کتاب سقوط
معرفی کتاب سقوط
«سقوط» اثر نویسنده مشهور فرانسوی آلبر کامو(۱۹۶۰- ۱۹۱۳) داستان زندگی شخصی به اسم ژان باتیست کلمانس است. او در رستورانی با غریبهای همکلام میشود و داستان زندگیاش را برای وی بازمیگوید. ژان باتیست که در گذشته وکیل موفقی بوده است شبی در حال قدم زدن روی پلی که از رودخانه میگذشت، از کنار ماجرایی انسانی بیتفاوت عبور کرده و همین کار باعث تاثیراتی در زندگی و آیندهاش میشود.
سارتر، فیلسوف اگزیستانسیالیست معاصر، کتاب سقوط را «زیباترین و فهمناشدهترین» کتاب کامو خوانده است.
قسمتی از کتاب را میخوانیم: «چند سال پیش، در پاریس وکیل دعاوی بودم، راستش یک وکیل نسبتاً معروف. البته، اسم واقعیام را به شما نگفتهام. در یک چیز تبحر داشتم: دعاوی شرافتمندانه. به قول معروف دفاع از یتیمها و بیوه زنها، البته نمیدانم چرا اینطور میگویند چراکه بالاخره بیوههای فرصتطلب و یتیمان درندهخو هم پیدا میشوند. به هر حال، همین که بوی قربانی شدن متهمی به مشامم میرسید، دست به کار میشدم. و آن هم چه کاری؟ کولاک میکردم! برای کارهایم دل میسوزاندم. انگار هر شب با عدالت همآغوش بودم. مطمئنم حتی شما هم، دقت در لحن گفتار، تأثیر کلام، قدرت و حرارت کلمات، و خشم مهار شدهی دفاعیههایم را تحسین میکردید. از لحاظ ظاهری، طبیعت، خدمت بزرگی به من کرده است، بی برو برگرد رفتار موقرانه به من میآید. بعلاوه، دو احساس صادقانه نیز مرا تقویت میکردند: رضایت از اینکه در این طرف نرده، در جایگاه وکلا، قرار گرفتهام و دیگر احساس تحقیر غریزی که به طور کلی نسبت به قضات در دل داشتم. البته شاید این حس تحقیر، آن قدرها هم غریزی نبود. اکنون دیگر میدانم دلایلی برای این حس وجود داشت. اما، از بیرون بیشتر شبیه به تعصب بود. نمیتوان منکر شد که لااقل در این روزگار، وجود قضات لازم است، قبول دارید؟»
حجم
۱۰۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۱۰۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
نظرات کاربران
برای اون ها که نفهمیدن خلاصه کتاب رو می نویسم. اونایی که هنوز نخوندن هم این خلاصه رو نخونن اول برن کتاب رو بخونن. این کتاب از زبان ژان باتیست کلمانس روایت میشه. که اول در پاریس وکیل موفقی بوده اما
(۳-۱۱-[۱۹]) در این رمان، کامو از اون حالت بی تفاوتیی که شخصیت اصلی رمان "بیگانه" داشت خارج میشه، اندیشه ها و جهان بینیش پیچیده تر میشه، و تا حدودی فهمش یه کم دشواره؛ داستان به صورت مونولوگ پیش میره. برداشت ها از
یک کتاب پرمغز و پر مفهوم دیگه از آلبر کامو! ترجمه هم حرفی نداره خیلی خوبه... خوندنش پیشنهاد میشه. ولی اگه میخواید کتابای آلبر کامو رو بخونید بهتره اول از همه کتاب «بیگانه» ایشون رو بخونید.
سقوط کتابی نیست که یکبار آنرا خواند و به قفسۀ گردگرفتۀ یک کتابخانه یا کنج کشوی یک میز عودتش داد. سقوط روزنهای به دنیای ناشناخته و ناهنجار تمامی انسانهایی ست که سالهاست از نگاه به واقعیت درون خود گریختهاند. سقوط
یه قسمتی از کتاب: وقتی میخواستم از نابینایی که در عبور از خیابان کمکش کرده بودم خداحافظی کنم در پیاده رو به او ادای احترام میکردم ،قطعا وقتی کلاهم را از سر برمیداشتم منظورم به او نبوده است،او نمی توانست این
عالییی بود واقعا کتابی نیست که به یکبار خوندن بشه اکتفا کرد چون در ابتدا مینا و انتها خواننده غافلگیر میشه و خیلی جالب کسی که داره متن رو میخونه یعنی خود مارو به چالش میکشه و کمی ممکنه از
زیباترین و فهم ناشده ترین کتاب آلبرکامو 👍
خب آلبر کامو کسی نیست ک بخواد بد بنویسه،من این کتابو نخوندم.تو سایت ایرانصدا گوش کردم و ب نظرم کتاب خیلی خوبی بود... این کتاب ب صورت صوتی با محتوای ۱۴۵ دقیقهای(خلاصه شده) و رایگان تو سایت ایرانصدا قرار داره... اگه خواستین
شاید در نگاه اول خواندن کتاب کمی دشوار باشد اما وقتی جلوتر میرویم واقعا کتاب جذابی است و گویی مونولوگ ها کتاب شمارا به اعماق وجود خود میبرد درواقع رفتارهای انسان را بیان می کند که به دلیل ماسکی که
کتاب خیلی عجیبیه. در تمام لحظاتی که میخوندمش به این فکر میکردم یکبار کافی نیست، نیازه که دوباره و دوباره شاید تو سن بالاتری باز هم بخونمش و هر بار بهتر و بیشتر درکش کنم . حس میکنم خیلی حرفها