دانلود و خرید کتاب بریده پاتریشیا مک‌کورمیک ترجمه نازنین عباسی

معرفی کتاب بریده

«من همان دختر درون کتاب بودم؛ دختری که به‌شدت تنها بود، به‌شدت عصبی بود، به‌شدت آسیب دیده بود و به شدت سردرگم؛ اما کلمات از بیان آن‌ها قاصر بود. به‌خوبی به یاد دارم که تا چه اندازه احساس تنهایی می‌کردم. من هم خودآزاری کرده‌ام؛ تصور می‌کنم همۀ ما این‌کارها را می‌کنیم و مسئولیت و شرمندگی بعضی کارهایی را می‌پذیریم که بابت آن‌ها مقصر نبودیم. هر چند واقعیت‌های زندگی من متفاوت از واقعیت‌های زندگی آن‌ها بود، اما احساسمان یکی بود.» این‌ها صحبت‌های نویسنده در مقدمۀ کتاب و دربارۀ «کالی»، شخصیت اصلی است. «بریده»، اولین کتاب پاتریشیا مک‌کورمیک و دربارۀ دخترانی است که در اصطلاحِ ما، عادت به خودآزاری دارند. کتاب، ماجرای زندگی این دختران را (و به‌صورت متمرکز «کالی» را) از زبان نویسنده، با نثری گیرا و توصیفاتی دقیق روایت می‌کند. نیویورک‌تایمز، در تحسین این کتاب، نوشته است: «اولین کتاب نویسنده، و در عین حال بسیار جذاب و امیدبخش است. داستانی است با معمایی روان‌شناسانه»: «سوزشی در سرم پیچید. کف زمین جلوی چشمم به حرکت درآمد و بالا آمد و بدنم پیچ و تاب می‌خورد. حالا انگار روی سقف بودم و از آن بالا پایین را نگاه می‌کردم، منتظر اینکه ببینم اتفاق بعدی چه خواهد بود. اتفاق بعدی این بود که یک خط خون مستقیم از زیر تیغه فوران زد. خط به حبابی بزرگ تبدیل شد، حبابی بزرگ و قرمزرنگ که بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد. از بالا نگاه می‌کردم و منتظر بودم که ببینم قبل از اینکه منفجر شود، چقدر بزرگ می‌شود. بالاخره احساس رضایت کردم.»
بلاتریکس لسترنج
۱۳۹۸/۰۱/۲۹

کتاب جالبی بود ت نوع خودش سه ستاره میدم واسه اینکه خیلی جا داشت شخصیت پردازی کنه خیلی جا داشت علاوه بر راوی به داستان زندگی تیفانی و سیدنی و دبی و ربکا و بقیه هم بپردازه وقتی جزئیات ریزی ازشون گفت خواننده

- بیشتر
شهبانو
۱۳۹۸/۰۹/۱۵

باخواندن بخش کوچکی از کتاب احسای آزار دیدم شاید اصلی ترین حس بدم دلیلش این بود که یاد خودم افتادم

motahareh
۱۳۹۷/۰۸/۳۰

پایانش یه جوری بود انگار داستانش هنوز تموم نشده بود و کمی هم فضای کتاب «این داستان یک جورایی بامزه ست» و داشت 😕

کاربر ۱۴۲۰۶۰۹
۱۴۰۲/۰۶/۰۱

چهارستاره دادم بخاطر اینکه نویسنده یه داستان که میتونست به طریقی متفاوت و عالی باشه رو سرهم بندی کرده و کوتاه نوشته،میشد به شخصیتها بیشتر پرداخته بشه حتی در مورد شخصیت اصلی(کالی) هم میشد بیشتر نوشت . داستان از اواسطش

- بیشتر
پوریا
۱۴۰۱/۰۹/۱۴

کتاب خوبی نیست. شخصیت پردازی ضعیف همراه با داستان پردازی ضعیف. نویسنده دقیقاً اون جاهایی که جا داره به شخصیت اصلی عمق بده می‌گه نمی‌دونم و از سر باز می‌کنه. کتاب پره از توصیفات بی‌معنیِ تکون خوردن شخصیت‌ها روی صندلی‌هاشون

- بیشتر
Lea
۱۴۰۰/۱۲/۱۲

تجربه‌ی جالبی بود. انگار چند روز کنار کسانی که به هر دلیلی به خودشون آسیب می‌زنن زندگی می‌کنی و می‌تونی بهتر درک‌شون کنی. کتاب، خودآزاری رو ریشه‌یابی نمی‌کرد اما چندتا دیالوگ کوتاه داشت که می‌تونست نشون بده علت‌های پنهان این

- بیشتر
zeinab.ghl
۱۴۰۰/۰۴/۲۱

موضوع داستان اول توجه منو به خودش جلب کرد، داستان درمورد خودزنی نوجوون هاست و اوکی تا اینجاش مشکلی نیست، ولی واقعا انتظار داستان بهتری رو داشتم، یه ذره درمورد خودزنی بیشتر توضیح بده، جز اطلاعاتی که خودم از قبل

- بیشتر
hamideh noohpisheh
۱۳۹۹/۰۵/۱۰

خوبه که نوجوان‌ها و کسانی که با آنهاها ارتباط دارند این کتاب را بخوانند. البته که کتاب‌های بهتری هم هست ولی در مورد این مشکل خاص که در خلاصه کتاب توضیح داده شده، من کتاب داستانی دیگری ندیدم. کوتاه بودنش هم مزیت

