کتاب مترجم دردها
معرفی کتاب مترجم دردها
کتاب مترجم دردها مجموعه داستانی از نویسنده هندی - آمریکایی معاصر، جومپا لاهیری است. این کتاب با ترجمهٔ امیرمهدی حقیقت در نشر ماهی چاپ شده است. لاهیری دکترای ادبیات تطبیقی و مطالعات رنسانس از دانشگاه بوستون دارد. این مجموعه داستان که اولین اثر لاهیری است برندهٔ جایزهٔ پولیتزر ادبی سال ۲۰۰۰ شده و داستانهای آن قبلاً در بسیاری از نشریات معتبر ادبی از جمله هاروارد ریویو، سَلَمَندر، اَگنی ریویو و نیویورکر به چاپ رسیدهاند.
دریافت جایزهٔ بهترین کتاب اول نیویورکر، جایزهٔ پن همینگوی، جایزهٔ کتاب برگزیدهٔ پابلیشِرز ویکلی، جایزهٔ آدیسن متکاف از آکادمی هنر و ادبیات آمریکا، جایزهٔ کتاب برگزیدهٔ نیویورک تایمز، جایزهٔ اُ. هنری و نامزدی جایزهٔ لوسآنجلس تایمز از دیگر افتخارات این نویسندهٔ سیوهشتسالهٔ هندی برای همین کتاب است. نگاه دقیق به جزئیات و زندگی، سبک ساده نوشتار و فرایند توصیف دقیق شخصیتها و تاثیرگذاری مستقیمی که نوع نگاه انسانی لاهیری بر قلب خواننده میگذارد، از ویژگیهای منحصربهفرد داستانهای او است.
درباره کتاب مترجم دردها
مترجم دردها عنوان کتابی با نه داستان کوتاه از «جومپا لاهیری» نویسنده بنگالیتبار آمریکایی است که در سال ۲۰۰۰ انتشار یافته و جایزه پولیتزر را در داستاننویسی از آن خود کرده است. عنوان داستانهای این مجموعه از این قرار است: «موضوع موقت»، «وقتی آقای پیرزاده برای شام میآمد»، «مترجم دردها»، «دربان واقعی»، «جذاب»، «خانهٔ خانم سن»، «این خانهٔ متبرک»، «معالجهٔ بیبی هالدار» و «سومین و آخرین قاره». لاهیری در داستانهای این کتاب، آگاهانه مضامین و درونمایههای خاصی را طرح کرده است. او آگاهانه میکوشد به آمریکاییان هندی تبار، نگاهی متفاوت داشته باشد. بیشتر این داستانها بر محور جابهجایی یا غربت و از خود بیگانگی میگردد. در آغاز داستان موضوع موقت میخوانیم: «اطلاعیه میگفت موضوع موقت است: برقشان پنج شب، شبی یک ساعت قطع میشود؛ از ساعت هشت. در برف و بوران اخیر یکی از سیمهای برق قطع شده بود و کارگردان بنا داشتند این شبها که هوا گرمتر بود سیم را وصل کنند. خاموشی محدود به خانههای این خیابان ساکت پر دار و درخت میشد که با ایستگاه تراموا و ردیف مغازههای نماآجری چند قدم بیشتر فاصله نداشتند؛ و شبا و شوکمار سه سال بود در همین خیابان زندگی میکردند. شبا اطلاعیه را با صدای بلند و بیشتر برای خودش تا شوکمار خواند. گفت: چه خوب که قبلش خبر دادند. بعد رفت طرف آشپزخانه و بند کیف چرمی را که از جزوههاش باد کرده بود از روی شانه سر داد و انداخت وسط هال. شلوار گرمکن خاکستری پوشیده بود با بارانی سرمهای و کفش کتانی سفید. سر سی و سه سالگی شکل و قیافهٔ زنهایی را پیدا کرده بود که یکموقع ادعا میکرد محال است عین آنها لباس بپوشد.»
کتاب مترجم دردها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به داستانهای کوتاه پیشنهاد میشود.
درباره جومپا لاهیری
جومپا لاهیری (Jhumpa Lahiri) با نام اصلی نیلانجانا سودشنا ۱۱ ژوئیه ۱۹۶۷ در لندن از پدر و مادری هندی متولد شد. او نویسنده برنده جایزه ادبی پولتیزر در سال ۲۰۰۰ است و یکی از کتابهای او نیز، بعدا به فیلم تبدیل شدهاند.
خانواده او، زمانی که دخترشان سه ساله بود، به آمریکا مهاجرت کردند. پدرش کتابدار دانشگاه بود و مادرش هم علاقه بسیاری به این داشت که بچههایش با فرهنگ بنگالی آشنا شوند. این است که زندگی او در دوران کودکی با سفرهایی به هند پر شده است. این خصیصه در داستانهایش نیز بازتاب پیدا کرده است. جومپا لاهیری در کالج برنارد، مدرک لیسانس ادبیات انگلیسی گرفت و در دانشگاه بوستون در رشتههای زبان انگلیسی، ادبیات خلاق و ادبیات تطبیقی فوق لیسانس گرفت. بعد هم در رشته مطالعات رنسانس مدرک دکترا گرفت. او در سال ۲۰۰۱ با آلبرتو ووروولیاس-بوش روزنامهنگار ازدواج کرد. آنها دو فرزند به نامهای اکتاویو و نور دارند و در بروکلین زندگی میکنند.
باراک اوباما، در دوران ریاست جمهوریاش در آمریکا، جومپا لاهیری و پنج نفر دیگر را به عضویت كميته هنری و علوم انسانی درآورد و کار و فعالیت در زمینههای فرهنگی و اجتماعی را بر عهده آنان سپرد.
از میان کتابهای جومپا لاهیری میتوان به مجموعه داستان مترجم دردها اشاره کرد که در سال ۱۹۹۹ منتشر شد و سال بعد، جایزه ادبی پولیتزر را از آن خودش کرد. جایزه پولیتزر که به نام بنیانگذار آن جوزف پولیتزر، روزنامهنگار مجاریتبار آمریکایی، در سده نوزدهم نامگذاری شده است، معتبرترین جایزه روزنامهنگاری در آمریکا است. این جایزه از سال ۱۹۱۷ در ماه آوریل و با نظارت دانشگاه کلمبیا به روزنامهنگاران، نویسندگان، شاعران و موسیقیدانان داده میشود.
خاک غریب (مجموعه داستان)، همنام (رمان) و گودی (رمان) هم از جمله کتابهای پرفروش هستند. همنام در سال ۲۰۰۳ منتشر شد و چند سال بعد در ساخت فیلمی به همین نام مورد اقتباس قرار گرفت. کتاب به عبارت دیگر نیز مجموعهای از نوشتهها و یادداشتهای لاهیری درباره یادگرفتن زبان جدید است. او که تصمیم گرفته بود زبان ایتالیایی بخواند، در این کتاب از تجربه غرق شدن در یک زبان و فرهنگ و دنیای جدید و لذت آموختن آن نوشته است.
عموم موضوعاتی که لاهیری در داستانهایش به آنها میپردازد مهاجرت است. خانوادههایی که از هند به لندن و آمریکا مهاجرت کردهاند و این مهاجرت، تفاوت فرهنگی، دغدغههای والدین، مسائلی که با آن روبهرو میشوند، اهمیت فرهنگ کشور مبدا و تاثیر آن در زندگی فرزندانشان و ... در کتابها و آثار او بازتابی گسترده دارند.
درباره امیر مهدی حقیقت
امیر مهدی حقیقت ۲۷ شهریور ۱۳۵۳ در تهران متولد شد. او از سال ۱۳۸۰ با ترجمه کتاب مترجم دردها نوشته جومپا لاهیری وارد عرصه حرفهای ترجمه ادبی شد. تمرکز اصلی وی ادبیات آمریکای شمالی، بهخصوص داستان کوتاه است و در حوزههای بزرگسال و کودک و نوجوان ترجمه کرده است.
امیر مهدی حقیقت تا به حال آثار نویسندگان بسیاری را مانند جومپا لاهیری، سام شپارد، گی دو ماپاسان، هاروکی موراکامی و کازئو ایشی گورو به فارسی برگردانده است.
بخشی از کتاب مترجم دردها
شوکمار پوستهای پیاز را با دست جمع کرد و انداخت توی سطل زباله، روی باریکهٔ دنبه که از بغل گوشت بریده بود. شیر ظرفشویی را باز کرد، چاقو و تخته گوشت را گذاشت توی آب خیس بخورد. یک قاچ لیموترش را به نوک انگشتهاش مالید تا از شر بوی سیر خلاص بشود ـاین را از شُبا یاد گرفته بود. ساعت هفت و نیم بود. از پنجره به آسمان نگاه کرد که شده بود عین قیرِ مذاب. هنوز کپه کپه برف توی پیادهرو بود. با این حال، هوا چندان سرد نبود و مردم کلاه و دستکش نداشتند. در برف و بوران اخیر حدود یک متر برف آمده بود و مردم تا یک هفته مجبور بودند در راههای باریکی که از وسط برفها باز کرده بودند، توی یک خط، پشت سرهم راه بروند. آن هفته شوکمار برای بیروننرفتن از خانه، بهانهاش همین بود. اما حالا راهها بازتر شده بود و آب سرازیر شده بود سمت نردههای آهنی کفِ پیادهرو.
شوکمار گفت: «تا ساعت هشت گوشت نمیپزد. شاید مجبور باشیم توی تاریکی شام بخوریم.»
شُبا گفت: «میشود شمع روشن کنیم،» و موها را که در طول روز با دقت و سلیقه پشت سرش میبست باز کرد. بعد کفشها را بیاینکه بندشان را باز کند از پا کند و راه افتاد طرف پلهها. «تا برق نرفته میروم دوش بگیرم. برمیگردم.»
شوکمار کیف و کفش شُبا را برد گذاشت کنار یخچال. سابقترها شُبا اینجور نبود. پالتوش را به جالباسی آویزان میکرد، کفشش را میگذاشت توی کمد، و قبض و صورتحساب را بیمعطلی میپرداخت. اما حالا جوری در خانه رفتار میکرد که انگار آمده هتل. دیگر برایش مهم نبود کاناپهٔ گلدارِ زردِ اتاق نشیمن به فرش ترکی آبی و عنابیشان نمیآید. روی صندلی حصیری ایوان سرپوشیدهٔ عقبِ خانه یک کیسه پلاستیکی سفید افتاده بود پر از پارچههای توری که شُبا یکموقعی خیال داشت با آنها پرده بدوزد.
حجم
۱۹۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۰
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۱۹۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۰
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
نظرات کاربران
راستش من این کتاب رو دوسال پیش توی یه کتابفروشی دیدم اما هر وقت میخواستم بخرمش چشمم به یه کتاب دیگه میوفتاد و اونو فراموش میکردم ولی بالاخره خوندمش و از اون چیزی که فکر میکردم خیلی بهتر بود داستان
نسخه چاپی کتاب رو مطالعه کردم اولین باره که از یک نویسنده هندی کتاب میخونم با اینکه خیلی وقت پیش میخواستم کتاب رو مطالعه کنم نشد اما بلاخره موفق شدم . کتاب مجموعه داستان هست که شخصیت های داستان هم
رویکرد نویسنده و درکش از فرهنگ فوقالعادست. هیچوقت در مقام قضاوت ظاهر نمیشه و درک عمیقی از فرهنگ های آمریکایی و هندی داره. من دو سال پیش «در خانهی خانم سن» رو خوندم و از اون موقع چندین بار خوندمش
یه مجموعه داستان فوق العاده،از دستش ندید❣️
عالی هستند خانم لاهیری من با کتابهاشون زندگی میکنم از خوندشون سیر نمیشم انقدر که معرکه نویس درجه یکی هستند و مترجم هم بسیار قابل و درجه یک هستند
کتاب متشکل از چند داستان کوتاهه که در ابتدا در نشریات چاپ شده و بعدا به کتاب تبدیل شده، اسم کتاب هم اسم یکی از همین داستانها ست. خانم لاهیری نویسنده ای هندی الاصل متولد انگلیس و بزرگ شده در
کتاب خیلی قشنگی بود . همین که شخصیت ها ایده آل نبودند رو دوست داشتم و اینکه هر داستان به تنهایی انقدر قوی بود که درگیرش بشی
بعد خوندن کتابهاش همیشه یه احساس غم عجیبی میکنم،نمیدونم چرا!
داستانی از دغدغه های یک مهاجر و مشکلات حاصل از تداخل فرهنگی و زبانی که تو را به غربت بی سرزمینی می کشاند چیزی که به واسطه مهاجرت بین شهری من هم به وضوح لمسش کردم
ترجمه فوق العاده امیر مهدی حقیقت