
کتاب زنی شبیه باران
معرفی کتاب زنی شبیه باران
کتاب زنی شبیه باران نوشتهٔ زومرود یاغمور و ترجمهٔ سحر خیاوی توسط نشر روزگار منتشر شده است. این اثر رمانی از ادبیات آذربایجان و دربارهٔ زنی به نام «لیلا» است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب زنی شبیه باران
چرا باید کتاب زنی شبیه باران را بخوانیم؟
خواندن کتاب زنی شبیه باران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان به ادبیات داستانی معاصر، به ویژه داستانهای منطقهٔ آذربایجان، کسانی که از خواندن رمانهای روانشناختی و شخصیتمحور لذت میبرند، افرادی که به دنبال داستانهایی با مضامین عمیق احساسی و انسانی هستند و خوانندگانی که کنجکاوند با ابعاد مختلف هویت زنانه و تحول درونی آشنا شوند، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زنی شبیه باران
«زن مدتی توقف کرد و سپس دور شد. لیلا دوباره به زنها نگاه کرد. همه به او نگاه میکردند. لیلا پارچه در دستش را به آب ولرم انداخت. آن را برداشته و به خونهای خشک صورتش زد و آنها را سابید، ولی نتوانست بیشتر پاک کند، زخمها تازه بود و اذیت میشد. سپس آب را به پاهایش ریخت و خون را پاک کرد. در آن لحظه زن در دستش پارچهای کهنه و یک شلوار بازگشت. آنها را به لیلا داد و زود برگشت.
لیلا یک ماه بعد از اسارت حامله بودنش را فهمید. آخرین دیدارش با عاقیل در آخرین شب را به یاد آورد و دانست که این بچه یادگار آن شب است. ولی از حامله بودن و برای بار دوم مادر شدنش خوشحال نشد. حامله بودنش را فقط به زینب گفت، دو زن در بارهٔ چگونگی حاملگی و بچه به دنیا آوردن در این شرایط خیلی درد دل کردند. لیلا میترسید سر این فرزندش هم بلایی بیاورند. او هنوز نمیدانست آیا میتواند از اینجا نجات پیدا کند یا نه؟ بنابر این از به دنیا آوردن کودکی دیگر میترسید. با زینب درد دل کرده و خیلی گریسته بودند. زینب به خاطر دخترش زیبا و لیلا به خاطر دخترش و بچهای که هنوز به دنیا نیامده بود...
حالا لیلا در حال خودش نبود. او تمام روز میخندید. در حالی که قهقهه میزد از یک جا به جای دیگر میرفت. بدون توقف گویی که چیزی را جستجو میکند به همه جا چنگ میانداخت.
همه از حامله بودنش خبر داشتند. آن قدر لاغر و ناخوش احوال بود که بزرگ شدن شکمش به سختی حدس زده میشد. حتی در این شرایط زنها از چگونگی تغذیه و بزرگ شدن بچهاش تعجب میکردند. وقتی دخترش کشته شد سقط کردن بچهاش را انتظار داشتند ولی چنین نشد. آن شب زنها و نگهبان از کتک زدن لیلا ترسیدند و از ساکت کردنش پرهیز کردند.»
حجم
۲۰۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۶۱ صفحه
حجم
۲۰۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۶۱ صفحه