کتاب مشکل آقای فطانت
۲٫۷
(۳)
خواندن نظراتمعرفی کتاب مشکل آقای فطانت
«مشکل آقای فطانت» چند داستان کوتاه از محمدرحیم اخوت است.
اخوت در ۱۳۲۴ در خانوادهای مذهبی در اصفهان متولد شد او نوشتن را از نوجوانی آغاز کرد و اولین نوشتههایش را در سال ۱۳۴۶ منتشر کرد. پس از انقلاب در سال ۱۳۵۷ از کارمندی اموزش و پرورش بازنشسته شد. او از نویسندگانی است که خیلی دیر شروع به چاپ کتابهایش نمود و اولین کتابش «تعلیق» را در ۱۳۵۷ منتشر کرد.
با رمان «نامها و سایهها» به موفقیت رسید و برنده دو جایزه ادبی یلدا و مهرگان شد. اخوت در آثارش بیشتر تاریخ ایران را روایت میکند و دلیل این کار را در ادامه تاریخ در زندگی کنونی ما میداند.
در این کتاب داستانهای گناه و گریز، نفس نکشید! نفس بکشید!، عصرانه، احلام، و سلام علاوه بر مشکل آقای فطانت به نگارش درآمده است.
«از خودم آمدم بیرون، رفتم آن طرف اتاق نشستم به تماشای خودم. هیچ وقت، هیچ وقت، هیچ وقت قیافهام را این قدر بیریخت و مضحک ندیده بودم: دهان بسته با لبهای به هم فشرده و پیشآمده به شکل خط خمیدهای که میانش رفته بود بالا و دو طرفش آمده بود پایین؛ طوری که انگار بغض و قهقههای توأمان، بیمهار و در آستانهٔ انفجار، پشت لبها حبس شده باشد آماده برای خنده یا گریهای بیامان. پلکها هم بسته بود؛ و اخم اندوهناک ابروها و چین خنده زیر حدقهٔ چشم، هر دو بلاتکلیف. دراز کشیده بودم آنجا پای دیوار و از لای پلکهای فروافتاده نگاه میکردم به آن بینی گُنده و شاخهٔ انار پشت پنجره که بر زمینهٔ ابرها خود را سپرده بود به دست باد. غرغر قمریها پنبههایی بود روی آینهٔ صدای دورِ اذان.
از خانهٔ غلامحسین که آمدیم بیرون، وازریک گفت «سرحال نبودی امروز».
ــ نه. حالا خوبم. یه جور خوبی خوبم.»
جهان می پذیرد یا نه
ویلیام گریدر
عذاب یا هفتخان زندگیمحمدرحیم اخوت
منش فرد و ساختار اجتماعیهانس گرث
قلمرو تازه علوم شناختی (کتاب دوم؛ مطالعه موردی)جهانشاه میرزابیگی
آیینها و جشنهای کهن در ایران امروز؛ نگرش و پژوهشی مردمشناختیمحمود روحالامینی
پینوشت خاموشیمحمدرحیم اخوت
قلمرو تازه علوم شناختی (کتاب یکم)جهانشاه میرزابیگی
از نوشتنفرشته مولوی
مطلقا آبیکریم میرزاده
حجم
۶۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۶۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
قیمت:
۲,۰۰۰
تومان
نظرات کاربران
بعضی از داستانهاش خوبن ولی در کل برای کسانی خوبه که مدت زیادی کتاب خون باشن و برای افرادی که تازه کتاب خوندن رو شروع کردن توصیه نمیکنم باتشکر
اول اینکه گزینههای طاقچه از کمر تایم کرد. یکی روان نوشتن بود که خوب. بحثی نیست هرچند روان بودن یا نبودت یک اثر به مغزش پیوند میخورد. دومش بود قدرت قصهگویی که باز هم گلی داخل لیوان نیمهپر روی طاقچه،