کتاب دسامبر رئیس دانشکده
معرفی کتاب دسامبر رئیس دانشکده
کتاب دسامبر رئیس دانشکده نوشتهٔ سال بلو و ترجمهٔ سهیل سمی است. گروه انتشاراتی ققنوس این رمان معاصر آمریکایی را منتشر کرده است.
درباره کتاب دسامبر رئیس دانشکده
کتاب دسامبر رئیس دانشکده (The Dean's December) برابر با یک رمان معاصر و آمریکایی است. داستان چیست؟ رئیس دانشکدهٔ روزنامهنگاری، پروفسور «آلبرت کورد» پس از نژادپرست و خائن نامیدهشدن توسط جامعه، مجبور به ترک شیکاگو میشود. او که نویسندهٔ چندین مقاله دربارهٔ فساد گسترده در شیکاگو و شخصیتی تأثیرگذار در محاکمهٔ جنجالبرانگیز دو سیاهپوست متهم به قتل دانشآموزی سفیدپوست بوده است، آمادگی لازم برای مواجهه با موج عظیم خشم و نفرت از سوی جامعه را ندارد. آلبرت که بهخاطر دیدن مادرزن ناخوشاحوالش به بخارست سفر کرده، نمیتواند در ذهن خودش جنبههای غیرانسانی و فاسد رژیم کمونیستی را با خیابانهای متروکهٔ شهرش مقایسه نکند. او با تفکر بر مشابهتهای دو دنیای کاملاً دور از هم و زیر نظر گرفتن اتفاقاتی در شیکاگو و بخارست، رفتهرفته شکست را میپذیرد. آلبرت کورد در دنیایی تحتسلطهٔ نیروهایی که انسانیتش را تهدید میکنند، بیشتر از هر وقت دیگری در آستانهٔ نابودی قرار گرفته است. با او همراه میشوید؟
خواندن کتاب دسامبر رئیس دانشکده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره سال بلو
سال بلو در سال ۱۹۱۵ به دنیا آمد. ماجراجوییهای اولیهٔ سال بلو (ثبتنام در ارتش برای رفتن به جنگ جهانی، سفر به مکزیک برای ملاقات با تروتسکی که البته یک روز قبل از قرار آن دو تروتسکی ترور شد، سفرهای متعدد به اروپا، زندگی در پاریس و نیویورک، سه بار تعویض دانشگاه برای کسب مدرک لیسانس مردمشناسی) سرانجام جای خود را به یک زندگی مرفه و تثبیتشده داد. سال بلو در سال ۱۹۴۸ جایزهٔ بورس گوگنهایم و بعد کمکهزینهٔ بنیاد فورد را دریافت کرد. در دانشگاههای پرینستن و نیویورک بهعنوان استاد مدعو و در دانشگاه مینهسوتا بهعنوان دانشیار تدریس کرد. تا زمان مرگش در ۵ آوریل ۲۰۰۵ عضو انجمن ملی ادب و هنر ایالات متحد بود. در سال ۱۹۷۶ آکادمی سلطنتی سوئد ضمن اعطای جایزهٔ «نوبل ادبیات» به سال بلو، با ستایش ویژهای از رمان «دم را دریاب» بهعنوان یکی از آثار کلاسیک دوران ما، این رمان کوچک را از باقی آثار این نویسنده متمایز کرد. «نشان طلای رمان» که هر شش سال یک بار از سوی آکادمی و انجمن هنر و ادب امریکا اهدا میشود، در سال ۱۹۷۷ به سال بلو تعلق گرفت و یک سال بعد، او «نشان افتخار طلا» ی کانون هنرهای ملی ایالات متحده را هم برنده شد. در ۱۹۸۴ رئیسجمهور میتران نشان «لژیون دونور» را به او اعطا کرد؛ همچنین در سال ۱۹۹۰ «نشان کانون ملی کتاب» به پاس نقش شاخص سال بلو در ادبیات آمریکا به او اهدا شد. «فیلیپ راث» و «جویس کرول اوتس» از معروفترین ستایشگران این نویسنده هستند. برخی از آثار داستانی سال بلو عبارت است از دم را دریاب (۱۹۵۶)، مرد معلق (۱۹۴۴)، قربانی (۱۹۴۸)، ماجراهای اوگی مارچ (۱۹۵۳)، هندرسن، پادشاه باران (۱۹۵۹)، هرتزوگ (۱۹۶۴)، سیارهٔ آقای ساملِر (۱۹۷۰)، مردی که اختیار دهانش را نداشت و دیگر داستانها (۱۹۸۴)، بیشتر آدمها از دلشکستگی میمیرند (۱۹۸۷)، چیزی که از من به یادگار بماند (سه داستان؛ ۱۹۹۱)، دنیای واقعی (۱۹۹۷)، راوِلستاین (۲۰۰۰).
بخشی از کتاب دسامبر رئیس دانشکده
«گیگی سعی داشت نردبان دوطرفه را پی خود بکشد، اما این کار در توانش نبود. میخواست صندوقهای قدیمی را باز کند. کورد کمکش کرد. نمیشد باور کرد که صندوقها چقدر جادارند. جعبهجعبه پر از خرت و پرت. گیگی گفت: «همه اینا برای مینا نگهداری شده.» و تصمیم گرفته بود که مینا حتما باید از همه آنها یک سیاهه داشته باشد، حتی چنگال کیکخوری را هم از نظر دور نکرده بود. چون همه در سالن غذاخوری جمع شده بودند و تسلیت میگفتند، و سالن هم آنقدرها که باید فضای خصوصی و امنی نداشت، جعبهها را در اتاق مینا باز کردند. و نامههای قدیمی، خاطرات در ظرفهای کوبیده فلزی، انفیهدان، ظرف میوهخوری، رسالهای قرن پانزدهمی به زبان لاتین، چاپ آلمان، کتابی به زبان یونانی، یک گلدان، جعبه قاشق و چنگال نقره و سکهها و خردهریزهای دیگر. هیچ جنس ارزشمندی را نمیشد از کشور خارج کرد. همه چیز باید ارزشگذاری و مالیاتبندی شود. «گنجهای ملّی» مصادره میشد. هر از گاه مینا میآمد و نگاهی به آن یادگارها میانداخت. گیگی داشت صاحبان عکسها را شناسایی میکرد. «این عموی عموی ما، بولانته، که در تسالونیکه تدریس میکرد.» کورد مسحور چیزهایی شده بود که از جعبه درمیآمد. گیگی روی تکه کاغذی نوشت: «بهت نشون میدم کدوم یکی از این اشیا باید بره به شیکاگو.» بعد یادداشت را در داخل جاسیگاری سوزاند. گیگی روی یکی از تابلوهای رنگ و روغن از مناظر روم هم انگشت گذاشت. کورد گفت: «آره، اما این رو چطوری از مملکت خارج کنیم.» گیگی ضربهای آهسته به سینه او زد. او به کورد خیلی اعتماد داشت. مگر او رئیس دانشکده نبود؟ مگر برای مجلات بینالمللی مقاله نمینوشت؟ سفیر پی او فرستاده بود، لیموزینش را فرستاده بود دنبال او تا ببرندش.
کورد از مینا خواست که نیم ساعتی هم که شده، به بیرون، به هوای آزاد بیاید. بعد کمک کرد تا مینا کت چرمش را بپوشد، میدانست که مینا چقدر لاغر است، مثل عکسهایی که با اشعه ایکس میگرفتند، پوست و استخوان. زیر نور خورشید صورت مینا یکدست سفید بود. درست زیر لب پایینیاش یک چال افتاده بود. انگار از همان نقطه بود که غم و سوگش را کنترل میکرد. بیاختیار به یاد مادر خودش افتاد، مادرش با آن جسم تباهشده و ویران در واپسین روزهای زندگیاش، نگاه خیرهای که ناگهان چرخی میزد و روی آدم خیره میماند. به مینا گفت: «امیدوارم گیگی در مورد قضیه اون یادگارایی که جمع کرده تا ببریم زیاد جدّی نباشه.»»
حجم
۳۷۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
حجم
۳۷۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه