
کتاب لاکی استار و خورشید بزرگ عطارد
معرفی کتاب لاکی استار و خورشید بزرگ عطارد
کتاب لاکی استار و خورشید بزرگ عطارد با عنوان اصلی «Lucky Starr and the big sun of Mercury» نوشتهٔ آیزاک آسیموف و ترجمهٔ سعید سیمرغ است. انتشارات کتابسرای تندیس این رمان معاصر و آمریکایی را برای نوجوانان منتشر کرده است. اثر حاضر که در دستهٔ ادبیات داستانی کودک و نوجوان قرار میگیرد، ماجرای سفر «لاکی استار» و دوستش به سیارهٔ عطارد است. رمان حاضر در سبکهای فانتزی و علمی - تخیلی نوشته شده است. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب لاکی استار و خورشید بزرگ عطارد
کتاب «لاکی استار و خورشید بزرگ عطارد» که نخستینبار در سال ۱۹۵۵ یا ۱۹۵۶ میلادی و در ایران در سال ۱۴۰۳ منتشر شد، رمانی برای نوجوانان و جلد ۴ از مجموعهٔ «لاکی استار» است. «لاکی استار» قهرمان داستان و عضو جوان و باهوش انجمن علوم است که تجربه و مهارتهای بسیاری دارد. دوست او، «جان بیگمن جونز» فردی مریخی با جثهٔ کوچک ولی پرانرژی و پرحرف است که حس شوخطبعی دارد. «جورج ریوال» و «تور جانسون» خلبان و کمکخلبان قایق فضایی هستند که قرار است لاکی و بیگمن را به سیارهٔ زهره برسانند. ویژگی خاص آنها داشتن سبیلهای ضخیم است که ظاهراً یک رسم زهرهای محسوب میشود. «لو ایوانز» هماتاقی قدیمی لاکی در دانشگاه و عضو انجمن علوم است که اکنون متهم به فساد شده و «هکتور کانوی» رئیس انجمن علوم و راهنمای لاکی است که او را برای حل مشکل زهره اعزام میکند.
داستان کتاب «لاکی استار و خورشید بزرگ عطارد» در سیارهٔ عطارد رخ میدهد؛ ازاینرو میتوان گفت که این داستان در آیندهای دور و در یک دنیای علمی - تخیلی رخ میدهد و تکنولوژی پیشرفته در آن نقش مهمی دارد. لاکی استار، بیگمن جونز و اسکات میندز در این جلد از نو معرفی میشوند. لاکی استار باز هم شخصیت محوری است که درگیر مشکلات و موقعیتهای مختلف میشود. بیگمن جونز که حالا بیش از پیش از وضعیت پیشآمده نگران است و میندز، مهندس جوان هم دیدگاه خاصی درمورد اشباح و مشکلات پروژه دارند. در این جلد موضوعات فلسفی و ذهنی گوناگونی طرح کشده است. اشاره به شبحها و اعتقاد میندز به آنها یکی از این موارد است. این جلد به مفاهیمی مانند ترس، فشارهای روحی و تأثیرات روانی در شرایط خاص اشاره کرده است. ارتباطات میان شخصیتها نشاندهندهٔ تعارضات درونی، فشارهای روانی و چالشهای اجتماعی است؛ بهویژه اینکه میندز با وجود اعتماد به خود و اعتقاد به وجود اشباح، دیگران را متقاعد نمیکند و در نهایت دچار بحران روانی میشود.
مجموعهٔ «لاکی استار» در دههٔ ۱۹۵۰ نوشته شد. داستانهای این مجموعه بر اساس دانش ستارهشناسی آن زمان شکل گرفته است. «آیزاک آسیموف» گفته است که هر کتاب در یک منطقهٔ متفاوت از منظومه رخ میدهد و بر اساس یافتههای ستارهشناسی زمان خودش طراحی شده است. در سال ۱۹۵۵ رمان «لاکی استار و خورشید بزرگ عطارد» منتشر شد که بر اساس باور آن زمان مبنی بر اینکه عطارد همیشه یک سمتش بهسمت خورشید است، نوشته شده بود، اما در سال ۱۹۶۵ ستارهشناسان کشف کردند که عطارد در ۵۹ روز به دور خود میچرخد و الگوی پیچیدهتری از حرکت خورشید دارد. نویسنده گفته است که اگر امروز کتاب حاضر را مینوشت، این اطلاعات جدید را در نظر میگرفت. «لاکی استار و راهزنان سیارکها» و «دیوید استار؛ یکهتاز فضا» و «لاکی استار و اقیانوسهای زهره» کتابهای اول، دوم و سوم از مجموعهٔ یادشده هستند.
خلاصه داستان لاکی استار و خورشید بزرگ عطارد
در شروع این رمان، «لاکی استار» و دوست او «بیگمن جونز» همراه با مهندس جوانی به نام «اسکات میندز» روی سیارهٔ عطارد قدم میزنند. درحالیکه میندز از مشکلات پروژهٔ نور سخن میگوید، ناگهان منظرهای شگفتانگیز از نور تاج خورشید و شکافهایی از گازهای هیدروژنی دیده میشود. میندز که از وضعیت رصدخانه و شکستهای پروژه ناراحت است به لاکی میگوید که اشتباهاتی در کار نیست؛ بلکه علت مشکلات شبحها هستند. میندز بهشدت به وجود اشباح معتقد است. او مدعی میشود که آنها مسئول این حادثهها هستند، اما دیگران او را جدی نمیگیرند. در نهایت فشارهای روحی باعث میشود میندز خطرناک شود و با سلاحش بهسمت لاکی حمله کند. سرانجام لاکی چه خواهد شد؟
چرا باید کتاب لاکی استار و خورشید بزرگ عطارد را بخوانیم؟
با مطالعهٔ این اثر به فضا میروید تا با مفاهیم عمیق انسانی آشنا شوید.
