پایِ راستش چنان ضربه‌ای به کلّه‌ام زد که کلاه از سرم افتاد. آن قدر با مشت به کلّه‌ام زد که کم مانده بود بمیرم. فردای آن روز یک کلّه قند از من گرفت و از سر تقصیرم! گذشت. گفتم: «بین خودمان بماند خان! دیروز بدجوری کتکم زدید» ببینید چه جوابی به من داد: «من مثل سایر کارگزاران نیستم که مفت و مجانی بخورم و بخوابم. من همیشه با عَرقِ جبین به پادشاه خدمت می‌کنم»

هادی
۱۴۰۰/۰۸/۲۰

کاش پولی نبود

به جان تو مَردعلی، توسری و حمالی تا آخر عمرمان خوراک و کار ما خواهد بود. مشروطه برای امثال ما هیچ سودی نخواهد داشت. نمی‌دانم آخر و عاقبت این مشروطه چه می‌شود؟ پا می‌گیرد یا نه؟ فقط این را می‌دانم که اگر هم پا بگیرد وکلایِ علما و نجبا و تجار و آقازاده‌ها مجلس تشکیل خواهند داد. بدبخت و بی‌چاره‌ها را آن جا راه نمی‌دهند. مگر همین‌ها نبودند که خون ما را توی شیشه کرده بودند؟ چه انتظاری از این مجلس داری؟ همین تاجری که یک عباسی مزد با یک سیلی حوالهٔ تو کرد فردا در این مجلس برای حق تو تلاش خواهد کرد؟ این جماعت نمی‌گذارند ما بیدار شویم. ما هم آن قدر این جا و آن جا از این توسری‌ها می‌خوریم و در سرما می‌مانیم تا تلف شویم.
ابراهیم

حجم

۴۴۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۸۷ صفحه

حجم

۴۴۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۸۷ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان