دانلود و خرید کتاب فروخته‌شده پاتریشیا مک‌کورمیک ترجمه نازنین عباسی
تصویر جلد کتاب فروخته‌شده

کتاب فروخته‌شده

معرفی کتاب فروخته‌شده

قاچاق انسان در تمامی مناطق دنیا رخ می‌دهد. طبق تحقیقات اخیر، حدود ۲.۵ میلیون نفر قربانی قاچاق انسانی می‌شوند. «فروخته شده» نوشته پاتریشیا مک‌کورمیک (۱۹۵۶)، نویسنده و روزنامه‌نگار آمریکایی، داستانی دردآور درباره دختری نپالی به‌نام اِما را روایت می‌کند. اِمادر کوهستان‌های نپال به‌دنیا آمده و بزرگ شده است و پدرش او را به مبلغی ناچیز فروخته است؛ اِما تصور می‌کند که قرار است زندگیِ بهتری داشته باشد، اما سر از عشرت‌کده‌ای در یکی از شهرهای هند درمی‌آورد. طبق آمارهای جهانی، هر ساله خانواده‌های فقیر نپالی، دوازده‌هزار دختر را به باندهای بین‌المللی فحشا می‌فروشند. مک کورمیک برای نوشتن این داستان که برگرفته از واقعیت است، مدت‌ها درباره زندگی این دختران تحقیق کرده و با آنها از کوهستان‌های نپال تا خانه های فساد کلکته همراه شده است، با خانواده‌هایشان گفت‌گو کرده و هم‌پای گروه‌های امداد و نجاتی که تلاش می‌کردند این دختران را از خانه‌های فساد نجاد دهند، شده است. در بخشی از کتاب می‌خوانید: «من باید خیلی محتاط باشم. حالا دیگر یقین دارم که به این آدم‌های شهری نمی‌توان اعتماد کرد. او می‌گوید: «این یک واقعیت است که بیرون از اینجا، با تو بهتر از یک سگ رفتار نمی‌کنند»، و اشاره می‌کند به مرد دورگه‌ای که خلط بینی‌اش را در گودالی پر از کثافت انسانی می‌ریخت و ادامه می‌دهد: «اینجا لااقل ما جایی برای خوابیدن، و لباس و غذایی داریم.» من سرم را تکان می‌دهم و صدای خشن خودم را می‌شنوم که می‌گوید: «نه! من به این کار خفت‌بار تن نمی‌دهم.» پاتریشیا مک‌کورمیک تاکنون دوبار نامزد دریافت جایزه‌ی کتاب ملی آمریکا شده است. او فارغ‌التحصیل روزنامه‌نگاری از دانشگاه کلمبیا است و در حال حاضر با روزنامه‌های نیویورک تایمز و دیگر روزنامه‌ها و مطبوعات معتبر همکاری دارد. از دیگر آثار معروف او می‌توان به «قلب ارغوانی» و «هرگز نیفت» اشاره کرد. جفری براون کارگردان آمریکایی با اقتباس از رمان «فروخته‌شده» فیلمی به همین نام ساخته است.
جواد
۱۳۹۸/۰۸/۳۰

دارم به این موضوع فکر می کنم که اگر سیاستمداران یک جامعه فاسد باشند و اهل زد و بند یک ملت را اسیر فقر و بدبختی می کنند؛ کشور نپال با سیاستمداران فاسد و خودفروخته چنین سرنوشتی به مردمش روا

- بیشتر
سیّد جواد
۱۳۹۷/۰۷/۰۲

من چاپ سال ۹۵ این کتاب را خریدم قبلا که ۱۵۳ صفحه بود ، حالا نمی دونم چرا در چاپ جدید سال ۹۶ شده ۱۴۱ صفحه، کتاب خوبی است با توجه به محدودیت ترجمه که در همچین کتبی وجود دارد ،

- بیشتر
بینام
۱۳۹۸/۰۶/۲۵

درد آور بود از اون جهت که می دونی داستان نمی خونی و این سرنوشت وحشتناک میلیونها دختر در سراسر جهانه.واقیت تلخ و وحشتناک

ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۳۹۹/۰۷/۲۳

داستان درباره دختری ۱۳ساله اهل نپاله که به بهانه یک زندگی بهتر و کار به دست قاچاقچیان انسان میفته و سر از هندوستان در میاره و به عنوان برده جنسی فروخته میشه قلم نویسنده تلخه و توصیفات درستی داشته از

- بیشتر
__mohadeseh.b__
۱۳۹۸/۰۶/۲۹

ما هرگز حقیقت را نمی فهمیم... ----------------- واقعیتی تلخ و دردناک از دختری که بخاطر فقر توسط ناپدریش فروخته میشه و...

anita
۱۳۹۸/۰۹/۰۱

کتاب قطعا "قشنگ " نیست‌‌‌... چرا که در مورد مسئله ی بغرنج و متاثرکننده ای ست. داستان دختری که با وجود زندگی سختش در کوهستان های نپال امید و عشقش رو برای بهبود شرایط از دست نمی ده اما توسط

- بیشتر
Nika
۱۴۰۰/۰۱/۲۱

این کتاب دردناک و وحشتناک هستش اینکه بدونی تمام اتفاقات داستان واقعیه ، میدونستم که قاچاق انسان و ... وجود داره ولی بازهم قبول کردن این همه ظلم و ستم سخته !

S.Abolqasem
۱۳۹۸/۱۱/۱۳

خیلی داستان تلخ و دردناکی بود... 13/11/98

مریم
۱۳۹۸/۰۶/۲۳

چقدر سرگذشتهای عجیب و دردناکی تو دنیا وجود داره 🙁

MoonRiver
۱۳۹۸/۰۶/۱۲

داستان خیلی جالب، واقعی ولی تلخ یک ستاره کم فقط بعلت ویراستاری ضعیفه وگرنه داستان عالی بود؛ ویراستار گرامی "بر علیه" حشوه، نمیشه دو حرف اضافه با معنی یکسان رو کنارهم بکار برد! کتاب زبان فارسی دوم دبیرستان

امروز مثل دیروز و روز پیش و روز پیش‌تر، آسمان به‌طور کشنده‌ای آبی شده است
-Dny.͜.
من به این نتیجه رسیده‌ام که تلاش برای به‌خاطرآوردن، مثل این است که سعی کنی به یک مشت ابر چنگ بزنی و تلاش برای فراموش‌کردن، مثل تلاشی بیهوده برای جلوگیری از آمدن موسم بارندگی است.
melodious_78
من از «اِما» می‌پرسم: چرا زن‌ها باید این‌قدر زجر بکشند؟ او می‌گوید: همیشه سرنوشت ما همین بوده است. تحمل‌کردن خودش نوعی موفقیت است.
مروارید
من مردم این شهر را درک نمی‌کنم. اینجا پر از آدم‌های بد است. حتی آن‌هایی که باید خوب باشند.
n re
من از «اِما» می‌پرسم: چرا زن‌ها باید این‌قدر زجر بکشند؟ او می‌گوید: همیشه سرنوشت ما همین بوده است. تحمل‌کردن خودش نوعی موفقیت است.
کاربر ۸۸۴۷۵۲
چند روز بعد، وقتی که نسبتاً قوی شده‌ام تا بتوانم از رخت‌خواب بیرون بیایم، خودم را در آینه نگاه می‌کنم. چهره‌ای که در آینه می‌بینم، مثل یک مرده، بی‌رنگ است، با چشم‌های تهی، پیر و خسته، پیر و عصبانی، پیر و غمگین، پیرِ پیر، مثل یک زن صدساله. من با او به زبانی سخن می‌گویم که «هاریش» یادم داده است. من به او می‌گویم: «اسم من «لاکشمی» است. اهل نپال هستم. سیزده ساله‌ام.»
کاربر ۸۸۴۷۵۲
من از «شاهانا» می‌پرسم: «آیا آن مرد یکی از آدم کش‌های «ممتاز» است؟» او می‌گوید: «نه، از آن‌ها هم بدتر است. او یک پلیس است.» من نمی‌فهمم. «فکر می‌کردم پلیس‌ها باید جلوی آدم‌هایی مثل «ممتاز»، که دختران را می‌فروشد، بگیرند.» او می‌گوید: «اما «ممتاز» به این یکی هر هفته پول می‌دهد و او چشم‌پوشی می‌کند.» من مردم این شهر را درک نمی‌کنم. اینجا پر از آدم‌های بد است. حتی آن‌هایی که باید خوب باشند.
مامان قشنگ
داشتن سقف شیروانی یعنی این که پدر خانواده، با پول اجارۀ خانه، در قهوه‌خانه قمار نمی‌کند. داشتن سقف شیروانی یعنی این که خانواده پسری دارد که در شهر و در کورۀ آجرپزی کار می‌کند. داشتن سقف شیروانی یعنی این که وقتی باران ببارد، آتش روشن می‌ماند و بچه‌ها مریض نمی‌شوند و سالم می‌مانند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
آن‌ها می‌گویند که یک پسر همیشه یک پسر می‌ماند. ولی دختر مثل بُز می‌ماند. تا وقتی شیر و کره می‌دهد، خوب است. ولی وقتی که زمان کباب‌کردنش می‌رسد، ارزش گریه‌کردن ندارد.
مامان قشنگ
در کوهستان ما زمان را از روی کار زن‌ها و غم و غصه‌های آن‌ها مشخص می‌کنند: در ماه‌های سرد، زن‌ها از کوهستان بالا می‌روند به دنبال هیزم. آن‌ها از کاسه‌های خود غذا برمی‌دارند و به دهان کودکان می‌گذارند و سعی می‌کنند صدای شکم‌های خالی خود را هم خاموش کنند. این زمان فصلی است که زن‌ها، بچه‌های خود را که از تب مرده‌اند، به خاک می‌سپرند و خاموش اشک می‌ریزند. در ماه‌های خشک، زن‌ها سبد سبد تپاله جمع می‌کنند و آن‌ها را به‌صورت سینی‌های گرد درمی‌آورند که زیر نور خورشید سفت شوند، برای اینکه سوختی گران‌بها بشوند برای آتش اجاق. زن‌ها با تکه‌های پارچه، چشم‌های بچه‌های خود را می‌بندند تا آن‌ها را از آسیب گرد و غباری که از بستر خشک رودخانه بلند می‌شود، حفظ کنند. این زمان فصلی است که زن‌ها، بچه‌های خود را که از سیاه‌سرفه می‌میرند، به خاک می‌سپرند و اشک چشمانشان خشکیده است.
مامان قشنگ

حجم

۱۷۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۴۱ صفحه

حجم

۱۷۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۴۱ صفحه

قیمت:
۴,۹۰۰
تومان