کتاب لاکی استار و خورشید بزرگ عطارد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به نوجوانانِ دوستدارِ ادبیات داستانی قرن ۲۰ آمریکا و قالب رمان علمی - تخیلی پیشنهاد میکنیم.
درباره آیزاک آسیموف
آیزاک آسیموف (Isaac Asimov) نویسندهٔ مشهور آمریکایی با اصالت روسی در تاریخ ۲ ژانویهٔ ۱۹۲۰ در منطقهٔ اسمالنسک در شوروی به دنیا آمد و در ۶ آوریل ۱۹۹۲ میلادی درگذشت. او در سبکهای علمی - تخیلی، فانتزی و وحشت آثار مهمی نوشته است. خانوادهٔ آسیموف زمانی که او ۵ساله بود، به آمریکا مهاجرت کرد. از همان دوران کودکی به دو زبان ییدیش و انگلیسی تسلط داشت، اما روسی را نیاموخت. در فروشگاه لبنیاتی خانوادهاش که مجلات علمی - تخیلی نیز در آن به فروش میرسید، با این ژانر آشنا شد و از ۱۱سالگی نوشتن را آغاز کرد. نخستین داستانش در سال ۱۹۳۸ تحتعنوان «گشتی در حوالی سیارک وستا» منتشر شد و داستان معروف «شبانگاه» در سال ۱۹۴۱ توجه بسیاری را به خود جلب کرد. آسیموف بهخاطر معرفی «قوانین سهگانۀ رباتیک» شهرت جهانی یافت. دانشنامۀ بریتانیکا او را بهعنوان نخستین فردی معرفی میکند که واژۀ «رباتیک» را وارد زبان انگلیسی کرده است. او بیش از ۵۰۰ کتاب در زمینههای مختلف نوشت و سیارک «آسیموف ۵۰۲۰» به افتخار او نامگذاری شد. مجموعهٔ «لاکی استار» که این نویسنده در دههٔ ۱۹۵۰ خلق کرد، دنیای علمی - تخیلی جذابی را برای نوجوانان به تصویر میکشد و آنها را به سفرهای فضایی میبرد.
بخشی از کتاب لاکی استار و خورشید بزرگ عطارد
«حالا بخشهای بیشتری از نواحی نزدیک به خورشید قابل دیدن بود. قرمزی آنها درخشانتر شده بود. تاج خورشیدی ناپدید نشده بود (هیچ جوی وجود نداشت تا نور نواحی نزدیک خورشید را پراکنده و نورهای ضعیفتر را محو کند) ولی حالا کماهمیتتر به نظر میرسید. ستارهها هنوز بیرون بودند و لاکی میدانست حتی وقتی خورشید عطارد به طور کامل در آسمان باشد، ستارهها بیرون میماندند، ولی در آن صورت کی به آنها اهمیت میداد؟
لاکی مشتاقانه با گامهای استواری پیش میرفت که توانسته بود ساعتها بدون اینکه بیخودی احساس خستگی کند به آنها ادامه دهد. تحت شرایط خاص فکر میکرد که میتواند به گام برداشتنش تحت گرانش زمین هم ادامه دهد.
آنگاه بدون هیچ هشدار قبلیای، بدون اینکه هیچ درخشش هشداردهندهای در آسمان دیده شود، بدون هیچ ردی در آسمان بدون جو، خورشید آنجا بود!
یا سر مویی از چیزی که خورشید بود. خطی از نور تحملناپذیر بود که از لای شکافی میان سنگهای افق میتابید گویی نقاشی آسمانی با رنگ سفید تابان مرز سنگهای خاکستری را مشخص کرده بود.
لاکی به عقب نگاه کرد. سرتاسر سطح ناصافی که پشت سرش قرار داشت، لکههایی از قرمز پررنگ به چشم میخورد، ولی درست کنار پایش لکهها به رنگ سفید درآمده بودند و بلورهای تشکیلشده روی سطح با نوری درخشان سوسو میزدند.
دوباره به جلو راه افتاد و خط نور اول تبدیل به لکهای کوچک و بعد لکهای بزرگتر شد.
محدودهٔ خورشید حالا بهروشنی آشکار شده بود. مرکز آن از افق بالا آمده و کنارههای آن با خمیدگی ملایمی به سطح میرسید. خمیدگیای که به شکل شگفتانگیزی به چشمی که به خمیدگی خورشید زمین عادت داشت مسطح به نظر میرسید.
حتی درخشش خود خورشید هم نمیتوانست تابش نواحی نزدیک را که مثل موهایی شعلهور با آتشی سرخ به نظر میرسیدند محو کند. البته نواحی نزدیک همهجای دور خورشید بودند، ولی فقط در لبهها میشد آنها را دید. روی چهرهٔ خورشید آنها در تابش شدید آن گم میشدند.
بالاتر از همهٔ آنها هم تاج خورشیدی قرار داشت.»
حجم
۱۴۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۴۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه