کتاب صدای افتادن اشیا
معرفی کتاب صدای افتادن اشیا
کتاب صدای افتادن اشیا نوشته خوآن گابریل واسکس، نویسنده معاصر کلمبیایی است. او رمان «صدای افتادن اشیا» را در سال ۲۰۰۸ آغاز کرد و در دسامبر ۲۰۱۰ به پایان رساند. این کتاب با ترجمهٔ ونداد جلیلی در نشر چشمه چاپ شده است. صدای افتادن اشیا به هیجده زبان ترجمه شده و جوایز مهمی از جمله جایزهٔ آلفاگوآرا (اسپانیا)، ۲۰۱۱؛جایزهٔ روژه کایوا (فرانسه)، ۲۰۱۲؛جایزهٔ انجمن قلم (انگلیس)، ۲۰۱۲؛جایزهٔ گرهگور فون رتسوری (ایتالیا)، ۲۰۱۳ و جایزهٔ دوبلین (ایرلند) را برده است. ماجرای کتاب در زمان ورود بحران دهه شصت آمریکا به آمریکای لاتین، از جمله کلمبیا میگذرد.
از آثار دیگر واسکس میتوان به «خبرچینها» و «تاریخ سری کوستاگوآنا» اشاره کرد که اولی نامزد دریافت جایزه ادبیات مستقل خارجی شد و دومی جایزه کوئرتی بارسلونا را کسب کرد.
درباره کتاب صدای افتادن اشیا
آنتونیو یامارا مردی کلمبیایی و اهل بوگوتا است که یک روز مقالهای درباره فرار چند اسب آبی از باغ وحشی متروک را میخواند که زمانی متعلق به پابلو اسکوبار، رئیس افسانهای گروههای قاچاق مواد مخدر کلمبیا بوده است، این ماجرا ناخودآگاه او را به یاد مرگ شخصی به نام ریکاردو لاورده میاندازد که ذهنش را بینهایت به خود مشغول میکند.
ریکاردو یکی از دوستان او بوده که در جریان جنگ بین کارتل اسکوبار و نیروهای دولتی کشته شده است، مردی که نویسنده در بیستوشش سالگیاش، در یک باشگاه بیلیارد با او آشنا شده بود و ادامه داستان بازگشت به گذشته و روایت ماجراهایی است که او و ریکاردو در آن سالها از سر گذرانده بودند. ماجراهایی که مرگ ریکاردو منجر شد.
کتاب «صدای افتادن اشیا» با رئالیسم ناتورالیستی خود کاملا واقعبینانه و به دور از هرگونه جهت گیری، حقایقی را درباره زندگی یک انسان کلمبیایی امروز فاش میکند. نویسنده خطوط داستان را با مهارت پیش میبرد و میتواند خواننده را بهراحتی درگیر داستان خود کند. فضاسازیهای واسکس در این اثر بسیار دقیق و شخصیتهایش بسیار ملموس و واقعی هستند و در نهایت میتوان گفت این اثر از شاهکارهای ادبیات داستانی آمریکای لاتین است.
کتاب صدای افتادن اشیا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دوستداران تاریخ و فرهنگ آمریکای جنوبی از مطالعهٔ این کتاب لذت خواهند برد.
درباره خوآن گابریل واسکس
خوآن گابریل واسکس در سال ۱۹۷۳ در بوگوتا، پایتخت کلمبیا به دنیا آمد. او در دانشگاه سوربن به تحصیل در رشته ادبیات آمریکای لاتین پرداخت. او پیش از انتشار رمان معروفش خبرچینان که شهرتش را دو چندان کرد، از طریق نوشتن مقالهها و ترجمههای آثار نویسندگانی چون ویکتور هوگو، جان هرسی و فاستر چهرهای شناخته شده بود. در سال ۲۰۱۱ اثر مشهورش صدای افتادن اشیا که درباره تجارت مواد مخدر در کلمبیاست، جایزه ادبی "پرمیو آلفا گووارا ده نوولا" را نصیب او کرد. او کار نوشتن کتاب صدای افتادن اشیا را در سال ۲۰۰۸ آغاز کرد و بعد از دو سال در دسامبر ۲۰۱۰ به پایان رساند. در سال ۲۰۱۴ نیز همین اثر، جایزه ادبی ایمپک بینالمللی که از گرانترین جایزههای دنیاست را از آن او کرد. واسکس اولین نویسنده آمریکای لاتین است که برنده این جایزه میشود.
