دانلود و خرید کتاب در سایه آفتاب؛ یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی (ره) محمدحسن رحیمیان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب در سایه آفتاب؛ یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی (ره) اثر محمدحسن رحیمیان

کتاب در سایه آفتاب؛ یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی (ره)

معرفی کتاب در سایه آفتاب؛ یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی (ره)

«در سایه آفتاب» یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی (ره) به قلم محمد حسن رحیمیان است که در اوایل دهه ۶۰ در ماهنامه پاسدار اسلام به چاپ می‌رسید: «عظمت شخصیت حضرت امام به‌سان کوهی بود بسیار بزرگ که قلّهٔ رفیعش در ورای ابرهای طبیعت سر به آسمان معنویت و عبودیت حق ساییده بود و با پیوند به سرچشمهٔ لایزال هستی وجودش از زلال معرفت سیراب گردیده بود و از گسترهٔ پیرامونش چشمه‌سارهای حکمت جاری شده بود و تشنه‌کامان آب حیات را سرمست شوق وصال می‌نمود. نه قلّهٔ سر به فلک‌کشیدهٔ عرفانش در دسترس و دید محجوب ما بود و نه گام‌های لنگ آگاهی ما را توان پیمودن دامنهٔ گستردهٔ کمالاتش و نه اندیشهٔ قاصر ما را توان نفوذ در ژرفای وجودش... عظمت شخصیت امام و عمق و گستردگی آن حتی برای نزدیک‌ترین افراد و برجسته‌ترین شاگردان ایشان قابل دسترسی و شناخت دقیق نبود و کسی را هم یارای چنین ادعایی نیست. با این همه، هرکس متناسب با درک و ظرفیت خویش و از بُعد ظاهری و اثباتی قطره‌ای از دریای حکمت و فرزانگی امام را چشیده است و با جمع‌آوری این قطره‌هاست که جویبارهایی از آن دریای فضیلت برای تشنه‌کامان تاریخ و نسل‌های آینده جاری می‌شود.»

نظرات کاربران

محمدحسین
۱۳۹۹/۰۲/۲۹

از اون جایی که آقای رحیمیان از ۱۳ سالگی شاگرد امام بوده و در دوران تبعید در عراق هم همراه ایشان بوده و سالها از اعضای اصلی دفتر امام در جماران بوده، خاطرات جذاب و کم تر شنیده شده ای

