کتاب وداع نمی کنیم هان کانگ + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب وداع نمی کنیم

کتاب وداع نمی کنیم

نویسنده:هان کانگ
دسته‌بندی:
امتیازبدون نظر

معرفی کتاب وداع نمی کنیم

کتاب وداع نمی‌کنیم نوشته‌ی هان کانگ با ترجمه‌ی بهاره صادقی توسط نشر دانش‌آفرین منتشر شده است. این اثر روایتی است از مواجهه‌ی انسان با رنج، جدایی، خاطرات و تلاش برای معنا بخشیدن به زیستن در سایه‌ی فقدان و زخم‌های گذشته. داستان در بستری معاصر و با نگاهی عمیق به روابط انسانی، تنهایی و تأثیر وقایع تاریخی بر زندگی فردی و جمعی شکل می‌گیرد. نویسنده با زبانی دقیق و تصویری، تجربه‌های شخصی و جمعی را در هم می‌آمیزد و از خلال روایت‌هایی چندلایه، به کاوش در مرزهای حافظه، سوگواری و امید می‌پردازد. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب وداع نمی کنیم

کتاب وداع نمی‌کنیم اثر هان کانگ، روایتی است که در مرز میان واقعیت و خیال حرکت می‌کند و با محوریت شخصیت‌هایی که با زخم‌های گذشته و جدایی‌های ناگزیر روبه‌رو هستند، به بررسی تأثیر وقایع تاریخی و شخصی بر روان و زیست انسان می‌پردازد. داستان با روایت اول‌شخص پیش می‌رود و تجربه‌های نویسنده را در مواجهه با خاطرات، کابوس‌ها و روابط انسانی بازتاب می‌دهد. ساختار کتاب بر پایه‌ی فصل‌هایی است که هرکدام به بخشی از زندگی شخصیت اصلی و اطرافیانش می‌پردازد؛ از خاطرات کودکی و روابط خانوادگی تا مواجهه با بیماری، مرگ و پروژه‌های هنری مشترک. هان کانگ در این کتاب، با بهره‌گیری از عناصر طبیعت، نمادپردازی و تصویرسازی‌های قوی، فضایی خلق کرده است که در آن مرز میان گذشته و حال، خواب و بیداری، و رنج و امید به‌سادگی جابه‌جا می‌شود. روایت کتاب، هم‌زمان که به مسائل فردی مانند افسردگی، انزوا و تلاش برای بازسازی زندگی پس از بحران می‌پردازد، به موضوعات جمعی و تاریخی نیز نظر دارد و از خلال خاطرات و کابوس‌ها، به فجایع و زخم‌های جمعی اشاره می‌کند. وداع نمی‌کنیم اثری است که با نگاهی انسانی و جزئی‌نگر، تجربه‌ی زیستن در جهان معاصر را به تصویر می‌کشد.

خلاصه داستان وداع نمی کنیم

کتاب وداع نمی‌کنیم با روایت زندگی زنی آغاز می‌شود که پس از تجربه‌ی جدایی‌ها و بحران‌های شخصی، در انزوای خانه‌ای خارج از شهر سئول به بازنگری زندگی و خاطراتش می‌پردازد. او با کابوس‌هایی تکرارشونده درباره‌ی قتل‌عام‌های شهر گ و صحنه‌هایی از گورستانی برفی و درختان سیاه مواجه است؛ کابوس‌هایی که مرز میان واقعیت و خیال را برایش مبهم می‌کنند و به تدریج با زندگی روزمره‌اش در هم می‌آمیزند. در این میان، رابطه‌ی او با دوست قدیمی‌اش اینسون، که پس از سال‌ها دوری و تجربه‌ی مرگ مادرش به روستایی در ججو بازگشته، محور بخش مهمی از روایت قرار می‌گیرد. اینسون که زمانی فیلم‌ساز بوده، اکنون به نجاری روی آورده و پس از حادثه‌ای که منجر به قطع انگشتانش می‌شود، به مراقبت و همراهی راوی نیاز پیدا می‌کند. روایت کتاب در رفت‌وبرگشت میان گذشته و حال، خاطرات مشترک، پروژه‌های ناتمام و تلاش برای معنا بخشیدن به رنج و فقدان شکل می‌گیرد. نویسنده با توصیف دقیق احساسات، جزئیات زندگی روزمره و پیوند آن‌ها با وقایع تاریخی و جمعی، تصویری از سوگواری، امید و تداوم زندگی ارائه می‌دهد. دغدغه‌ی اصلی کتاب، مواجهه با رنج، تلاش برای بازسازی پیوندهای انسانی و جست‌وجوی معنایی تازه برای ادامه‌ی زیستن است.

چرا باید کتاب وداع نمی کنیم را بخوانیم؟

وداع نمی‌کنیم با روایتی صمیمی و جزئی‌نگر، تجربه‌ی زیستن در سایه‌ی فقدان، جدایی و خاطرات را به تصویر می‌کشد. این کتاب با پرداختن به موضوعاتی چون سوگواری، دوستی، تأثیر وقایع تاریخی بر زندگی فردی و جمعی و تلاش برای بازسازی امید، فرصتی برای تأمل در معنای زندگی و روابط انسانی فراهم می‌کند. روایت چندلایه و تصویرسازی‌های قوی آن، خواننده را به سفری درونی میان خاطرات، کابوس‌ها و امیدها می‌برد و امکان همدلی با شخصیت‌هایی را فراهم می‌سازد که با رنج و تردید دست‌وپنجه نرم می‌کنند. این اثر برای کسانی که به دنبال نگاهی عمیق‌تر به تجربه‌ی انسانی و مرزهای میان گذشته و حال هستند، تجربه‌ای متفاوت و تأثیرگذار خواهد بود.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن این کتاب به کسانی پیشنهاد می‌شود که دغدغه‌ی سوگواری، جدایی، بازسازی روابط انسانی و تأثیر وقایع تاریخی بر زندگی فردی دارند. همچنین به علاقه‌مندان به روایت‌های روان‌شناختی، ادبیات معاصر شرق آسیا و کسانی که با بحران‌های شخصی یا جمعی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، توصیه می‌شود.

بخشی از کتاب وداع نمی کنیم

«برف به شکل پراکنده می‌بارید. روی زمین صافی ایستادم که به تپه‌ای کم‌ارتفاع منتهی می‌شد. در دامنهٔ این تپه و تا جایی که دشت امتداد داشت، هزاران تنهٔ درخت سیاه از زمین سربرآوردند. مثل انسان‌هایی که سن و سالشان با هم فرق می‌کند، ارتفاع آن‌ها نیز با هم تفاوت داشت و ضخامتشان به اندازهٔ چوب زیربنای راه‌آهن بود اما صافی آن را نداشت. با قامت کج و خمیده‌شان، همچون هزاران مرد، زن و کودک رنجوری بودند که در برف پهلوی هم چپیده‌اند. از خودم پرسیدم اینجا یک گورستان است؟ این‌ها سنگ قبر هستند؟ از کنار آن نیم‌تنه‌ها گذشتم ــ قسمت بالا و شاخ و برگ‌های درختان قطع شده بود و دانه‌های برفِ شبیه به کریستال‌های نمک رویشان نشسته و آن‌ها را نقطه نقطه کرده بود؛ از کنار تل‌های خاک پشتشان گذشتم. وقتی جریان آب را زیر پایم حس کردم ایستادم. با خودم فکر کردم عجیب است. در عرض چند ثانیه، آب تا مچ پاهایم بالا آمد. پشت سرم را نگریستم و آنچه دیدم مرا حیرت‌زده کرد: معلوم شد که افق دوردست همان خط ساحلی است و امواج پرتلاطم دریا خودشان را به ساحل می‌کوبیدند. این کلمات از دهانم بیرون آمدند: چه کسی آدم‌ها رو در چنین مکانی دفن می‌کنه؟ جریان آب شدید بود. آیا جزر و مد هر روز همین‌گونه رخ می‌داد؟ آیا پشته‌های کم‌ارتفاع خالی شده، و آب، استخوان‌هایی که قبلاً داخل این پشته‌ها وجود داشت را با خود برده بود؟ نباید وقت را تلف می‌کردم. برای گورهایی که زیر آب رفته بودند نمی‌شد کاری کرد اما باقی گورها هنوز هم این بالا بودند. باید آن‌ها را به جای امنی می‌بردم. همین حالا و پیش از اینکه امواج بر آن‌ها هجوم بیاورند. اما چگونه؟ هیچ‌کس در آن اطراف نبود و بیل هم نداشتم. چطور می‌توانستم همه را جابه‌جا کنم؟ با درماندگی و در حالی که پاهایم امواج را می‌شکافت به سمت درختان سیاه دویدم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۴۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۲۴۹ صفحه

حجم

۲۴۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۲۴۹ صفحه

قیمت:
۹۹,۰۰۰
تومان