اکبر حاجیپور یک روز به من گفت: فلانی من میخواهم یک مانور برای گردان اجرا کنید که بیست تا شهید داشته باشد.
گفتم: حالا اگر مانوری گذاشتیم که شهید نداشت چی؟
گفت: منظورم این نیست که حتما شهید داشته باشد، بلکه دلم میخواهد مانور طوری باشد که نیروهای من بعد از آن، دیگر شب عملیات زیر آتش دشمن کم نیاورند. اگر شهید هم داد بالاخره فرقی نمیکند. ما که میخواهیم مثلاً در عملیات ۱۰۰ تا شهید بدهیم، چهار تا شهید در مانور میدهیم در عوض موقع عملیات خیلی کمتر شهید میدهیم.
حمید
مانور گردان عمار هم، تنها مانوری بود که در آن از خمپاره استفاده کردیم. خود حاجیپور قبضه خمپاره را در دست گرفته بود و میزد و من و بچههای تخریب هم انفجارات را میزدیم. چند گلوله خمپاره اطراف بچهها به زمین خورد. به حاجیپور گفتند دیگر نزن، چند تا از بچهها مجروح شدند. حاجیپور گفت ایرادی ندارد، ده گلوله دیگر بیشتر نمانده و بدون توقف به شلیک ادامه داد.
حمید