دانلود و خرید کتاب گزینه اشعار مهدی اخوان ثالث مهدی اخوان‌ثالث
تصویر جلد کتاب گزینه اشعار مهدی اخوان ثالث

کتاب گزینه اشعار مهدی اخوان ثالث

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۲۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب گزینه اشعار مهدی اخوان ثالث

کتاب گزینه اشعار مهدی اخوان ثالث بخشی از اشعار یکی از مشهورترین شاعران شعر معاصر ایران است. این کتاب را نشر مروارید منتشر کرده است.

درباره کتاب گزینه اشعار مهدی اخوان ثالث

مهدی اخوان ثالث متولد اسفند ۱۳۰۷، مشهد- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹ است. او شاعر پرآوازه و موسیقی‌پژوه ایرانی بود نام و تخلصش در اشعارش «م. امید» بود.

اشعار او عموما درون‌مایه اجتماعی دارند و حوادث زندگی مردم در آن زمان را به تصویر کشیده است و لحن حماسی آمیخته با صلابت و سنگینی شعر خراسانی ویژگی او است و اشعار او در بردارنده‌ی ترکیبات نو و تازه بوده است. مهدی اخون ثالث کلاسیک ترین شاعر متجدد در شعر معاصر فارسی است. زیرا زبان شعری او به رغم تمامی ناقدان شعر و ادب، دارای ویژگی کهن گرایانه بوده است.

اخوان ثالث در شعر کلاسیک فارسی توانمند بود. وی به شعر نو گرایید و آثاری در هر دو نوع شعر به جای نهاد. همچنین، او آشنا به نوازندگی تار و مقام‌های موسیقیایی بوده است. در این مجموعه ۲۰ شعر از کتاب ارغنون، ۱۰ شعر از کتاب زمستان، ۱۰ شعر از کتاب آخر شاهنامه، ۱۰ شعر از کتاب از این اوستا، ۱۱ شعر از کتاب زندگی می‌گوید...، ن۹ شعر از کتاب در حیاط کوچک پائیز در زندان، ۱۲ شعر از کتاب دوزخ، اما سرد، ۱۷ شعر از کتاب ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم گردآوری شده است. 

اخوان‌ وزن‌ را لازمۀ شعر می‌داند و آن‌ را در تنظیم‌ و ترتیب‌ مصراعها و پاره‌های‌ كوتاه‌ و بلند شعر خود مراعات‌ می‌كند، اما در باب‌ قافیه‌ تا این‌ اندازه‌ اصرار و تأكید ندارد، هرچند كه‌ در شعر او قافیه‌ دارای‌ محل‌ و اهمیت‌ خاص‌ است‌. وی‌ در به‌كارگیری‌ صنایع‌ بدیعی‌ گاهی‌ نوآوری‌هایی‌ دارد، همچون‌ تشبیه‌ مشبه‌ به‌ همان‌ مشبه‌ و نیز آوردن‌ وصف‌هایی‌ مشتق‌ از موصوف‌ برای‌ همان‌ موصوف‌، چون «سكوت‌ ساكت‌» و «عدل‌ عادل‌». این‌ها از جملۀ تعبیراتی‌ است‌ كه‌ شاید كمتر بتوان‌ نظیر آنها را در آثار شعرای‌ پیش‌ از او پیدا کرد. 

خواندن کتاب گزینه اشعار مهدی اخوان ثالث را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به شعر معاصر پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب گزینه اشعار مهدی اخوان ثالث

اگر رها کند ایّام ازین قفس ما را

سبوی باده و گلبانگ چنگ بس ما را

شکوفه‌ها بشکفتند و باغ پرگل شد

ولی به برگ گلی نیست دسترس ما را

«هوا خوش‌ست و چمن دلکش‌ست» و می‌خشکد

به دل شکوفۀ شوق و گل هوس ما را

بهار پا به رکاب‌ست و پای ما در بند

رها کنید خدا را، ازین قفس ما را

به حیرتم که در آزار ما چرا کوشند

که کس ندیده در آزار هیچکس ما را

دو ترک چشم تو آشوبگر سیه مستند

ولی به‌طیره گرفته‌ست این عسس ما را!

غریق و مست می‌ زنده‌رود و کارونیم

چه نسبت‌ست بدان ساحل ارس ما را؟

شکوفۀ هنرم، ظلم بین که گردون کرد

اسیر پنجۀ یک مشت خار و خس ما را

جز «آسمان» که بود «آشنا»ی اختر من

«امید» امید نباشد به هیچکس ما را

زندان «ز»

اردیبهشت ۱۳۳۳

***

شکر یک بوسه

پریان دوش پر بسته گشودند مرا

بوسه و باده ز غمخانه ربودند مرا

پس آن پرده، که تا دوش مرا بار نبود

بودم و روی بسی راز نمودند مرا

پرده‌داران نهانخانۀ اسرار مگو

مست کردند چو آن پرده گشودند مرا

بر لب چشمه نهادند لب تشنۀ من

درد و رنج از دل غمدیده زدودند مرا

تا سحر شمع شبستان غزل بودم و عشق

پریان بس غزل نغز شنودند، مرا

دوستان کهنم حسرت و اندوه از دور

با سرانگشت شگفتی بنمودند مرا

نغمه‌سازان طربخانۀ جادوی بهشت

دامن افشان چو یکی نغمه سرودند مرا

وه که کشتند مرا مستی و می، بسکه چو گل

بسرا پای تو کشتند و درودند مرا

بر لبت بود لب من که ملایک ز سپهر

همه دیدند و بدین بخت ستودند مرا

***

بیش ازین من چه بگویم دگر «امید» که دوش

ناز و نوش و لب جانان، همه بودند مرا

چشم دارم که نصیبم شود این دولت باز

گرچه دانم که بسی ‌چشم حسودند مرا

تهران بهمن‌ماه ۱۳۳۳

معرفی نویسنده
عکس مهدی اخوان‌ثالث
مهدی اخوان‌ثالث
ایرانی | تولد ۱۳۰۷ - درگذشت ۱۳۶۹

مهدی اخوان ثالث با تخلص م. امید دهم اسفند ۱۳۰۷ در مشهد به دنیا آمد. تا بیست سالگی همانجا ماند و پایگاه‌های عاطفی و شبکه‌های اجتماعی خود را آنجا ساخت. در کودکی، پیش از آنکه استعدادش در سرودن شعر بر خودش و دیگران عیان شود، علاقه‌اش به موسیقی را کشف کرد. وقتی دل به نواختن تار داد، با خود عهد کرد که هرگز پدر را از این عشق آگاه نکند. او مردی سختگیر بود و هیچ خوش نداشت صدای ساز و آواز از خانه‌اش بلند شود چرا که معتقد بود این همان صدای شیطان است! با تمام سختی‌ها و مخالفت‌ها مهدی اخوان ثالث از مسیری که برای خود متصور شده بود، خارج نشد. او دور از چشم پدر و به کمک عمویش پای درس اساتید بزرگی همچون سليمان روح‌افزا نشست.

AλI
۱۳۹۹/۰۶/۰۴

لطفاً تنها کتاب موجود از اخوان ثالث در طاقچه رو توی طاقچه بی‌نهایت هم قرار بدید... ممنونم ❤

arash
۱۳۹۸/۱۰/۲۱

گردی از راهی نمی خیزد، سواران را چه شد مرده اند از بیم یاران، نامداران را چه شد جز صدای جغدها چیزی نمی آید به گوش قمریان آخر کجا رفتند، ساران را چه شد از هجوم کرکسان شوم قلب من گرفت بلبلان، قرقاولان، کبکان، هزاران

- بیشتر
کاربر ۲۵۹۴۴۸۰ نام :نروان قرینه
۱۳۹۹/۱۰/۲۸

خواندن آثار ارزشمندی، از این چنین ادبا، عرفا، و هنرمندان ۔۔۔ بسیار ارزشمند تر از خیلی ازکارهاییست که طی شبانه روز انجام میدهیم، و ثمری بسیار تاثیر گذارتر در روند تعالی معنوی، و حتی گذران زندگی روزمره و از همه

- بیشتر
mobina
۱۴۰۱/۰۶/۰۲

ما آمدیم اینک، گر همسفر نداری برخیز تا بکوچیم ، از درّه زمستان یا شوق این سفر هم در دل دگر نداری؟ می‌جستی از پی کوچ، هرجا که نیست اینجا برخیز اگر رفیقی، خوف از خطر نداری

او چرا این را نمی‌داند، که در این‌جا من دلم تنگ‌ست، یک ذرّه‌ست؟
آلوین (هاجیك) ツ
«هی، فلانی! زندگی شاید همین باشد؟ یک فریبِ ساده و کوچک. آن هم از دستِ عزیزی که تو دنیا را جز برای او و جز با او نمی‌خواهی. من گمانم زندگی باید همین باشد.
littel dark age(محمد)
«شما را، ای گروه تشنگان! سیراب خواهم کرد» صدای رعد آمد باز، با فریاد غول‌‌آسا. ولی باران نیامد... «پس چرا باران نمی‌آید؟» سرآمد روزها با تشنگی بر مردم صحرا.   گروه تشنگان در پچ‌پچ افتادند: «آیا این همان ابرست کاندر پی هزاران روشنی دارد؟» و آن پیر دروگر گفت با لبخند زهرآگین: «فضا را تیره میدارد، ولی هرگز نمی‌بارد.»
آلوین (هاجیك) ツ
هوا بس ناجوانمردانه سردست... آی... دمت گرم و سرت خوش باد! سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای!   منم من، میهمان هر شبت، لولی‌وشِ مغموم. منم من، سنگِ تیپاخوردۀ رنجور. منم، دشنام پست آفرینش، نغمۀ ناجور.   نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگِ بیرنگم. بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم. حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد. تگرگی نیست، مرگی نیست. صدائی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان‌ست.
Hemmat
شب خسته شد، ای‌چرخ، به‌فکر سحری باش
🌱🌱🌱زهرا🌱
همچو خواب همگنانِ غار، چشم میمالیم و میگوئیم: آنک، طرفه قصرِ زرنگارِ صبح شیرینکار، لیک بی‌مرگ‌ست دقیانوس. وای، وای، افسوس.»
littel dark age(محمد)
صدم غم هست، اما همدمی نیست وگر یک همدمم باشد، غمی نیست هزاران رازم اندر سینه پژمرد دریغا و دریغا، محرمی نیست خمارآلودم، اما ساغری نه، سراپا ریشم، اما مرهمی نیست گنه ناکرده باد افره کشیدن خدا داند که این درد کمی نیست سیه‌چالی نصیبم شد چو بیژن چه گویم، با که گویم، رستمی نیست بمیر ای خشک‌لب در تشنه‌کامی که این ابر سترون را نمی ‌نیست نصیحت ناپذیر و حرف نشنو دلی دارم، که بی‌محنت دمی نیست خوشا بیدردی و شوریده‌رنگی که گویا خوشتر از آن عالمی نیست کم‌ست، «امید» اگر صد بار گویم صدم غم هست، اما همدمی نیست
Rghaf
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت. هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان؛ نفسها ابر، دلها خسته و غمگین، درختان اسکلتهایِ بلورآجین، زمین دلمرده، سقفِ آسمان کوتاه، غبارآلوده مهر و ماه، زمستان‌ست.
Hemmat
آبیاری میکنم اندوه‌زارِ خاطر خود را؛
|ݐ.الف
هان، کجاست، پایتخت قرن؟ ما برای فتح می‌آییم، تا که هیچستانْش بگشاییم...» این شکسته چنگِ دلتنگِ محال‌اندیش، نغمه‌پردازِ حریمِ خلوت پندار، جاودان پوشیده از اسرار، چه حکایتها که دارد روز و شب با خویش!
Hossein
من اینجا بس دلم تنگ‌ست. و هر سازی که میبینم بدآهنگ‌ست. بیا ره‌توشه برداریم، قدم در راه بی‌برگشت بگذاریم؛ ببینیم آسمانِ «هرکجا» آیا همین رنگ‌ست؟
abbas5549
باز میگویند: فردای دگر صبر کن تا دیگری پیدا شود. کاوه‌ای پیدا نخواهد شد، امید!
شمع
خوشا من، این منِ ناچیز، خوشا ما: باغ، من، مهتاب،
|ݐ.الف
نه‌تنها بال و پر، بالِ نظر بسته‌ست. قفس تنگ‌ست و در بسته‌ست...»
شمع
قاصدک! در دل من همه کورند و کرند.   دست ‌بردار ازین در وطنِ خویش غریب.
|ݐ.الف
«جهان پیرست و بی‌بنیاد، ازین فرهادکش فریاد...
|ݐ.الف
گر هر ستاره ماه شود، باز شب شب‌ست.
|ݐ.الف
به حیرتم که در آزار ما چرا کوشند که کس ندیده در آزار هیچکس ما را
کاربر ۳۲۹۴۳۲۴
من مرثیه‌خوان دل دیوانۀ خویشم
|ݐ.الف
بی‌سرانجام رهی پرخطر و شور و شرم هوس رهگذری بی‌سر و سامان دارم
F.saljoughi

حجم

۱۸۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۴۰۸ صفحه

حجم

۱۸۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۴۰۸ صفحه

قیمت:
۱۳۵,۰۰۰
۱۰۸,۰۰۰
۲۰%
تومان