خوآن گابریل واسکس پس از ۱۶ سال زندگی در فرانسه، بلژیک و اسپانیا در حال حاضر در بوگوتا زندگی میکند
بخشی از کتاب صدای افتادن اشیا
ریکاردو لاورده در روز مرگش در آغاز سال ۱۹۹۶ تا ظهر در خیابانهای باریک لاکاندلاریا در مرکز بوگوتا قدم میزد، بین خانههای کهن و شیروانیهای سفالی و لوحهای مرمریِ ناخوانده که خلاصهٔ وقایع تاریخی بر آنها حک شده بود. ساعت یک ظهر به باشگاه بیلیارد خیابان چهاردهم آمد که چند دست با مشتریانِ ثابت بازی کند. وقتی بازی را شروع کرد عصبی یا مضطرب بهنظر نمیرسید. با چوب بیلیارد همیشگی بر میز همیشگی بازی میکرد که نزدیکترین میز به دیوار پشت بود، زیرِ تلویزیونی که صداش را بسته بودند. سه دست بازی کرد و یادم نیست کدام را برد یا باخت چون آن روز من با او همبازی نشدم و بر میز کناری بازی میکردم، اما یادم هست چه وقت لاورده حساب بردوباخت شرطهاش را تسویه کرد، با دیگر بازیکنان خداحافظی کرد و طرف درِ گوشهٔ سالن رفت. از میان اولین میزهای سالن، که معمولاً خالی میماند چون نور مهتابیها در آن گوشهٔ سالن سایههای ناجور بر گویها میانداخت، رد میشد که ناگهان انگار پاش بر چیزی لغزیده باشد سکندری خورد. چرخید و به جایی که ما بودیم آمد، صبور ماند تا شش هفت گویی را که پیش رو داشتم سبد کنم و حتا وقتی گویی را پس از سهبار برخوردِ گویِ سفید به لبههای میز سبد کردم مختصر تشویقی کرد. بعد نگاهش بر من ماند که امتیازم را بر تخته مینوشتم، نزدیک شد و پرسید کجا میشود پخشصوتی یافت که بتواند نوار کاستی را که براش فرستادهاند بشنود. بارها از خودم پرسیدهام چه میشد اگر ریکاردو لاورده این را از یک بیلیاردباز دیگر میپرسید. این سؤال البته مثل خیلی افکار ما دربارهٔ گذشته بیمعنا است. لاورده دلایلی منطقی داشت که از من بپرسد. واقعیتی بود که نمیشد تغییرش داد، همینطور که آنچه را پس از پرسش او رخ داد نمیشود تغییر داد.
حجم
۲۳۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۴۳ صفحه
حجم
۲۳۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۴۳ صفحه
نظرات کاربران
عمیق و تاثیر گذار بود. عنوان کتاب رو خیلی دوست دارم. خیلی هوشمندانه انتخاب شده؛ «صدای افتادن اشیا» روایت تلخ اما رئالیه از افتادن و سقوط و نابودی خیلی چیزها؛ هواپیمایی که سقوط میکنه، آدم هایی که به قتل میرسن و زندگی هایی که
توالی رخدادها طبیعی و باورپذیر بود و همین باعث شد با یه رمانِ منجسم طرف باشم، هر رخداد از پسِ رخدادِ دیگهای میومد و به رخدادِ دیگهای ختم میشد. تکتکِ صحنههای داستان رو به خوبی تجسم کردم، جوری که میتونستم
فوق العاده
رمانیست با ریتمی بسیار آهسته اما این موضوع باعث کسل کننده شدن داستان نشده و کشش داستان رو از بین نبرده، در متن کتاب پارگرافها و جملات قابل تأمل هم زیاده، در ارتباط با ترجمه هم باید بگم که خوب
فکر میکنم وقتم رو تلف کردم با خوندن این کتاب
عالی
خوب بود
عالی