تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب دوچرخه آبی
معرفی کتاب دوچرخه آبی
معرفی کتاب دوچرخه آبی
کتاب الکترونیکی «دوچرخهٔ آبی» (La Bicyclette Bleue) نوشتهٔ «رژین دفورژ» و ترجمهٔ فاطمه قهرمانی، توسط نشر حکمت کلمه منتشر شده است. این رمان فرانسوی که نخستین بار در دههٔ ۱۹۸۰ منتشر شد، داستانی عاشقانه و خانوادگی را در بستر جنگ جهانی دوم روایت میکند. محوریت داستان حول زندگی خانوادهٔ دلمس و بهویژه دختر دوم خانواده، لنا، شکل میگیرد. «دوچرخهٔ آبی» اثری در ژانر رمان تاریخی و عاشقانه است که به تحولات اجتماعی و سیاسی فرانسه در سالهای جنگ میپردازد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب دوچرخه آبی
«دوچرخهٔ آبی» در فضایی از فرانسهٔ اشغالشده توسط آلمان نازی آغاز میشود و زندگی خانوادهٔ دلمس را در منطقهٔ بوردو دنبال میکند. این رمان در سالهای ۱۹۳۹ تا دههٔ ۱۹۵۰ میلادی میگذرد و با تمرکز بر شخصیت لنا، دختر دوم خانواده، به روایت دگرگونیهای اجتماعی، سیاسی و عاطفی در دوران جنگ جهانی دوم میپردازد. اثر حاضر نخستین جلد از یک مجموعهٔ حماسی است که با الهام از آثار کلاسیک، به ویژه «بر باد رفته»، نوشته شده و تلاش دارد تصویری از مقاومت، عشق، خیانت و انتخابهای دشوار در زمانهای پرآشوب ارائه دهد. نویسنده با خلق شخصیتهایی متنوع و روابط پیچیدهٔ خانوادگی، فضای فرانسهٔ جنگزده را با جزئیات فراوان به تصویر میکشد. در کنار روایتهای عاشقانه، دغدغههای سیاسی، کشمکشهای اخلاقی و تأثیر جنگ بر زندگی روزمره، بخش مهمی از فضای کتاب را شکل میدهد. این رمان با نگاهی به نقش زنان در مقاومت و زندگی روزمره، تصویری چندلایه از جامعهٔ فرانسه در میانهٔ قرن بیستم ارائه میکند.
خلاصه کتاب دوچرخه آبی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با معرفی خانوادهٔ دلمس در منطقهٔ بوردو آغاز میشود؛ خانوادهای زمیندار که با آغاز جنگ جهانی دوم، زندگیشان دستخوش تغییرات اساسی میشود. لنا، دختر دوم خانواده، در هفدهسالگی با دنیایی از امید و رویاهای جوانی روبهروست اما با ورود نیروهای آلمانی و اشغال فرانسه، آرامش خانواده از هم میپاشد. مرگ مادر، اسارت و فرار لوران (یکی از اعضای خانواده)، حضور افسران آلمانی در قصر خانوادگی و بحرانهای اقتصادی، فضای خانه را سنگین و پرتنش میکند. لنا در این میان، میان عشق، وظیفه و مقاومت گرفتار است؛ از یک سو دلبستهٔ لوران است و از سوی دیگر، متیاس، دوست کودکیاش، به او علاقه دارد. فعالیتهای مخفیانهٔ خانواده در حمایت از مقاومت فرانسه، عبور از خطوط مرزی، انتقال پیامها و پنهانکردن فراریان، بخشی از زندگی روزمرهٔ آنها میشود. اختلافات خانوادگی، خیانتها، روابط پیچیدهٔ عاطفی و فشارهای اجتماعی، لنا را وادار به انتخابهای دشوار میکند. او در مسیر بلوغ و استقلال، با فقدان، ترس، عشق و مسئولیت روبهرو میشود و تلاش میکند در میانهٔ آشوب جنگ، هویت و امید خود را حفظ کند. پایان داستان باز است و سرنوشت شخصیتها همچنان در هالهای از ابهام باقی میماند.
چرا باید کتاب دوچرخه آبی را خواند؟
این رمان با روایت زندگی یک خانوادهٔ فرانسوی در دوران جنگ جهانی دوم، تصویری ملموس از تأثیر جنگ بر روابط انسانی، عشق، وفاداری و انتخابهای اخلاقی ارائه میدهد. «دوچرخهٔ آبی» با شخصیتپردازی دقیق و فضاسازی تاریخی، خواننده را به دل وقایع فرانسهٔ اشغالشده میبرد و تجربهٔ زیستن در شرایط بحرانی را از زاویهٔ دید زنان و جوانان بازگو میکند. این کتاب برای کسانی که به داستانهای تاریخی، روایتهای خانوادگی و کشمکشهای عاطفی علاقه دارند، فرصتی است تا با لایههای پنهان زندگی در دوران جنگ آشنا شوند و با چالشهای شخصیتها همذاتپنداری کنند.
خواندن کتاب دوچرخه آبی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای تاریخی، داستانهای عاشقانه و روایتهای خانوادگی در بستر جنگ جهانی دوم مناسب است. همچنین کسانی که دغدغهٔ شناخت تأثیر جنگ بر زندگی روزمره، روابط خانوادگی و نقش زنان در مقاومت را دارند، میتوانند از این اثر بهره ببرند.
بخشی از کتاب دوچرخه آبی
«زمستان هنوز ادامه داشت. دمای هوای خانهٔ بزرگ بیشتر از ده درجه بود. در این منطقهٔ تولیدکنندهٔ نوشیدنی، تقریباً همه از گرسنگی و سرمای سخت ۴۱-۴۰ درجه زمستان رنج میبردند. همه در مونتیاک از فرستادن بستههایی به لوران خودداری میکردند. ماه فوریه از طریق یک نقشه آنها فهمیدند که او به قلعهٔ کولدیت منتقل شدهاست. در ماه مارس آلبرتین و لیزا اعلام کردند که قصد بازگشت به پاریس را دارند. دو خانم جوان که به شهر عادت کرده بودند، دیگر نمیتوانستند در روستا بمانند. با رسیدن بهار وضعیت اقتصادی کمی بهبود یافت. سبزیجات در باغچهٔ لنا رشد کردند. فایر مدیر ملک شد و از پسرش خبرهایی دریافت کرد: «او در آلمان زندانی بود اما به زودی باز میگشت.» مارشال او را تأیید میکرد. تحسین فایر برای مارشال پتن دیگر حد و مرزی نداشت. فرانسه در دست اشخاص کاربلد بود! کار خانواده، میهن و آینده در آنجا وجود داشت. تنها یک نقطهٔ تاریک، شادی فایر را احاطه کرده بود: او به حضور آلمانیها در مونتیاک بدعادت میشد. متیاس فایر در ماه می از زندان آزاد شد. با دیدن متیاس، لنا برای بار دیگر لبخند زد، لبخندی که از زمان مرگ مادرش روی لبهایش ننشسته بود. -تولاغر و کثیف هستی. بیا برات حمام رو آماده میکنم. ولا او را به پلهها و سپس به اتاق بچهها برد. آنها در حالی که همدیگر را در آغوش گرفته بودند روی کوسنها میغلتیدند. لنا پیدرپی میگفت: تو زندهای، تو زندهای. -من نمیتونستم بمیرم، چون که همش به تو فکر میکردم. ولم کن. من کثیفم و شاید شپش داشته باشم. با شنیدن کلمهٔ شپش، لا از متیاس فاصله گرفت. -حق با تونه. اینجا منتظرم بمون، میرم حموم رو حاضر کنم.»
حجم
۴۰۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۰ صفحه
حجم
۴۰۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۰ صفحه