دانلود و خرید کتاب ماسه و کف و خدایان زمین جبران خلیل جبران ترجمه موسی اسوار
تصویر جلد کتاب ماسه و کف و خدایان زمین

کتاب ماسه و کف و خدایان زمین

معرفی کتاب ماسه و کف و خدایان زمین

کتاب ماسه و کف و خدایان زمین مجموعه اشعار جبران خلیل جبران نویسنده و شاعر نامدار لبنانی است که توسط موسی اسوار آن را به فارسی ترجمه و انتشارات سخن آن را منتشر کرده است.


کتاب ماسه و کف و خدایان زمین

کتاب ماسه و کف و خدایان زمین اشعاری از جبران خلیل جبران شاعر و نویسنده لبنانی‌تبار است. این کتاب شامل دو بخش است. بخش اول کتاب ماسه و کف است که شامل مضامین اندرزگونه در قالب شعر می‌شود. برخی از این مضامین عبارت هستند از: لزوم اطعام نیازمندان؛ تعریف عشق؛ تبعات نیرنگ؛ ویژگی آزاد مرد راستین؛ و تعریف سخا و عزت نفس.

بخش دوم این کتاب خدایان زمین نام دارد که منظومه‌ای از زبان سه شخصیت است که هر سه به سرانجام الوهیت خویش و سرنوشت انسان می‌اندیشند. خدای نخست، مظهر تصورات نیست‌انگارانه و پوچی، خدای دوم نماینده‌ی اصالت وجود و خدای سوم منادی اصالت حیات انسانی و پویایی انسان است. خدایان اول و دوم وارد مناقشه‌ای نظری و انتزاعی می‌شوند، اما خدای سوم به سرزندگی و شور انسان توجه دارد و سرانجام، منطق او پیروز می‌شود.

خواندن کتاب ماسه و کف و خدایان زمین را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

اگر شما نیز جزو علاقه‌مندان به جبران خلیل جبران هستید، خواندن کتاب ماسه و کف و خدایان زمین را به شما پیشنهاد می‌کنم. این کتاب شامل مضامین اندرزگونه است و خواننده در قالب شعری دلنشین با مفاهیم بلندی همچون عشق، سخاوت، عزت نفس و... آشنا می‌شود.

درباره جبران خلیل جبران

جبران خلیل جبران در سال ۱۸۸۳ در خانواده‌ای مسیحی در شمال لبنان به دنیا آمد. مادرش زنی هنرمند بود، اما پدرش مردی بی‌مسئولیت بود که خانواده‌شان را با مشکلات متعددی روبرو کرد. اوضاع بد مالی خانواده سبب شد که جبران نتواند در دوران کودکی به مدرسه برود، اما در این سال‌ها نزد کشیش روستای محل زندگیشان آموزش دید و با اصول مذهب، انجیل و زبان‌های سوری و عربی آشنا شد. سرانجام زمانی که جبران ۱۲ ساله شد، مادرش به همراه فرزندان به ایالت متحده آمریکا مهاجرت کردند. برای اولین مرتبه جبران در آمریکا به مدرسه رفت.

جبران در سال ۱۹۰۵، چکیده‌ای از نوشتارهای خود را در مورد موسیقی در روزنامه "المهاجیر" چاپ کرد. پس از آن، مجموعه‌ای از سروده‌های خود را در کتابی عربی زبان با عنوان "گریه، خنده و توفان ها" منتشر نمود که این کتاب به تازگی با نام "رویا (منظره)، توفان و محبوب" به زبان انگلیسی برگردان شده است. وی در سال ۱۹۰۶، کتاب "spirit Brides" خود را که دربرگیرنده‌ی داستان‌های کوتاه بود، به چاپ رساند و یک سال پس از آن، دومین سری از همین مجموعه را با عنوان "spirits Rebellious" در دسترس خوانندگانش قرار داد. جبران خلیل جبران در سی و پنج سالگی، نخستین کتاب انگلیسی زبان خود با عنوان مرد دیوانه را منتشر کرد. این نویسنده و شاعر درطول زندگی خود ۱۶ کتاب به زبان‌های عربی و انگلیسی منتشر کرد.

جملاتی از کتاب ماسه و کف و خدایان زمین

در این کرانه‌ها تا ابد راه می‌سپارم،

در میانِ ماسه و کف.

مدِّ دریا ردِّ پاهای مرا محو خواهد کرد،

و باد کف را تا به دوردست‌ها خواهد برد.

اما دریا و کرانه تا ابد برجای خواهند ماند.

یک بار دستم را پُر از مِه کردم.

سپس آن را گشودم، هان که مِه یکی کرم بود.

و باز دستم را بستم و باز کردم، و آنک یکی پرنده بود.

«برای خواندن جملات بیشتری از کتاب ماسه و کف و خدایان زمین بخش نمونه کتاب را رایگان دانلود کنید.»

معرفی نویسنده
عکس جبران خلیل جبران
جبران خلیل جبران
لبنانیی | تولد ۱۸۸۳ - درگذشت ۱۹۳۱

جبران خلیل جبران در ۶ ژانویه‌ی ۱۸۸۳ در شهر باستانی بشاری، در جبل لبنان واقع در شمال لبنان، در خانواده‌ای از مسیحیان مارونی متولد شد. در زمان تولد او، محل تولدش در نیمه‌ی خودمختار امپراتوری عثمانی قرار داشت. پدر خلیل، بدهی‌های هنگفتی از قمار انباشته کرده بود و شغل خود را از دست داده بود، اما بعدها توسط یک مدیر محلی به مقام و منصب دست یافت. مادر خلیل پیش از ازدواج با پدر خلیل، دو بار ازدواج کرده بود و از ازدواج اولش صاحب یک پسر شده بود. خلیل به غیر از برادر ناتنی خود، پیتر، دو خواهر کوچک‌تر نیز داشت. او هرگز به مکتب نرفت، اما توسط کشیشانی که به خانه‌ی آن‌ها رفت‌وآمد داشتند، زبان عربی و خواندن انجیل را آموخت.

Maeda T
۱۳۹۸/۰۹/۲۰

با سلام خدمت شما ای کاش این کتاب رو به زبان اصلی یعنی عربی هم قرار می دادین چون من که رشته ام عربی هست هم می تونستم ازش استفاده کنم. ممنون.

saia
۱۴۰۱/۰۱/۱۹

عمیق و فوق العاده

*نیمی از آنچه می‌گویم بی‌معنی است؛ اما آن را می‌گویم تا شاید نیمه دیگر را دریابی.
min
‫*حتی دستانی که تاج‌های خار می‌سازند از دستانِ بیکاره بهترند.
FatimaHabibi
*برخی از ما چون مرکب هستیم و برخی چون کاغذ. اگر سیاهی برخی از ما نبود، برخی دیگر از ما گنگ می‌بودند. و اگر سپیدی برخی از ما نبود، برخی دیگر از ما کور می‌بودند.
min
تنها یک بار زبانم بند آمده است. و آن هنگامی بود که کسی از من پرسید: «تو کیستی؟»
saia
«تو و آن جهان که در او زندگی می‌کنی جز دانه‌ای ماسه نیستید بر ساحلی بی‌مُنتها از دریایی بیکران.»
min
*هفت بار مرا از شخصِ خود بد آمد: بارِ نخست، وقتی که دیدم او افتاده می‌نماید شاید که به رفعت دست یابد. بارِ دوم، وقتی که دیدم در حضورِ زمینگیر می‌لنگد. بارِ سوم، وقتی که میانِ سخت و آسان مخیر شد و آسان را اختیار کرد. بارِ چهارم، آنگاه که گناهی مرتکب شد و چنین خود را تسلّا داد که دیگران نیز گناه به‌جا می‌آورند. بارِ پنجم، وقتی که از سرِ ناتوانی شکیبایی کرد و شکیبِ خود را به توانمندی نسبت داد. بارِ ششم، وقتی که از زشتی رخساری منزجر شد، و نمی‌دانست که آن نقابی از نقاب‌های خودِ اوست. و بارِ هفتم، وقتی که زمزمه‌گرِ سرودِ ستایشی شد و آن را فضیلت پنداشت.
Rafti
مایه شگفتی است که تو بر کنْدرو ترحّم می‌کنی و برکنْدذهن نه، ‫و بر کورچشم تأسف می‌خوری و بر کوردل نه.
FatimaHabibi
*انسانیت رودی از نور است که از ازل تا به ابد جاری است.
saia
*تو به من سکوت بده، من به مصافِ شب می‌روم.
saia
*وقتی که همچون آینه‌ای صاف در برابرت قرار گرفتم، تو در من نگریستی و تصویرِ خود را در من دیدی. سپس گفتی: «من تو را دوست دارم.» ولی در حقیقت تو خود را در من دوست داشتی.
Rafti
*خانه من به من گوید: «مرا ترک مکن، زیرا که گذشته تو اینجا منزل دارد.» و راه به من گوید: «پیش آی و در پی‌ام بیا، زیرا که من آینده تو هستم.» و من، هم به خانه خویش و هم به راه گویم: «من نه گذشته‌ای دارم، نه آینده. اگر در اینجا مانَم، در ماندنم رفتن است؛ و اگر بروم، در رفتنم ماندن. تنها عشق و مرگ است که همه چیز را دگرگون می‌کند.»
Rafti
*زیبایی بزرگ مرا اسیرِ خود می‌کند، اما زیبایی بس بزرگ‌تر حتی از بندِ خودش نیز آزادم می‌کند.
saia
*اگر فقط می‌توانی آنچه را نور عیان می‌کند ببینی و آنچه را صدا اعلام می‌کند بشنوی، پس در حقیقت تو نه می‌بینی نه می‌شنوی.
saia
*بسا که به‌جز از راهِ شب کسی به سپیده‌دم نرسد.
saia
*من آنگاه تولّدی دیگر یافتم که جانِ من و پیکرِ من عاشقِ همدیگر شدند و با یکدیگر مزاوجت کردند.
saia
*اکنون برآنم که خویشتن را تحقّق ببخشم. اما چگونه می‌توانم، بی‌آنکه به سیاره‌ای بدل شوم که بیداردلان بر آن مقیم باشند؟ آیا اینْ مقصودِ هر انسانی نیست؟
saia
*آن عشق که خود را روز به روز نو نکند عادت می‌شود و سپس به بردگی بدل می‌گردد.
Rafti
خوش ندارم به غلبه کننده‌ای گوش بسپارم که به مغلوب پند و اندرز می‌دهد.
FatimaHabibi
‫در حقیقتْ دیگری خویشتنِ بس حسّاسِ توست که پیکری دیگر به او داده شده است.
FatimaHabibi
ما تنها برای این زندگی می‌کنیم که زیبایی را کشف کنیم. هرچیزِ دیگر صورتی از انتظار است.
FatimaHabibi

حجم

۲۲۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۱۴۰ صفحه

حجم

۲۲۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۱۴۰ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰
۷۰%
تومان