
کتاب داستان های بی دانه (مجموعه پنج جلدی)
معرفی کتاب داستان های بی دانه (مجموعه پنج جلدی)
معرفی کتاب داستان های بی دانه (مجموعه پنج جلدی)
کتاب الکترونیکی «داستانهای بیدانه» (مجموعهای از داستانهای کوتاه) نوشتهٔ محمد میرکیانی و با تصویرگری «محمدحسین صلواتیان» توسط انتشارات «بهنشر» (کتابهای پروانه) منتشر شده است. این کتاب مجموعهای از داستانهای کوتاه و تخیلی برای گروه سنی کودک و نوجوان است که هرکدام با زبانی ساده و فضایی فانتزی، مفاهیم اخلاقی و اجتماعی را روایت میکنند. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب داستان های بی دانه (مجموعه پنج جلدی)
«داستانهای بیدانه» مجموعهای از داستانهای کوتاه است که هرکدام با محوریت اشیا، حیوانات یا پدیدههای طبیعی نوشته شدهاند. این داستانها در فضایی تخیلی و گاه طنزآمیز، به موضوعاتی مانند دوستی، مهربانی، غرور، همکاری، تنهایی، گذشت، و پذیرش تفاوتها میپردازند. کتاب در قالب داستانهایی مستقل، شخصیتهایی چون مداد، قوری، کلید، صندلی، ماهی قرمز، باد، و حتی اشیای روزمره را به تصویر میکشد که هرکدام با چالش یا موقعیتی روبهرو میشوند و در پایان، نکتهای اخلاقی یا انسانی را به مخاطب منتقل میکنند. این مجموعه پیشتر به صورت جلدهای جداگانه منتشر شده و اکنون در قالب یک مجموعه گردآوری شده است. فضای کتاب سرشار از تخیل و نگاه کودکانه به جهان است و هر داستان، فرصتی برای اندیشیدن به مسائل ساده اما مهم زندگی فراهم میکند.
خلاصه کتاب داستان های بی دانه (مجموعه پنج جلدی)
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!در «داستانهای بیدانه»، هر داستان با یک موقعیت ساده و روزمره آغاز میشود؛ برای مثال، دیوی که میخواهد آدم خوبی باشد اما با یک رفتار کوچک، تفاوت میان ظاهر و باطن را درمییابد، یا سکهای که از دست پسرک رها میشود و در مسیرش با سنگی روبهرو میشود که به او دربارهٔ آزادی و عاقبت بیاحتیاطی هشدار میدهد. در داستانی دیگر، باد با آوازخوانیاش دیگران را میآزارد و با دیدن کلاغها متوجه تأثیر رفتار خود میشود. اشیایی مانند قوری، خطکش، صندلی، و حتی کلید و قفل، هرکدام در قالب داستانی کوتاه، احساسات و دغدغههای انسانی را تجربه میکنند؛ برای نمونه، قوری چینی با سختیهای زندگی کنار سماور روبهرو میشود و خطکش با کجشدن از مسیر خود خارج میشود. داستانها با زبانی کودکانه و تخیلی، مفاهیمی چون همدلی، احترام به تفاوتها، ارزش همکاری، و اهمیت تصمیمگیری را به تصویر میکشند. هر داستان پایانی باز یا آموزنده دارد که مخاطب را به فکر وامیدارد، بدون آنکه نتیجهگیری مستقیم و کلیشهای ارائه دهد.
چرا باید کتاب داستان های بی دانه (مجموعه پنج جلدی) را خواند؟
این کتاب با روایت داستانهایی کوتاه و متنوع، به مخاطب امکان میدهد تا از زاویهای تازه به اشیا و پدیدههای اطراف خود نگاه کند. هر داستان، مفهومی اخلاقی یا انسانی را در قالبی ساده و قابل لمس بیان میکند و به کودکان و نوجوانان کمک میکند تا با مسائل روزمرهٔ زندگی، احساسات و روابط اجتماعی بهتر آشنا شوند. تنوع شخصیتها و موقعیتها، فضای تخیلی و طنزآمیز، و پایانهای تأملبرانگیز، از ویژگیهای شاخص این مجموعه است.
خواندن کتاب داستان های بی دانه (مجموعه پنج جلدی) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای کودکان و نوجوانانی مناسب است که به داستانهای کوتاه و تخیلی علاقه دارند و دوست دارند از طریق روایتهای ساده، با مفاهیم اخلاقی و اجتماعی آشنا شوند. همچنین برای والدین و مربیانی که به دنبال داستانهایی آموزنده و سرگرمکننده برای جمعخوانی یا گفتوگو با کودکان هستند، گزینهٔ مناسبی است.
