- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب بریده
- بریدهها
بریدههایی از کتاب بریده
۳٫۶
(۲۰)
«ببینید من یه استراتژی دارم. چرا توقع چیزی رو داشته باشیم؟ اگه توقع چیزی رو نداشته باشی، ناامید هم نمیشی.»
مارال
چه کسی کتاب عشق را نوشته؟
خدای من. نمیدانم. مگر همۀ ما هر روز در حال نوشتن آن نیستیم؟
A~
«با اطمینان به سمت رؤیاهایت برو! زندگی را که برای خودت تصور کردهای، زندگی کن.»
Abolfazl
راستی، به ما اینجا «مهمان» میگویند. به اختلالات روانی ما فقط میگویند مشکل. اکثر دخترها اینجا مشکل بیاشتهایی عصبی و سوءتغذیه دارند. اینجا به اینجور دخترها میگویند مهمانانی که سوءتغذیه و بیاشتهایی دارند. بعضیها هم معتاد هستند، که به آنها میگویند مهمانانی که مشکل استفاده از مواد دارند. بقیۀ دخترها، مثل خودم، دیوانههای جورواجور هستند. به ما هم البته میگویند مهمانانی با مشکلات رفتاری. پرستارهای اینجا را مراقب میگویند. و به کل مجموعه میگویند «مؤسسه اقامتی درمانی»، نه بیمارستان روانی
بلاتریکس لسترنج
به جای اینکه تلاش کنند خوابشان ببرد، بلند شوند و مطالعه کنند یا اینکه یک لیوان شیر بخورند
Abolfazl
ادامهدادن برایم دشوار است.
محمدحسین
«همۀ ما کارهای عجیبغریب میکنیم.»
محمدحسین
من شاید مدرک روانشناسی نداشته باشم، ولی روشهای سنتی زیادی بلدم.» و با دستش به سمت سینههایش اشاره میکند، انگار که روشهای سنتی را در آنجا نگهداری میکند.
Abolfazl
من همان دختر درون کتاب بودم؛ دختری که بهشدت تنها بود، بهشدت عصبی بود، بهشدت آسیب دیده بود و به شدت سردرگم، اما کلمات از بیان آنها قاصر بود. به خوبی به یاد دارم که تا چه اندازه احساس تنهایی میکردم. من هم خودآزاری هم کردهام؛ تصور میکنم همۀ ما اینکارها را میکنیم و مسئولیت و شرمندگی بعضی کارهایی را میپذیریم که بابت آنها مقصر نبودیم. هر چند واقعیتهای زندگی من متفاوت از واقعیتهای زندگی آنها بود، اما احساسمان یکی بود.
بلاتریکس لسترنج
اگر ما سخت کار کنیم، تو چیزی خیلی بهتر از اون چه که از دست میدی، بهدست میآری. قول میدم.
محمدحسین
حتی فکرکردن به حرفزدن هم خستهکننده است.
محمدحسین
آنچه من سرانجام درک کردم این بود که این دختران میخواستند تا دیگران آنها را دریابند. آنها در چرخهای از آسیبرساندن به خودشان گیر افتاده بودند، و بعد از آنچه که با خود میکردند شرمگین میشدند؛ و باز دوباره به خودشان آسیب میرساندند و هر بار کمی بدتر از قبل.
محمدحسین
همۀ دستگاههای دیجیتالتان را خاموش کنید. برای اینکه بتوانید خلاقیت داشته باشید و چیزی خلق کنید، باید بتوانید در سکوت ظرفیتسازی کنید. اگر مرتباً چیزی دریافت میکنید، از گوشی موبایلتان، از صفحۀ مانیتورتان، یا از گوشی هدفونتان، پس شما دریافتکنندۀ خروجی خلاق شخص دیگری هستید. این خروجیها شما را از خلاقیت دور نگه میدارد.
Abolfazl
چه کسی کتاب عشق را نوشته؟
خدای من. نمیدانم. مگر همۀ ما هر روز در حال نوشتن آن نیستیم؟
محمدحسین
«من نمیتونم تو رو در امان نگه دارم. فقط خودت هستی که میتونی این کار رو بکنی.»
محمدحسین
توی دنیا خیلی چیزها هست که میتونی برای آسیبرسوندن به خودت از اونها استفاده کنی. هر چیزی رو میتونی به اسلحه تبدیل کنی. حتی اگه هم بخواهی نمیتونی همۀ اونها رو به من بدی. تو خودت این رو میدونی، مگه نه؟
محمدحسین
سینهام به درد میآید. دلم یک چیزی میخواهد اما خودم هم نمیدانم آن چیست.
محمدحسین
هم اتاقیام که اسمش سیدنی است، و برای هرچیزی یک اسم مستعار میسازد، به اینجا «مؤسسۀ ذهنهای بیمار» میگوید. اسم مستعاری که روی من گذاشته هم «م. خ.» هست، حروف اختصاری مریض خاموش.
محمدحسین
مردم همیشه چیزهایی میگویند که بعدش رقتانگیز به نظر میرسند.
hamideh noohpisheh
«ببینید من یه استراتژی دارم. چرا توقع چیزی رو داشته باشیم؟ اگه توقع چیزی رو نداشته باشی، ناامید هم نمیشی.»
بلاتریکس لسترنج
حجم
۱۳۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۶۶ صفحه
حجم
۱۳۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۶۶ صفحه
قیمت:
۵,۸۰۰
تومان