کتاب بیگانه
معرفی کتاب بیگانه
آلبر کامو در یکی از رمانهای مشهورش به نام بیگانه، داستان زندگی مردی بی عاطفه را برای ما تعریف میکند که نگرشی متفاوت به زندگی دارد. نام شخصیت اصلی این داستان مرسو است که بهدلیل قتلی که مرتکب شده است منتظر مراسم اعدامش است.
درباره کتاب بیگانه
کتاب بیگانه از دو بخش تشکیل شده است. در قسمت اول، شخصیت اصلی داستانمان در مراسم کفن و دفن مادرش بدون نشان دادن هیچ غمی شرکت کرد و بعد از آن در طول داستان متوجه این مسئله میشویم که این فرد بههیچ عنوان با اطرافیان و آشنایانش رابطهی عاطفی برقرار نمیکند و کاملا بیتفاوت است. این شخصیت که او را به نام مرسو میشناسیم از این روند راضی است و شکایتی ندارد. اما این روند زندگی و ارتباطش با اطرافیانش بعدها که در موقعیتی سخت قرار میگیرد به ضررش تمام میشود و در شرایطی او را به دردسر میاندازد و در این شرایط کسی نیست که به او کمک کند. در ادامه و در قسمت دوم محاکمهی مرسو را میخوانیم. در این قسمت او برای اولین بار در زندگیش نتیجه رفتار خشک و سردش با اطرافیان را میبیند.
کتاب بیگانه یکی از بهترین کتابهای آلبر کامو است. نوشتن این رمان در سال 1940 به پایان رسید اما در سال 1942 برای اولین بار با حمایت آندره مالرو و در انتشارات گالیمار به چاپ رسید و منتشر شد. آلبر کامو در این رمان إحساس پوچی را به خواننده منتقل میکند و به سرگذشت یک زندگی کاملا پوچ میپردازد.
درباره آلبرکامو
آلبر کامو در ۷ نوا مبر ۱۹۱۳سال در خانوادهای فقیر در الجزایر متولد شد. آن زمان الجزایر تحت استعمار فرانسه بود. پدرش کارگری فقیر بود و مادرش خدمتکار بود. آنها صاحب دو فرزند به نام «لوسین» و «آلبر» بودند، پدرش در جنگ کشته شد و مسئولیت نگهداری دو بچه بر عهده مادرش افتاده بود. کامو به خاطر خانوادهاش مدرسه را رها کرد و به کارگری مشغول شد. معلمش به استعداد او پی برد و او را به ادامه تحصیل تشویق کرد، و به او کمک کرد تا بتواند بورسیه تحصیلی شود. با وجود اینکه کامو یکی از متفکران مکتب اگزیستانسیالیسم است او همواره این برچسب خاص را رد میکرد. او در دانشگاه الجزیره تحصیل کرد و تا پیش از آنکه در سال ۱۹۳۰ گرفتار بیماری سل شود دروازهبان تیم فوتبال این دانشگاه بود. کامو در بعد از ظهر چهارم ژانویه ۱۹۶۰ و در سن ۴۷ سالگی بر اثر سانحهی تصادف نزدیک سن، در شهر ویلبلویل درگذشت.
به عقیدهی بسیاری او یکی از نویسندگان بزرگ قرن بیستم و نویسنده کتاب مشهور بیگانه و مقاله جریانساز افسانهی سیزیف است. کامو در سال ۱۹۵۷ به خاطر آثار مهم ادبیاش که بهصورت واضح به مشکلات وجدان بشری در این عصر پرداخته است برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد. آلبر کامو نخستین نویسندهی زادهی قارهی آفریقا است که برنده این جایزه شده است. او دو سال پس از بردن جایزهی نوبل در یک سانحهی تصادف درگذشت. در جیب کت او یک بلیط قطار استفاده نشده پیدا شد، او ابتدا قرار بود با قطار و به همراه همسر و فرزندانش به سفر برود ولی در آخرین لحظات پیشنهاد دوست ناشرش را برای همراهی پذیرفت تا با خودروی او سفر کند. رانندهی اتوموبیل و میشل گالیمار، دوست نزدیک و ناشر آثار کامو، نیز در این حادثه کشته شدند. آلبر کامو در گورستان لومارین در جنوب فرانسه دفن شد.
زمانی که کامو در حادثهی اتومبیل کشته شد، مشغول کار بر روی نسخهی اول رمان تازهای به نام آدم اول بود. به دوستی نوشته بود: «همهی تعهداتم را برای سال ۱۹۶۰ لغو کردهام. این سال، سال رمانم خواهد بود. وقت زیادی میبرد؛ اما به پایانش خواهم برد.» حادثهی اتومبیل زمانی پیشآمد که عازم پاریس بود تا کاری تازه را در زمنیه کارگردانی شروع کند.
بعد از مرگ کامو، همسر و فرزندانش حق تکثیر آثار او را در اختیار گرفتند و دو اثر باقیمانده او را منتشر کردند. اولین آنها کتاب مرگ شاد بود که در سال ۱۹۷۰ منتشر شد. دومین کتابی که پس از مرگ کامو منتشر شد یک اثر ناتمام به نام آدم اول بود که سال ۱۹۹۵ منتشر شد. آدم اول یک خودزندگینامه دربارهی دوران کودکی نویسنده در الجزایر است.
بخشهایی از کتاب بیگانه
هیچچیز، هیچچیز اهمیت نداشت و من خوب میدانستم چرا، او هم میدانست چرا. در تمام این زندگی پوچی که سر کرده بودم، از آن ته ته آیندهام، از آن سر سالهایی که هنوز نیامده بودند، همیشه یک نفس تیره بهطرفم میآمد، نفس تیرهای که سر راهش هر چیزی را که آن موقع به من وعده میدادند بیتفاوت میکرد، وعدههایی برای سالهایی که هیچ واقعیتر از سالهایی نبودند که همین حالا زندگیشان میکردم. مرگ آدمهای دیگر یا محبت مادر چه اهمیتی برای من داشت؛ خدای او، زندگیهایی که آدمها انتخاب میکنند، یا سرنوشتی که برای خودشان رقم میزنند چه اهمیتی برای من داشت، وقتی که برای من مسلم بود که همهمان همان سرنوشت را داریم، من و میلیاردها آدمهای بهتر دیگر، که مثل خود او میگفتند برادر من هستند؟ نمیتوانست بفهمد. او هم یک روز محکوم میشد. چه اهمیتی داشت اگر او هم متهم به قتل میشد و بعد چون سر خاک مادرش گریه نکرده بود اعدام میشد؟
حجم
۱۴۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۴۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
نظرات کاربران
این ترجمه از هزاران ترجمهای که شده رو من خوندم؛ ترجمهی خوبی بود؛ قطعا جاهایی باید تلاش بیشتری برای فهمیدن داستان کرد ولی اگر کتابهای دیگه کامو و کتابهایی دیگری از اگزیستانسیالیسم رو خونده باشید میتونین داستان رو بفهمین و
میشه بگید بهترین ترجمه این کتاب مال کیه و کدوم انتشاراتی؟؟؟
من فرانسه بلد نیستم که نسخه ی اصلی رو بخونم این کتاب رو نزدیک ۲۰ صفحه خواندم ، حذفیات و تغییر ها باعث دل زدگی ام شد و به سراغ نسخه ی انگلیسی رفتم، نسخه ی انگلیسی رو پیشنهاد میکنم بخونید.
کتاب جالبیه برای این کتاب خواننده باید به نوع تعامل شخصیت اصلی داستان با سایر اشخاص (چه اصلی چه فرعی) و اعتقادات و رفتارهای اون ها توجه کنه نه به روند داستان. یک نقدی هم از این کتاب در آخر اورده
در وصف آلبرکامو همین مقدمه ی ژان پل سارتر بس که می گوید : به هر جهت کتاب بیگانه جلوی ما است ؛ کتابی جدا شده از یک زندگی ، توجیه نشده ، توجیه نشدنی ، بی ثمر و آنی .
بیگانه با ترجمه دیهیمی رو هم موجود کنید
یه اثر بسیار زیبا...واقعا دنیای خاصی خلق کرده با این رمانش اقای کامو هرکسی نمیتونه این جور آدم هارو بفهمه
بعضی وقت ها فکر میکنم ک چنین داستان هایی فقط در فلسفه ی خاصی تولید می شود... خواندن ش برای این خوب است ک با آن فلسفه آشنا شوی!
در یک جمله بگویم. کتاب ساده ای بود.
شخصیت جالبی داره، یه بیگانه با دنیا و آدم های اطرافش. فضای سرد کتاب هم تو توصیف شخصیت این بیگانه و دنیایی که حس میکنه خیلی کمک کرده.