
کتاب داستان موعود
معرفی کتاب داستان موعود
کتاب داستان موعود نوشتهٔ علیرضا نظری خرم توسط انتشارات کتابستان معرفت منتشر شده است. این کتاب، اثری است که با محوریت زندگی امام مهدی (عج) به رشته تحریر درآمده و دربردارندهٔ داستانی پژوهشی دربارهٔ حضرت مهدی (ع) است. نویسنده در این اثر، با استفاده از منابع کهن شیعه و سنی از قرن اول تا هشتم هجری، به نگارش این کتاب پرداخته و برای بیان نکات پژوهشی، از قلمی ساده و صمیمی بهره برده است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب داستان موعود
علیرضا نظری خرم در کتاب داستان موعود بیان کرده است که در نگارش داستانهای دینی، نیازی به خیالپردازی و تصویرسازیهای غیرواقعی نیست. او معتقد است که منابع تاریخی، به اندازه کافی شامل قصههای جذاب و هیجانانگیز هستند و نویسنده باید با هنر خود، این داستانها را به شکلی جذاب پردازش و تصویرگری کند. در نگارش این اثر، تلاش شده است تا پژوهشی جدید، جامع و پویا ارائه شود و کتاب از اتقان علمی لازم برخوردار باشد. نویسنده بر این باور است که منابع تاریخی و روایی، به اندازه کافی حاوی داستانها و روایات جذاب و پرکشش هستند و وظیفه نویسنده، پردازش هنرمندانه و بازآفرینی این روایات به شکلی است که برای مخاطب امروزی نیز جذاب و گیرا باشد. در نگارش داستان موعود تلاش شده است تا پژوهشی نو، فراگیر و پویا ارائه گردد و اثر از استحکام و اتقان علمی لازم برخوردار باشد.
خلاصه کتاب داستان موعود
کتاب داستان موعود، در واقع یک داستان مستند از زندگی امام مهدی (عج) است. این داستان بر اساس منابع تاریخی کهن شیعه و سنی نوشته شده و نویسنده سعی کرده است تا حد امکان از خیالپردازی و اسطورهسازی دوری کند. هدف نویسنده، ارائه روایتی جذاب و در عین حال مستند از زندگی امام مهدی (عج) بوده است.
چرا باید کتاب داستان موعود را بخوانیم؟
مطالعهٔ این کتاب میتواند به خواننده در کسب اطلاعات قابل اعتماد و جامع دربارهٔ زندگی امام مهدی (عج) کمک کند.
خواندن کتاب داستان موعود را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
با توجه به استفاده از قلمی ساده و صمیمی، این کتاب برای عموم علاقهمندان به کسب اطلاعات درباره زندگی امام مهدی (عج) مناسب است. نویسنده به طور خاص، این کتاب را به کسانی پیشنهاد میکند که به دنبال اطلاعات مستند و به دور از خیالپردازی و افسانهپردازی هستند. به طور کلی، این اثر میتواند برای هر فردی که دغدغهٔ شناخت صحیح زندگی امام مهدی (عج) را دارد، مفید و راهگشا باشد.
بخشی از کتاب داستان موعود
«همراه جمعیت راه افتادم اومدیم سر یکی از زمینهای کشاورزیم. چرا اینجا؟! هاج و واج مونده بودم! نور ماه، هوای تاریک رو تاحدودی روشن کرده بود. زیر نور ماه، دوروبرم رو برانداز کردم. چشمم به تختی افتاد. فرشی زیبا روی تخت پهن بود. دورتادور تخت، بالش چیده شده بود. نگاهم به مرد جَوونی حدوداً سیساله افتاد که به بالشی زیبا تکیه داده بود. پیرمردی خوشسیما کنار جَوون نشسته بود که کتابی در دست داشت. ظاهراً داشت از روی کتاب، چیزهایی برای جَوون میخوند. به اطرافم نگاه کردم. حدوداً شصتنفر مشغول نماز بودند. بعضیهاشون لباس سفید و بعضیها هم لباس سبز پوشیده بودند. متوجه شدم پیرمرد، حضرت خِضره! به نظر میرسید من رو نمیشناسه. عین غریبهها باهام برخورد میکرد. اما مرد جَوون که اماممهدی بود، به اسم صدام زد و فرمود: فلانی! چند سالی هست که توی این زمین زراعت میکنی و ما خرابش میکنیم؛ دیگه کافیه؛ اینجا زمین شریفیه که باید در اون مسجدی بنا بشه؛ خداوند به این زمین، شرافت داده و از بین زمینها اون رو برگزیده و...
اماممهدی دوتا نماز دو رکعتی هم برای خوندن توی این مسجد یادم داد و فرمود: هرکس این دو رکعت نماز رو اینجا بخونه مانند این میمونه که دو رکعت نماز توی کعبه خونده.
خداحافظی کردم و به منزل برگشتم. هرکاری کردم بخوابم خوابم نبرد. صبح به همراه یکی از اهالی روستای جمکران، دوتایی به همونجای دیشبی رفتیم. خبر خاصی نبود. از اونجا راهیِ خونهٔ یکی از بزرگان قم به اسم سید ابوالحسن شدیم. جلوی در منزل، یکی از نوکرهای سید با دیدن ما گفت: زود باشید! آقا خیلیوقته که منتظرتونه!
به داخل رفتم و سلام کردم. سید، خیلی احترامم کرد. قبل اینکه من حرفی بزنم گفت: من خواب بودم؛ در عالم رؤیا آقای صاحبِ کمالی که از وجناتش معلوم بود اماممهدی هست، به من فرمود: یکی از اهالی جمکران به نام حسنبنمثله پیش تو میاد؛ هرچی میگه باید قبول کنی؛ حرف او حرف ماست و ...
داستان مسجد جمکران، خیلی مُفَصّله. من اینجا بهطور خلاصه نوشتم. یعنی جزئیاتی داره که من از بازگو کردن اونها صرفنظر کردم و ضرورتی برای نوشتنش ندیدم.
حالا برم سروقتِ اینکه این ماجرا توی کدوم کتاب اومده و یهخُرده از سندومدرکش براتون بگم. دوتا کتابِ نهخیلی قدیمی، قصهٔ مسجد جمکران رو برای ما روایت کردند. یکی از اونها جَنّۀالمأوی نوشتهٔ مُحدّث نوری توی قرن چهارده هجری هست. نویسندهٔ کتاب، این داستان رو از لابهلای دستنوشتههای خطّیِ سید نعمتاللَّه جزائری پیدا کرده. سید هم از ترجمهٔ فارسی کتابِ تاریخ قم نقل کرده و کتاب تاریخ قم از کتاب مونسالحزین نوشتهٔ شیخ صدوق. داخل پرانتز بگم همین آقای مُحدّث نوری توی یهکتابِ دیگهش به اسم کلمهٔ طیّبه هم، داستان رو نقل کرده، منتها از قول یکی از منبریهای قم در قرن دوازده هجری.»
حجم
۳۴۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۲۴ صفحه
حجم
۳۴۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۲۴ صفحه