- بیشتر
Abolfazl
۱۳۹۸/۰۵/۱۴

داستان جالبی داشت. فقط از اخرش که سمبل کرد که تمومش کنه بدم اومد

Dayan
۱۳۹۷/۰۸/۲۳

سلام برای چه رده سنی هست؟

«ببینید من یه استراتژی دارم. چرا توقع چیزی رو داشته باشیم؟ اگه توقع چیزی رو نداشته باشی، ناامید هم نمی‌شی.»
مارال
چه کسی کتاب عشق را نوشته؟ خدای من. نمی‌دانم. مگر همۀ ما هر روز در حال نوشتن آن نیستیم؟
A~
«با اطمینان به سمت رؤیاهایت برو! زندگی را که برای خودت تصور کرده‌ای، زندگی کن.»
Abolfazl
راستی، به ما اینجا «مهمان» می‌گویند. به اختلالات روانی ما فقط می‌گویند مشکل. اکثر دخترها اینجا مشکل بی‌اشتهایی عصبی و سوءتغذیه دارند. اینجا به این‌جور دخترها می‌گویند مهمانانی که سوءتغذیه و بی‌اشتهایی دارند. بعضی‌ها هم معتاد هستند، که به آن‌ها می‌گویند مهمانانی که مشکل استفاده از مواد دارند. بقیۀ دخترها، مثل خودم، دیوانه‌های جورواجور هستند. به ما هم البته می‌گویند مهمانانی با مشکلات رفتاری. پرستارهای اینجا را مراقب می‌گویند. و به کل مجموعه می‌گویند «مؤسسه اقامتی درمانی»، نه بیمارستان روانی
بلاتریکس لسترنج
به جای اینکه تلاش کنند خوابشان ببرد، بلند شوند و مطالعه کنند یا اینکه یک لیوان شیر بخورند
Abolfazl
ادامه‌دادن برایم دشوار است.
محمدحسین
«همۀ ما کارهای عجیب‌غریب می‌کنیم.»
محمدحسین
من شاید مدرک روان‌شناسی نداشته باشم، ولی روش‌های سنتی زیادی بلدم.» و با دستش به سمت سینه‌هایش اشاره می‌کند، انگار که روش‌های سنتی را در آنجا نگهداری می‌کند.
Abolfazl
من همان دختر درون کتاب بودم؛ دختری که به‌شدت تنها بود، به‌شدت عصبی بود، به‌شدت آسیب دیده بود و به شدت سردرگم، اما کلمات از بیان آن‌ها قاصر بود. به خوبی به یاد دارم که تا چه اندازه احساس تنهایی می‌کردم. من هم خودآزاری هم کرده‌ام؛ تصور می‌کنم همۀ ما این‌کارها را می‌کنیم و مسئولیت و شرمندگی بعضی کارهایی را می‌پذیریم که بابت آن‌ها مقصر نبودیم. هر چند واقعیت‌های زندگی من متفاوت از واقعیت‌های زندگی آن‌ها بود، اما احساسمان یکی بود.
بلاتریکس لسترنج
اگر ما سخت کار کنیم، تو چیزی خیلی بهتر از اون چه که از دست می‌دی، به‌دست می‌آری. قول می‌دم.
محمدحسین
حتی فکرکردن به حرف‌زدن هم خسته‌کننده است.
محمدحسین
آنچه من سرانجام درک کردم این بود که این دختران می‌خواستند تا دیگران آن‌ها را دریابند. آن‌ها در چرخه‌ای از آسیب‌رساندن به خودشان گیر افتاده بودند، و بعد از آنچه که با خود می‌کردند شرمگین می‌شدند؛ و باز دوباره به خودشان آسیب می‌رساندند و هر بار کمی بدتر از قبل.
محمدحسین
همۀ دستگاه‌های دیجیتالتان را خاموش کنید. برای اینکه بتوانید خلاقیت داشته باشید و چیزی خلق کنید، باید بتوانید در سکوت ظرفیت‌سازی کنید. اگر مرتباً چیزی دریافت می‌کنید، از گوشی موبایلتان، از صفحۀ مانیتورتان، یا از گوشی هدفونتان، پس شما دریافت‌کنندۀ خروجی خلاق شخص دیگری هستید. این خروجی‌ها شما را از خلاقیت دور نگه می‌دارد.
Abolfazl
چه کسی کتاب عشق را نوشته؟ خدای من. نمی‌دانم. مگر همۀ ما هر روز در حال نوشتن آن نیستیم؟
محمدحسین
«من نمی‌تونم تو رو در امان نگه دارم. فقط خودت هستی که می‌تونی این کار رو بکنی.»
محمدحسین
توی دنیا خیلی چیزها هست که می‌تونی برای آسیب‌رسوندن به خودت از اون‌ها استفاده کنی. هر چیزی رو می‌تونی به اسلحه تبدیل کنی. حتی اگه هم بخواهی نمی‌تونی همۀ اون‌ها رو به من بدی. تو خودت این رو می‌دونی، مگه نه؟
محمدحسین
سینه‌ام به درد می‌آید. دلم یک چیزی می‌خواهد اما خودم هم نمی‌دانم آن چیست.
محمدحسین
هم اتاقی‌ام که اسمش سیدنی است، و برای هرچیزی یک اسم مستعار می‌سازد، به اینجا «مؤسسۀ ذهن‌های بیمار» می‌گوید. اسم مستعاری که روی من گذاشته هم «م. خ.» هست، حروف اختصاری مریض خاموش.
محمدحسین
مردم همیشه چیزهایی می‌گویند که بعدش رقت‌انگیز به نظر می‌رسند.
hamideh noohpisheh
«ببینید من یه استراتژی دارم. چرا توقع چیزی رو داشته باشیم؟ اگه توقع چیزی رو نداشته باشی، ناامید هم نمی‌شی.»
بلاتریکس لسترنج

حجم

۱۳۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۶۶ صفحه

حجم

۱۳۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۶۶ صفحه

قیمت:
۵,۸۰۰
تومان