کتاب اسطوره در فرهنگ مردم
معرفی کتاب اسطوره در فرهنگ مردم
کتاب الکترونیکی «اسطوره در فرهنگ مردم» نوشتهٔ محمد میرشکرایی در نشر افکار چاپ شده است. کتاب حاضر با عنوان و موضوع «اسطوره در فرهنگ مردم» گزیدهای است از مقالاتی که در سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۸۵ در نشریات فرهنگی چاپ شده و یا نویسنده آنها را در نشستها و همایشهایی ارائه داده است.
درباره کتاب اسطوره در فرهنگ مردم
بیان هایی همچون <<چیست این سقف بلند ساده بسیار نقش>> یا <<ازکجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟>> بازتابی است از آنچه که مردمان دوره ها و زمان های مختلف، می اندیشیده اند و پرسش هایی که در جستجوی پاسخ آنها بوده اند. پرسش هایی حاصل دریافت از مشاهدات درباره آنچه که پیرامون آنها وجود داشت، رخ می داد، به چشم می آمد و باورها و دانسته ها را شکل می داد؛ و رسوب آنها را در ذهن مردمان سبب می شد. آدمی از آنها خیال پرداخت و با زندگی درآمیخت و از این میان اسطوره ها سربرکردند و افسانه ها ساخته شدند.
کتاب اسطوره در فرهنگ مردم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به اسطوره پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب اسطوره در فرهنگ مردم
بر بالای کوه زیارتگاه «شاه خوشین» بود که چشمانداز همهٔ دشت و روستای بلوران را تا دوردست راه کوهدشت پیش چشم داشت. یک دکل مخابرات هم آنجا برپا بود و نگهبان آن جوانی بود که به دیدن ما جلو آمد و به گرمی تحویلمان گرفت. گفتیم که برای زیارت آمدهایم و برای دیدن دیدنیهای شاه بلوران، خوش آمد گفت و شروع کرد به توضیح. سنگی را نشانمان داد و گفت اینجا «پنجه علی» قدمگاه مولا علی علیهالسلام است و جای سُم دلدل و آنجا زیارتگاه شاه خوشین، و نگاهم را که بر زمین دوخته دید، گفت اینها «همیشه زرور» هستند. بر گرداگرد بلندی کوه، جنگل تمام میشد و زمین از گیاهی پوشیده بود با برگهای سوزنی شکل بلند و به رنگ سبز با کمی مایهٔ زردی. جوان شاخهٔ کوچکی از گیاه را برید و به من داد و گفت نامش «همیشه زرور zarur» است. «ریش بز» و «جاروی شاه خوشین» هم میگوییم. بعضی هم «همیشه زرین» میگویند. دو نفر مشغول چیدن گیاه بودند و کیسهای را که با خود داشتند پر کرده بودند. گفتند که از کرمانشاه آمدهایم، به همین منظور، «همیشه زرور» را برای درمان بیماری میبریم. گفتند آن را باید جوشاند و جوشاندهاش را به بیمار داد. نشستیم به گفتوگو. شاخهای را که جوان نگهبان برایم بریده بود روی سنگ کنار دستم گذاشتم و مشغول یادداشت برداشتن شدم. عزیز درویشی هم نزدیکم نشسته بود و به گفتوگوی ما گوش میداد. دیدم شاخهٔ گیاه را برداشت، به آرامی نوازش کرد، بوسید و بر پیشانی نهاد و دوباره بر جایش قرار داد. متوجه نبود که من زیر چشم حرکتش را دیدهام. عمق اعتقادشان را از این رفتار احساس کردم. دیگر تردید نداشتم که به دیدار «هوم» نائل شدهام و آنچه در بلندای شاه بلوران میروید، همان گیاه مقدس هوم است. دوباره صحبت را به همیشه زرور یا همیشه زرین برگرداندم.
حجم
۶۲۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۰۶ صفحه
حجم
۶۲۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۰۶ صفحه