- بیشتر
کاربر ۱۵۴۰۸۹۴
۱۳۹۹/۰۱/۲۱

خیلی گرونه خدایی ارزونتر کنید.کتاب راجع به امام انقدر گرون اخه

العبد
۱۴۰۰/۰۷/۲۸

خاطرات ناشنیدنی از امام

nasimbaqeri
۱۳۹۹/۰۱/۲۲

گروووونه🤨

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۲۰)
ایشان بارها خطاب به طلاب می‌فرمودند: «اگر یک قدم برای تحصیل علم برمی‌دارید، باید دو قدم در راه تهذیب نفس بردارید.»
محمدحسین
حضرت امام به هنگام عبور از عرض یکی از خیابان‌ها (ظاهراً در شهر همدان) ـ برای اینکه از روی جدول وسط خیابان، که چمن‌کاری شده بود، عبور نکنند ـ مسافت زیادی را طی کردند تا از تقاطع عبور کنند و مجبور نباشند حتی یک قدم روی چمن‌ها بگذارند.
محمدحسین
اگر امام به مکانی وارد می‌شدند، خیلی مشکل می‌شد در سلام کردن بر ایشان پیش‌دستی کرد.
محمدحسین
«انسان قدم به قدم طاغوتی می‌شود! در هر قدم هم برای خود دلایلی پیدا می‌کند!»
محمدحسین
وقتی امام با هواپیما به طرف ایران می‌آمدند، خبرنگار از معظمٌ له پرسید: «شما الان چه احساسی دارید؟» و امام جواب دادند: «هیچ!»
محمدحسین
یهود مهاجر به فلسطین با یهود در سایر کشورها فرق دارد. یهود در فلسطین با هر خصوصیتی، اعم از مسلح و غیرمسلح و دولتی و غیردولتی، همگی، غاصب و دشمن محسوب می‌شوند.
محمدحسین
مسلمین تا از اختلافاتی که بینشان است دست برندارند، دست‌های مرموز دولت‌های قدرتمند می‌توانند به خواسته‌های خودشان دست پیدا کنند.
محمدحسین
روزی امام از امام‌زاده قاسم به زیارت امام‌زاده صالح، واقع در میدان تجریش، می‌روند؛ در بازگشت درحالی‌که در خیابان دربند پیاده به سوی امام‌زاده قاسم می‌رفته‌اند، چند جوان ولگرد، با متلک و حرف‌ها و حرکت‌های موهن، امام (ره) را مسخره می‌کنند و امام بدون هیچ عکس‌العملی با بزرگواری می‌گذرند. بعد از این ماجرا، شخصی که همراه و میزبان امام بود از این صحنه، به‌خصوص به سبب آنکه امام (ره) مهمان او و محلهٔ او بود، عذرخواهی و اظهار تأثر و شرمندگی می‌کند. ولی امام (ره)، که به‌هیچ‌وجه اثری از ناراحتی و انفعال در چهره‌اش نبود، با صلابت تمام (نقل به مضمون) می‌فرماید: من از این بچه‌ها ناراحت نشدم. این‌ها تقصیری ندارند. من اگر روزی قدرت پیدا کنم، به حساب آن کسانی که این بچه‌های معصوم را این طور تربیت و گمراه کرده‌اند خواهم رسید!
محمدحسین
حضرت امام، در طی مدت اقامتشان در نجف اشرف، در خانه‌ای محقر و فرسوده در یکی از کوچه‌های شارع‌الرسول، همچون صدها طلبهٔ معمولی، اجاره‌نشین بودند. بعد از پیروزی انقلاب نیز، چه در ایامی که در قم بودند چه در مدت نزدیک به ده سالی که در جماران اقامت داشتند، همچون بسیاری از مستضعفان، به صورت مستأجر زندگی می‌کردند
محمدحسین
در تاریخ ۱۳۶۲/۱۰/۲۶ نوجوانی بیان کرده بود که پدرش فردی لاابالی و بی‌دین است و به او گفته: «من راضی نیستم که در منزل من نماز بخوانی.» آیا پدر چنین حقی دارد؟ و تکلیف او چیست؟ امام فرمودند: «غلط کرده است! برود نماز بخواند. اشکال ندارد.»
محمدحسین
طبیعت این‌ها ـ شاه و ایادی او ـ مثل سگ درنده است. اگر در مقابل سگ درنده بایستید و دست به روی آن بلند کنید، جا می‌خورد و اگر تهاجم کردید، پا به فرار می‌گذارد. ولی اگر از مقابل آن جا خالی کردید، ترسیدید، خودتان را باختید، و حالت عقب‌نشینی به خود گرفتید، به طرف شما هجوم می‌آورد و تا پای شما را نگیرد و شما را از پا درنیاورد رهایتان نمی‌کند. این‌ها اول از شما می‌خواهند که مطالب کذا را نگویید. اگر تسلیم شدید، می‌خواهند که دربارهٔ فلان مسئله هم حرفی نزنید. اگر عمل کردید، به شما می‌گویند به فلان کس دعا کنید و بعد تأیید لوایح کذا را از شما می‌خواهند. عاقبت هم از شما می‌خواهند که در خدمت ساواک قرار گیرید و برای آن‌ها گزارش هم بدهید. بالاخره، ما باید یک جایی جلوی آن‌ها بایستیم و چه بهتر که این کار را در همان قدم اول بکنیم که در این صورت آن‌ها وادار به عقب‌نشینی خواهند شد و حتماً موفق خواهید بود.
محمدحسین
حضرت امام در آن سال‌ها برای اعلام اول شوال و عید فطر دستور می‌دادند موضوع از آقای گلپایگانی استعلام شود و هرگاه رؤیت هلال برای ایشان اثبات می‌شد، بر آن اساس عید فطر اعلام می‌گردید.
مهدی
ظاهراً، بیستم جمادی‌الثانی ۱۳۸۸ قمری، سال‌روز ولادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)، طبق معمول، حضرت امام (ره) در حیاط منزلشان، که حدود چهل متر مربع مساحت داشت و آکنده از جمعیت بود، جلوس کرده بودند. در آن روز یکی از مداحان ایرانی، که بسیار خوش‌صدا بود و تازه به عراق آمده بود، اجازه گرفت و شروع کرد به خواندن قصیده‌ای دربارهٔ حضرت زهرا (س)؛ تا رسید به بیتی که برای بالا بردن مقام حضرت زهرا (س) بوی تحقیر برخی از انبیای عظام از آن استشمام می‌شد. درحالی‌که جمعیت سراپا گوش بودند، حضرت امام (ره) قبل از آنکه جمله تمام شود، ناگهان با لحنی تند فریاد زدند: «آقا، این چه حرف‌هایی است می‌خوانید! آقا، این مطالب را نخوان!» (نقل به مضمون) و به این ترتیب با وجود علاقه و ارادت فوق‌العاده‌ای که به حضرت زهرا (س) داشتند و در ذکر مصائب ایشان حتی یک لحظه نمی‌توانستند از گریه و ریختن اشک خودداری کنند، برای یک لحظه هم نتوانستند شکستن مرزهای الهی را با کوچک شمردن انبیا به خاطر حضرت زهرا (س) تحمل کنند و بدون رودربایستی، با اینکه میزبان جلسه بودند و مداح میهمان بود، بی‌درنگ و در میان جمع و در وسط جمله با قاطعیت او را نهی کردند.
مهدی
در جماران، بعد از اینکه اتاقی در مجاورت اتاق کار امام (ره) برای حاج احمد آقا ساخته شد، با توجه به اینکه در دو ضلع آن ایوان باریکی به ارتفاع حدود ۱/۵ متر از کف حیاط بود، نرده‌ای فلزی روی لب ایوان نصب کردند. حاج احمد آقا برایم نقل کرد (نقل به مضمون): «یک روز امام سرزده به این‌طرف آمدند و آن‌گاه که دیدند، بعد از اتمام اتاق، باز هم کار جدیدی روی ایوان انجام شده است، با تلخی به این کار و هزینهٔ جدید اعتراض کردند.» حاج احمد آقا در ادامه گفت: «در ذهنم خطور کرد که الان جواب قاطعی به امام (ره) می‌دهم که به‌خوبی قانع شوند.» (علی، فرزند حاج احمد آقا در آن زمان دو سه ساله بود و بسیار مورد علاقهٔ امام.) خدمت امام عرض کردم: «علی نوپاست و مدام اینجا می‌آید. اگر از این ایوان پایین بیفتد، ضربهٔ مغزی می‌شود، به همین جهت نرده را درست کردیم.» امام درنگی کردند و فرمودند: «انسان قدم به قدم طاغوتی می‌شود! در هر قدم هم برای خود دلایلی پیدا می‌کند!»
مهدی
از دیگر نکات مهم این سخنرانی امام این بود که، ضمن سرزنش شدید نمایندگان مجلس به خاطر تصویب این قانون ذلت‌بار، فرمودند: ... آن‌هایی که رأی دادند خیانت کردند به این مملکت؛ این‌ها وکیل نیستند. دنیا بداند این‌ها وکیل ایران نیستند! اگر هم بودند، من عزلشان کردم. امام نه از جایگاه مرجع تقلید و در مقام فتوای شرعی، بلکه از موضع ولایت شرعی است که می‌تواند وکیل را بر فرض وکیل بودن عزل کند و این جلوه‌ای از دیدگاه امام در مورد ولایت فقیه است که سال‌ها قبل از آنکه در نجف اشرف بحث ولایت فقیه را مطرح کنند عملاً آن را ابراز کردند.
مهدی
پرداخت زکات برای فلسطین آغاز نهضت حضرت امام علیه رژیم ستم‌شاهی همراه بود با مواضع قاطع علیه رژیم صهیونیستی و حمایت از سرزمین اسلامی فلسطین و ملت فلسطین؛ در همین راستا، ایشان اولین مرجع دینی بزرگ بود که اجازهٔ پرداخت زکات و صدقات را برای پشتیبانی از مجاهدان فلسطینی به طور مکتوب صادر فرمودند.
محمدحسین
در مورد بهایی‌ها در برخی از روستاهای یکی از مناطق بسیار محروم جنوب، که در سال‌های اول انقلاب در اوج فقر بودند، خانواده‌های بهایی زندگی می‌کردند که به نان شب محتاج بودند. از سوی کمیتهٔ امداد سؤال کرده بودند که «آیا می‌توانیم از محل بودجهٔ کمیتهٔ امداد و صدقات به خانواده‌های بهایی کمک کنیم؟» حضرت امام با قاطعیت جواب منفی داده بودند. این در حالی بود که حضرت امام در مورد اقلیت‌های مذهبی کمال عنایت را در چهارچوب اصول اخلاقی و فقهی داشتند و جان و مال و ناموس آنان را همچون یک شهروند مسلمان محترم می‌شمردند و از جهت حقوق شهروندی و سیاسی نظام اسلامی را به گونه‌ای سامان دادند که یک یهودی یا مسیحی یا زردشتی از همان حق رأی برخوردار است که رهبری انقلاب و نظام. اما دربارهٔ بهائیت، بر مبنای فقهی، نسبت به مرتدین از دین، نه‌فقط کمک به آن‌ها را جایز نمی‌دانستند، که حتی خرید هر چیز از آن‌ها و فروش هر چیز به آن‌ها و هر نوع تعامل با آن‌ها را حرام می‌دانستند.
محمدحسین
«در خلوت مستان، نه منی هست و نه مایی.» امام قلب و روانش را از «خود» فارغ و تهی ساخته و خانه را به صاحب‌خانه واگذار کرده بود
کاربر ۱۴۶۳۷۲۳
اما انسان‌های الهی همواره با فقرا همنشینی و معاشرت می‌کنند و زندگی مادی خود را با تهی‌دست‌تر از خود می‌سنجند و به این ترتیب از پوستهٔ خودبینی به فضای نوع‌دوستی وارد می‌شوندو در برابر فقرا به دلیل آنچه دارند خود را شرمگین و در پیشگاه خداوند خود را شاکر و صابر می‌یابند و از سوی دیگر در عرصهٔ امور معنوی بالاتر از خود را می‌جویند و خویشتن را با فراتر از خود مقایسه می‌کنند و دچار عُجب و خودبینی و رکود نمی‌شوند و همواره برای صعود و عروج به مراتب بالاتر می‌کوشند
کاربر ۱۴۶۳۷۲۳
حضرت امام در برخورد با خطر نفوذ و تأثیر منفی فرهنگ‌های مادی و منحط بر افکار و اندیشه‌های مسلمانان بسیار جدّی و حساس بودند. ایشان به دلیل این حساسیت حتی استفاده از علوم و فنون بیگانگان را منوط به شرایط و ویژگی‌های خاص می‌دانستند. مثلاً، آقای مهندس ندیمی از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با این‌جانب تماس گرفت که دربارهٔ خرید کتاب‌های سالم و مفید برای کودکان و نوجوانان، که ناشر یا مؤلف یا مترجم آن‌ها غیرمسلمان باشد، از حضرت امام کسب تکلیف شود. پس از طرح سؤال حضرت امام فرمودند: حتی‌الامکان از کتاب‌هایی که مسلمان‌ها نوشته‌اند استفاده شود و چنانچه لازم بود و کتابی خیلی خوب بود،‌ به شرط آنکه تأیید غیرمسلمین نشود، اشکال ندارد.
مهدی

حجم

۳۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳۲ صفحه

حجم

۳۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳۲ صفحه

قیمت:
۹۹,۰۰۰
تومان