فهرست کتاب داستان های بی دانه (مجموعه پنج جلدی)
- دیو و آدم خوب: دربارهٔ تفاوت ظاهر و باطن و اهمیت رفتار درست.- باد و کلاغها: تأثیر رفتار فردی بر دیگران و توجه به احساسات اطرافیان.- سکه و سنگ: آزادی، مسئولیت و عاقبت بیاحتیاطی.- روباه شیرنشان: غرور و واقعبینی.- تلفن و کلاغها: نقش ارتباط و اهمیت شنیدن دیگران.- بهروز و فروشنده: گذشت و مهربانی در روابط انسانی.- پاها و پای مصنوعی: همکاری و ارزش تفاوتها.- برگ بزرگ و برگ کوچک: قدرت و ضعف و سرنوشت متفاوت هر فرد.- مداد تنها: خودشناسی و ارزش نوشتن برای خود.- مورچه دودل: تردید و تصمیمگیری در لحظات حساس.- موشهای فضانورد: آزادی و مواجهه با ناشناختهها.- میوهها و سبد: خودخواهی و همکاری.- خطکش و خطها: پیروی از قواعد و پیامدهای خروج از مسیر.- صندلی شکسته: پذیرش نقص و ارزش هر فرد.- درخت توت و گنجشکها: تنهایی و پیامدهای آرزوها.- قوری و سماور: سختیها و امید به آینده.- کلاغ و مورچهها: همکاری و پیروزی جمعی.- باران و درخت: امید و شادی پس از سختی.- کلید کوچه: تجربهٔ استقلال و مواجهه با ترس.- سیب و انارها: هویت و هدف زندگی.- قاشق و چنگال: تفاوت و پذیرش دیگران.- کلاه نو و کلاه کهنه: شادی و گذر زمان.- سایهٔ پرنده: خودشناسی و تأثیر رفتار بر دیگران.- یخ و پارچ آب: رفتوآمد و پذیرش تغییر.- باد و باغبان: شادی و همدلی با دیگران.- قوطی نوشابه: تنهایی و ارزش همراهی.- سنگ و درخت: قدرت و ارزش زندگی جمعی.- قاب و عکس: دوستی و پذیرش تغییر.- ماهوارهها: احترام به دیگران و درک موقعیتها.- ساعتها و عقربهها: همکاری و نقش هر فرد در جمع.- سوزن و نخ: همکاری و جدایی.- توپ پلاستیکی: دوستی و ارزش بازی.- آینهها و گلدان: خودشناسی و تأثیر رفتار جمعی.- کلید و قفل: وفاداری و ارزش دوستیهای قدیمی.- مورچههای بازنشسته: کار و ارزش تجربه.- زنگ مدرسه: خاطره و شادی جمعی.- ماشین اسباببازی: خواستهها و ارزش واقعی شادی.- کلاغ و کبوتر: ترس و آرزو.- سیب و ستاره: آرزو و سرنوشت.- چوبکبریت سوخته: تجربه و پذیرش تفاوت.- گربه و مرد: غلبه بر ترس و مهربانی.- ابر و درخت: تفاوتها و پذیرش شرایط.- صابون عطری: گذر زمان و تغییر.- چکش و میخ: همکاری و مهربانی.- پرنده و مورچه: تلاش و امید.- عروسک و دخترک: وابستگی و مراقبت.- سنگها و سرود: همراهی و پایداری.- عصا و دخترک: جدایی و آرزوی خوشبختی برای دیگران.- ماهی قرمز: امید و نجات در لحظات سخت.
بخشی از کتاب داستان های بی دانه (مجموعه پنج جلدی)
«همانطور که انگور بیدانه داریم؛ داستان بیدانه هم داریم! همانطور که انگور بیدانه را راحت میشود خورد، داستان بیدانه هم آسان خوانده میشود! در کتابهای پنج جلدی داستانهای بیدانه، شما خیلی راحت و آسان بچهداستانهایی را میخوانید که نوشته شدهاند. اگر بعد از خواندن هر یک از داستانهای بیدانه شما تنها بهاندازهی یک (حبهی انگور) فکر کنید؛ من پاداشم را گرفتهام.یک روز یک دیو خودش را شبیه آدمها کرد و لباس تمیز و مرتبی پوشید و گفت: «شنیدهام که میگویند آدم خوب خیلی کم شده. من میخواهم کاری کنم تا هرکس مرا دید بگوید: چه آدم خوبی!»دیو این را گفت و به راه افتاد. چند نفر با دیدن او احترام گذاشتند و سلام کردند. دیو خیلی خوشحال شد و با خودش گفت: «حالا کجاییش را دیدید؟»آنوقت سیگاری خرید و روشن کرد و آن را میان دو لب گذاشت و گردشکنان راه رفت. او قدمزنان رفت و سیگار کشید تا سیگار به ته رسید. ته سیگارش را از دهان بیرون آورد و روی زمین انداخت که صدایی را شنید. «چهکار کردی؟»دیو سر برگرداند و پسرکی را دید. گفت: «چهکار کردم؟ ته سیگارم را روی زمین انداختم.»پسرک گفت: «این کار درستی نیست.»- کار درستی نیست؟! باید ته سیگارم را میخوردم؟!پسرک گفت: «اگر آدم خوبی بودی، این کار را نمیکردی! چون آدم خوب سیگار نمیکشد. اگر هم این کار را بکند، ته سیگارش را روی زمین نمیاندازد.»پسرک این را گفت و رفت. دیو لحظهای از تعجب در جا خشک شد. بعد با خودش گفت: «من را بگو که چه قدر از خودم راضی بودم. واقعاً که آدمشدن چه سخت است!»
حجم
۱۳٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
حجم
۱۳٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه