دانلود و خرید کتاب مسافرخانه، بندر، بارانداز احمدرضا احمدی
تصویر جلد کتاب مسافرخانه، بندر، بارانداز

کتاب مسافرخانه، بندر، بارانداز

انتشارات:نشر ثالث
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۱۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب مسافرخانه، بندر، بارانداز

«مسافرخانه، بندر، بارانداز» رمانی از احمدرضا احمدی ( - ۱۳۱۹ )، نویسنده و شاعر ایرانی است. «مسافرخانه، بندر، بارانداز» روایت زندگی یک شاعر نسبتا جوان است که برای کار به شهر سفر می‌کند و در یک مسافرخانه مشغول به کار می‌شود. در مسافرخانه با افراد مختلفی روبرو می‌شود، یکی از آن افراد سرآشپز است که به اسم آشپز سوسیالیست معروف است. بعد از مدتی شاعر و آشپز سوسیالیست از مسافرخانه به خاطر دسیسه‌های صاحب مسافرخانه می‌گریزند و در یک شهر کوچک و دور کافه ای را در نزدیکی بندر و بارانداز آنجا به راه می‌اندازند. این رمان هشتاد قسمت داردکه هر قسمت دقیقا ادامه قسمت قبلی نیست اما داستان دارای یک نظم پیوسته است.
ثریا
۱۳۹۹/۱۰/۰۷

کتاب فوق‌العاده‌ ای بود. سبک نوشتاری خاص، تخیل ادبی، نمادسازی(شاعر، پزشک، کولی، دختر سیاه و..) در کنار فضاسازی خوب(بندرگاه، مسافرخانه، روستا)، گفتگوهای شوکه کننده صاحب مسافرخانه و در کل شخصیت پردازی عالی. خلسه ای که راوی و بقیه شخصیت ها در

- بیشتر
m_eghlimi
۱۳۹۵/۰۶/۱۶

کتاب نثر شاعرانه ای دارد ... بسیار زیباست ... مانند خواندن یک شعر بلند فضای داستان شبیه روایت یک خواب بلند است ...

ینیسه
۱۴۰۲/۰۶/۳۱

روایتی شاعرانه و بسیار شخصی که صراحت داستان را ندارد اما زیبایی های خودش را دارد بیان تلویحی ماجرا و فضاسازی رویا گونه قصه را دوست داشتم

....
۱۴۰۲/۰۵/۲۰

دوست داشتم جملاتشو اما هیچ انسجامی نداشت و پر از نماد بود.

محمد جواد
۱۳۹۴/۰۷/۰۹

اگه میخواید رمان بخونید یا حتا یه داستان بلند یا کوتاه اصلن پیشنهاد نمیکنم. کلن هم اگه نخونید هیچی رو از دست ندادین.

دعا کنید دوباره تابستان بیاید. تابستان فصل عمومی است. زمستان فصل خصوصی است. زمستان برای پیرزن‌ها و پیرمردان است که در کنار بخاری بنشینند و چرت بزنند و برای پیردختران که در کنار بخاری بافتنی ببافند و افسوس عمر مانده را بخورند و مدام قر بزنند و قهوه بخورند.
سایه
همه آن کسانی که گیسوان خیس داشتند عشقشان را از یاد برده‌اند. خیال می‌کنند راه نجات گریختن است. بگذار بگریزند. اما من و تو اندک اندک به پیامبران و گل‌های سرخ خو می‌گیریم. کوه‌ها به شب‌ها و آدم‌های صبور و شاخه‌های انگور تکیه داده‌اند
ara modiri
از بحث‌های کوتاه و بلند در باره هنر و سیاست و مسابقات فوتبال نفرت پیدا کرده بودم. می‌گفتم: «سیاستمداران جهان را مثل کیک عروسی میان خود تقسیم کرده‌اند. شاعران برای فرار از خودکشی شعر می‌نویسند. کارگردان‌های سینما فیلم‌های کسالت‌آور می‌سازند که جوایز فستیوال‌های جهانی را درو کنند. از رمان‌های پر ورق می‌ترسم که تنها مصرفشان گذاشتن بین در است که باد در را نبندد. هر وقت این رمان‌ها را پشت ویترین کتاب‌فروشی‌ها می‌دیدم می‌خواستم پلیس صدا کنم بگویم به دادم برسید.»
ara modiri
به این سرنوشتم عادت داشتم که هر چه را دوست داشتم عکس آن اتفاق می‌افتاد.
Hamid Adibzadeh
مادرم می‌گفت: «خواب از عمر نیست، اگر خواب خوب بود گربه‌ها و خرگوش‌ها جهان را فتح می‌کردند.»
matbuat
چه چشمان مهربانی دارید. پزشک؟ نه، چشمان پزشکان برق زندگی ندارد، بس‌که مرده و خون دیده‌اند
matbuat
چرا هیچ‌کس چیزی شگفت نمی‌آفریند. همیشه شنبه یکشنبه است و دوشنبه و سه‌شنبه و چهارشنبه و پنجشنبه تعطیل هستند. نه انگورهای طلایی تابستان نه به لب‌هایی که آغشته به گل سرخ و دریاست پرواز نمی‌کنند.
ara modiri
امروز همه کارگردان شده‌اند، هر چه بی‌ربط‌تر و بی‌معنی‌تر بیش‌تر جایزه می‌گیرند. کسی دیگر به تئاتر و اپرا نمی‌رود. سینما در دوران جوانی ما تقدس داشت. سالن سینما امیدآفرین و باشکوه بود، مثل این‌که به پایان جهان نزدیک می‌شویم. چینی‌ها و هندی‌ها جهان را آرام آرام می‌بلعند بدون قاشق و چنگال.»
ara modiri
دوستی نقاش داشتم که می‌گفت: «وقتی بار سنگین باشد اسبان گاری یکدیگر را گاز می‌گیرند.»
matbuat

حجم

۱۴۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۳۵ صفحه

حجم

۱۴۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۳۵ صفحه

قیمت:
۱۱۷,۵۰۰
تومان