دانلود و خرید کتاب بستیل در مقابل کتابداران شرور برندون سندرسون ترجمه شقایق خانجانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب بستیل در مقابل کتابداران شرور

کتاب بستیل در مقابل کتابداران شرور

معرفی کتاب بستیل در مقابل کتابداران شرور

کتاب بستیل در مقابل کتابداران شرور نوشتهٔ برندون سندرسون و ترجمهٔ شقایق خانجانی است. انتشارات آذرباد این رمان نوجوان را منتشر کرده است. کتاب حاضر جلد ششم از مجموعهٔ «آلکاتراز» است.

درباره کتاب بستیل در مقابل کتابداران شرور

کتاب بستیل در مقابل کتابداران شرور رمانی فانتزی نوشتهٔ برندون سندرسون است. نام شخصیت اصلی این رمان آلکاتراز است. آلکاتراز در در سیزدهمین سالگرد تولدش، یک کیسهٔ شن از طریق پست دریافت می‌کند که ظاهراً ارثی است که از پدر و مادرش به او رسیده است. کتابداران بلافاصله کیسهٔ شن را از او می دزدند. این اتفاق، زنجیره‌ای از وقایع را ایجاد می‌کند که آلکاتراز را به درک این موضوع سوق می‌دهد که خانوادهٔ او بخشی از گروهی از مبارزان آزادی هستند که در برابر کتابداران شیطانی، فرقهٔ مخفی که در واقع بر جهان حکومت می کنند، مقاومت می‌کنند. چه ماجراهایی پیش روی آلکاتراز است؟ این رمان را بخوانید تا بدانید. این رمان در ۱۹ فصل نگاشته شده است.

خواندن کتاب بستیل در مقابل کتابداران شرور را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به نوجوانان دوستدار رمان‌های فانتزی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره برندون سندرسون

برندون سندرسون، نویسندهٔ آمریکایی داستان‌های فانتزی و علمی - تخیلی در ۱۹ دسامبر ۱۹۷۵ در لینکلن نبراسکا متولد شد. او از نوجوانی به رمان‌های فانتزی علاقه داشت و بارها تلاش کرد داستان‌های خودش را بنویسد. سندرسون در دانشگاه بریگام یانگ در رشته‌های ادبیات انگلیسی و نویسندگی خلاق تحصیل کرد. در زمان تحصیل، داستان‌های بسیاری می‌نوشت و تا سال ۲۰۰۳ میلادی، ۱۲ رمان منتشرنشده داشت. اولین رمان او در سال ۲۰۰۵ میلادی منتشر شد.

بخشی از کتاب بستیل در مقابل کتابداران شرور

«اینجا یک مقدمهٔ فصل نمی‌نویسم. اگر یک مقدمه می‌خواهید، خیلی بد شد. کمک کردن به شما برای اینکه عواطف پیچیدهٔ بشر را درک کنید به‌اندازهٔ مراقبت از دوستم که با عصبانیت دور می‌شد، مهم نیست. اجازه نمی‌دادم آلکاتراز برود و توسط یک کوسهٔ سرگردان خورده شود.

وقتی حرکت کردم تا به دنبال آلکاتراز بروم لیون‌ورث گفت: «بستیل، شاید لازمه بهش یه‌کم زمان بدیم.»

غریدم: «ما زمان نداریم. ما زودتر از بیبلیودن به اینجا رسیدیم؛ اما نمی‌دونیم چقدر زودتر، پس لازمه که آماده بشیم تا جلوش رو بگیریم. پس چرا شما دوتا گم نمی‌شید. برای یه بارم که شده با یه چیز مفید برنمی‌گردید!»

قبل از اینکه کز بتواند اعتراض کند لحظه‌ای که استعدادش برگشته این کار را کرده، به دنبال آلکاتراز رفتم. حوصلهٔ بحث کردن نداشتم و دیگر به آلکاتراز فرصت نمی‌دادم تا غرق بدبختی و تنفر از خودش شود، به‌اندازه کافی این کار را کرده بود.

آلکاتراز را نشسته بر روی سکوی بین نیزه و دریا پیدا کردم، کنارش چندتکهٔ شکستهٔ گلدان بود که احتمالاً زمانی که جاذبه شکست برگشته بودند. پایین می‌توانستم شهری کوچک را ببینم، جایی که محققان در زمان مطالعهٔ برج در آن زندگی می‌کردند. ساختمان‌ها تقریباً دست‌نخورده به نظر می‌رسیدند؛ ولی سکوی اطرافشان پر از وسایل نقلیهٔ واژگون شده، چند ماهی (که تکان می‌خوردند) و چندین پرنده بود که جهتشان را گم کرده بودند.

آلکاتراز فریاد زد: «برو گمشو، بستیل!»

به او گفتم: «نه، گم نمی‌شم تا زمانی که اعتراف کنی اتفاقی که برای پدرت افتاد تقصیر تو نبود.»

آلکاتراز گفت: «این اتفاق نمی‌افته.»

پرسیدم: «چرا؟»

«چون تقصیر منه.»

«نه، نیست.»

آلکاتراز روی پا بلند شد و وقتی به او رسیدم روبه‌روی من ایستاد، هنوز داشتم شمشیرم را به دنبال خودم می‌کشیدم. نیمی از من دلش می‌خواست این بار به‌جای مشت او را با شمشیر بزنم. «چرا نیست؟»

درست در صورتش فریاد زدم: «چون! تقصیر منه.»

آلکاتراز به لکنت افتاد. «چ... چی؟»

بر سرش فریاد زدم: «تقصیر منه.»

او گفت: «بستیل، تو توی کما بودی.»

گفتم: «که اگه اون ریسک بزرگ رو توی نبرد موکیا انجام نمی‌دادم به کما نمی‌رفتم. وظیفهٔ منه که از اسمدری‌ها محافظت کنم. کار کی بود که اتیکا رو زنده نگه داره؟ کار تو نبود. اسمدری‌ها دردسر ایجاد می‌کنن و خودشون رو توی خطر می‌اندازن و شوالیه‌های کریسالیا جلوی اینکه خود احمقشون رو به کشتن بدن، می‌گیرن. این‌طوری پیش می‌ره، آلکاتراز.» شمشیر را به دست دیگرم دادم و دوباره به بازوی او مشت زدم.»

علی
۱۴۰۳/۱۱/۲۱

جلد ششم مجموعه آلکاتراز.

حجم

۶۳۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۶۳۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۴۲,۰۰۰
تومان