
کتاب ستارگان همچون غبار
معرفی کتاب ستارگان همچون غبار
کتاب ستارگان همچون غبار با عنوان اصلی «The Stars, Like Dust» نوشتهٔ آیزاک آسیموف و ترجمهٔ پیمان اسماعیلیان است. انتشارات کتابسرای تندیس این کتاب را منتشر کرده است. اثر حاضر که در دستهٔ ادبیات داستانی قرار میگیرد، یک رمان معاصر، فانتزی و آمریکایی است. داستان در مقیاس کهکشان روایت میشود. شخصیت اصلی «بایرون فارل» نام دارد. او دانشجوی جوانی از سیارهٔ «نفلوس» است و نفلوس یکی از سیارات آزادی است که تحتسلطهٔ حکومت ظالم «تیرانی» قرار گرفته است. بایرون که پسر یکی از اشراف قدرتمند نفلوس است، ناگهان هدف یک سوءقصد قرار میگیرد. این رویداد او را به سفری پرمخاطره در سراسر کهکشان میکشاند. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب ستارگان همچون غبار اثر آیزاک آسیموف
کتاب «ستارگان همچون غبار» که نخستینبار در سال ۱۹۵۱ میلادی و سپس در سال ۲۰۲۰ و در ایران در سال ۱۴۰۳ منتشر شد، کتاب اول از سهگانهٔ «امپراتوری کیهانی» (Empire series) به قلم «آیزاک آسیموف» است. این رمان معاصر، فانتزی و آمریکایی شما را با سفری همراه میکند که در آن با توطئههای پیچیده، رازهای باستانی و تهدیدهای مرگبار روبهرو میشوید. این رمان تصویری جذاب از آیندهای دور ارائه داده که در آن بشر به فضای بینستارهای دست یافته و سیارات متعددی را مستعمره کرده است. نویسنده با مهارت، جزئیات این دنیای گسترده را به تصویر کشیده و ما را با مفاهیمی همچون سفرهای بینستارهای، تکنولوژیهای پیشرفته و سیستمهای حکومتی در مقیاس کهکشانی آشنا کرده است. یکی از نقاط قوت کتاب حاضر را پرداختن به مفاهیم سیاسی و اجتماعی در بستر داستانی علمی - تخیلی دانستهاند. نویسنده از طریق تقابل بین حکومت استبدادی تیرانی و جنبشهای آزادیخواهانه مسائلی همچون استبداد، آزادی و مقاومت در برابر ظلم را بررسی کرده است. گفتهاند این رویکرد عمقی فلسفی به داستان بخشیده و آن را به چیزی فراتر از یک ماجراجویی فضایی ساده تبدیل کرده است. این رمان ترکیبی از ماجراجویی فضایی، توطئههای سیاسی و ایدههای فلسفی است. نویسنده به مفاهیمی همچون قدرت، آزادی و مسئولیت در مقیاس کهکشانی پرداخته است.
یکی از عناصر کلیدی رمان حاضر، جستوجو برای یک سند باستانی است که میتواند سرنوشت کهکشان را تغییر دهد. این عنصر رمزآلود، لایهای از تعلیق و هیجان به اثر افزوده و ما را تا پایان کتاب مجذوب نگه میدارد. نثر آسیموف مانند دیگر آثارش روان و قابل فهم است. او با وجود پرداختن به مفاهیم پیچیدهٔ علمی و فلسفی توانسته داستانی سرگرمکننده را برای طیف وسیعی از خوانندگان خلق کند. توصیفات دقیق او از تکنولوژیهای آینده و محیطهای فضایی، تصاویر زندهای در ذهن شما ایجاد میکند. برخی از منتقدان معتقدند که پیرنگ داستان حاضر گاه پیشبینیپذیر میشود و شخصیتپردازیها میتوانست عمیقتر باشد؛ با این وجود این رمان را همچنان نمونهای جذاب از ادبیات علمی - تخیلی کلاسیک دانستهاند که ایدههای بزرگ را در قالب داستانی پرکشش ارائه داده است. «بایرون فارل» شخصیت اصلی رمان است که در طول روایت رشد میکند و از یک دانشجوی ساده به قهرمان تبدیل میشود؛ قهرمانی که سرنوشت کهکشان را رقم میزند. آسیموف شخصیتهای گوناگونی خلق کرده که هر کدام انگیزهها و اهداف پیچیدهٔ خود را دارند. «بایرون فارل» دانشجوی جوانی از سیارهٔ «نفلوس» است. نفلوس یکی از سیارات آزادی است که تحتسلطهٔ حکومت ظالم «تیرانی» قرار گرفته است. بایرون که پسر یکی از اشراف قدرتمند نفلوس است، ناگهان هدف یک سوءقصد قرار میگیرد. این رویداد او را به سفری پرمخاطره در سراسر کهکشان میکشاند.
خلاصه داستان ستارگان همچون غبار
«بایرون فارل» در آستانهٔ فارغالتحصیلی از دانشگاه است که درمییابد پدرش (رهبر سیارهای ثروتمند) توسط تیرانیها دستگیر و کشته شده است. زندگی «بایرون فارل» ممکن است در خطر باشد. او به قویترین سیاره از میان سیارات تسخیرشده، سفر میکند. آنجا شایعاتی دربارهٔ یک سیاره میشنود که در آن انقلاب علیه تیرانیها بهطور مخفیانه در حال برنامهریزی است. «بایرون فارل» همراه با چند نفر دیگر و یک سفینهٔ تیرانی فرار میکنند و به بخشی میروند که دیگر از تسخیرات تیرانیها نیست. آنها در مکان تازه درمییابند که باید به قلب جایی تازه سر بزنند؛ تا بتوانند از دست تیرانیها خلاص شوند. سفرهای فضایی «بایرون فارل» ادامه پیدا میکند. در نهایت آشکار میشود که یک انقلاب در حال شکلگیری است. علاوه بر این آشکار میشود که یک مدیر که مجموعهای از اسناد قدیم را در اختیار دارد، به جستوجوی خود ادامه داده و سندی را پیدا کرده است که به یک امپراتوری آینده کمک میکند تا کهکشان را اداره کند. این سند آشکارکنندهٔ قانون اساسی ایالات متحده است.
چرا باید کتاب ستارگان همچون غبار را بخوانیم؟
مطالعهٔ این اثر شما را با رمانی کلاسیک به سبک علمی - تخیلی همراه میکند که کوشیده است آیندهای برای زندگی انسان در عالم متصور شود.
کتاب ستارگان همچون غبار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۲۰ آمریکا و قالب رمان علمی - تخیلی در باب آیندهٔ زندگی بشر در جهان پیشنهاد میکنیم.
درباره آیزاک آسیموف
«آیزاک آسیموف» (Isaac Asimov) نویسندهٔ آمریکایی - روسیتبار در ۲ ژانویهٔ ۱۹۲۰ در استان اسمالنسکِ شوروی به دنیا آمد و در ۶ آوریل ۱۹۹۲ درگذشت. او در خانوادهای یهودی و آسیابان متولد شد. در پنجسالگی بههمراه خانواده به آمریکا مهاجرت کرد. در خانه به زبانهای ییدیش (زبان یهودیان اروپای شرقی) و انگلیسی صحبت میشد؛ بنابراین به هر دو زبان بهخوبی مسلط بود، ولی روسی را نیاموخت. از پنجسالگی خواندن را آغاز کرد و در همان دوران به خانوادهاش در ادارهٔ مغازهٔ لبنیات کمک میکرد. در این مغازه مجلههای علمی - تخیلی به فروش میرسید. او از همان دوران کودکی به مطالعه آنها پرداخت. از یازدهسالگی شروع به نوشتن داستان کرد و بهزودی توانست آثارش را در مجلههای عامهپسند منتشر کند. نخستین داستان او به نام «گشتی در حوالی سیارک وستا» در اکتبر ۱۹۳۸ در مجلهٔ «داستانهای حیرتآور» به چاپ رسید. در سال ۱۹۴۱ داستان دیگری به نام «شبانگاه» را به همان مجله فروخت که در آن زمان یکی از برجستهترین مجلههای علمی - تخیلی بود. آیزاک آسیموف با نگارش «قوانین سهگانهٔ رباتیک» شهرت زیادی کسب کرد و دانشنامهٔ بریتانیکا او را بهعنوان مبدع واژهٔ «رباتیک» در زبان انگلیسی شناخت. آیزاک آسیموف بیش از ۵۰۰ کتاب در زمینههای مختلف نوشته است؛ بهجز فلسفه. سیارک «آسیموف ۵۰۲۰» به افتخار او نامگذاری شده است.
نظر افراد یا مجلهها درباره این کتاب چیست؟
منتقد مجلهٔ گلکسی، «گروف کانکلین» این رمان را داستانی درجهیک توصیف کرده است.« فلوید سی. گیل» از این مجله به خوانندگان گفته که نباید خواندن این رمان از دست دهند. در مجلهٔ «آستوندینگ ساینس فیکشن» نیز «ویلییرس جرسان» این رمان را موفق دانسته و علت این توفیق را مهارت آسیموف در ایجاد تعلیق دانسته است. نیویورک تایمز این رمان را یک داستان ماجراجویی هیجانانگیز در باب آیندهٔ دور دانسته است.
چه نسخههای دیگری از این کتاب در ایران منتشر شده است؟
نخستینبار نشر همراه این رمان را در سال ۱۳۷۱ و چاپ دوم آن را در سال ۱۳۷۹ با ترجمهٔ «پیمان اسماعیلیان» منتشر کرده است.
بخشی از کتاب ستارگان همچون غبار
«تئودور ریزت محتاطانه قطعه زمین مسطح را دور زد. هنوز وقتش نرسیده بود که ببیندش، اما پنهان شدن در این جهان پوشیده از سنگ دشوار بود. میان کپههایی از خرسنگهای کریستالی فروریخته احساس امنیت بیشتری میکرد. راهش را از میانشان گشود. هرازگاهی درنگ میکرد تا با پشت دستکشهای نرم اسفنجیاش صورتش را پاک کند. سرمای خشک و سوزان اینجا خیلی موذی بود.
اکنون هر دو نفر را از میان دو تک سنگ خارا که به شکل یک ۷ به هم رسیده بودند، میدید. تفنگ شکافندهای را در وسط نقطهٔ انشعاب دو سنگ قرار داد؛ آفتاب پشت سرش بود. احساس میکرد حرارت ضعیف خورشید در جانش میدود و از این وضعیت کاملاً راضی بود. اگر اتفاقاً به آن سو مینگریستند آفتاب در چشمشان میخورد و او تقریباً غیرقابل رؤیت بود. صدایشان را به روشنی در گوش میشنید. ارتباط رادیویی برقرار بود و این امر لبخندی بر لبش مینشاند. تا اینجا مطابق نقشه پیش رفته بود. البته حضور او مطابق نقشه نبود، ولی اینطور بهتر بود. نقشه نسبتاً بیش از اندازه خوشبینانه طرح شده بود، ولی قربانی چندان هم ابله نبود. هنوز هم ممکن بود شکافنده خودش سرنوشت قضیه را رقم بزند.
او منتظر ماند. بیهیچ احساسی شاهد بود که حاکم شکافندهاش را بلند کرد و بایرون بدون واکنش باقی ماند.»
حجم
۲۴۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۲۴۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه