دانلود و خرید کتاب از سرگذشت یک علاف یوزف فن آیشندورف ترجمه ابوذر آهنگر کیاسری
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب از سرگذشت یک علاف

کتاب از سرگذشت یک علاف

معرفی کتاب از سرگذشت یک علاف

«از سرگذشت یک علاف» رمانی نوشته یوزف فن آیشندورف (۱۸۵۷-۱۷۸۸) است. او یکی از مهم‌ترین و اثرگذارترین ادبای مکتب رمانتیک آلمان به‌شمار می‌آید. از مهم‌ترین آثار او که تا به امروز نامش را در ادبیات جهان زنده نگاه داشته‌است، همین رمان کوتاه «از سرگذشت یک علاف» است که دو فیلم نیز از روی آن ساخته شده. اولی در سال ۱۹۷۳ به کارگردانی سلینو بلایواس و دومی در سال ۱۹۷۸ به کارگردانی برنهارد زینکل که کاملا واقع‌گرایانه و براساس متن قصه بود. داستان این‌گونه آغازمی‌شود: چرخِ آسیابِ پدرم غژغژ صدا می‌کرد و آن خش خش‌اش احساس خوبی به آدم می‌داد. برف بی‌وقفه از شیروانی پایین می‌چکید. گنجشک‌ها جیک جیک می‌کردند و در میان شاخه‌ها به این سو و آن سو می‌جهیدند. من در آستانه‌ی در نشسته بودم و داشتم چشم‌های‌ام را می‌مالیدم تا از آن حالت خواب آلودگی بیرون بیایم. همیشه شیفته‌ی این نشستن در گرمای آفتاب بودم. در این لحظه پدر از خانه بیرون آمد، او از اول صبح در آسیاب جنجال به پا کرده و شبکلاه‌اش را هم کَجَکی روی سرش گذاشته بود. رو به من گفت: «ای بی‌عرضه و علاف! باز هم داری آفتاب می‌گیری و داری خودت را کش و قوس می‌دهی و خستگی در می‌کنی و همه‌ی کارها را سرِ من خراب می‌کنی. دیگر نمی‌توانم بیش‌تر از این آب و دانه‌ات را بدهم. بهار دیگر خیلی نزدیک است، تو هم برو بیرون توی دنیا بچرخ و خودت نان‌ات را در بیاور.» گفتم: «حالا من یک آدم بی‌عرضه و علاف هستم، که این طور. پس حالا می‌روم می‌زنم به دل دنیا اقبالِ خودم را آزمایش می‌کنم.» واقعاً هم این کار را دوست داشتم، چون همین چند مدت قبل به ذهن‌ام خطور کرد که عازم سفر بشوم.
پوریا
۱۳۹۸/۱۲/۲۱

نمیدونم مشکل از اصل کتابه یا از ترجمه است واقعا به سختی خوندم و تمومش کردم

zohreh_in_dark
۱۳۹۸/۱۰/۱۸

خیلی بیخود و حوصله سربر بود. واقعا زندگی یک علاف واقعی رو توصیف کرده و جای تعجبه که چطور به شخصیت علاف توجه هم می شده!! ولی خب دیگه خیلی خطی بود داستانش، حوصله م سر رفت و نصفه رهاش کردم.

کاوه
۱۳۹۶/۰۹/۲۴

یک داستان آلمانی جذاب.

AS4438
۱۴۰۱/۰۱/۲۸

طنز فرانسوی قدیمی وجالب، اگرترجمه بهتری داشت بی شک گیراتروجالبترهم میشد، درادبیات فارسی خودمان هم از اینگونه طنزها زیاد هست.

هیچ کس از پیشانی نوشت‌اش خبر ندارد.
هنرمند هنردوست
اگر خدا بخواهد به کسی لطف کند او را به جهان آزاد روانه می‌کند معجزات‌اش را به رخ او می‌کشد در کوه و جنگل و رود و دشت. تنبل‌هایی را که در خانه دراز کشیده‌اند فلق بیدار و بشاش نمی‌سازد آنها فقط گهواره‌ی بچگی را می‌شناسند و غم و غصه را، فقر را و نان را.
farzaneh
با همین ریش‌تان بروید تا خدای مهربان و بزرگ روز داوری متوجه نشود شما یهودی هستید یا مسیحی! بله، خودتان را به ریش‌های‌تان آویزان کنید، ای خرس دهاتی‌های پشمالو!»
AS4438

حجم

۱۵۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۳۴ صفحه

حجم

۱۵۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۳۴ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان