
کتاب برای پیرهنت می میرند
معرفی کتاب برای پیرهنت می میرند
کتاب برای پیرهنت می میرند نوشتهٔ ناتاشا محرم زاده است. گروه انتشاراتی ققنوس این مجموعه داستان کوتاه فارسی را منتشر کرده است.
درباره کتاب برای پیرهنت می میرند
کتاب برای پیرهنت می میرند مجموعهای از نه داستان کوتاه فارسی نوشتهٔ ناتاشا محرم زاده است. داستانهای این مجموعه بههمپیوسته هستند. کتاب حاضر در سال ۱۳۹۴ کاندیدای بهترین مجموعه داستان سال در جایزهٔ «هفت اقلیم» بوده است.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب برای پیرهنت می میرند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی فارسی و علاقهمندان به قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب برای پیرهنت می میرند
«دکتر فنونی هیچوقت ازدواج نکرده بود. یعنی هیچوقت نشده بود که به صرافت ازدواج بیفتد. حس غریبی در مورد بالا رفتن سن داشت. خیلی وقتها حس میکرد بیست و پنجساله است. نه به خاطر اینکه روحیه خوبی داشت یا زنهای زیادی دور و برش بودند یا اینکه خوب میدوید یا تنگی نفس نداشت. نه! فقط به این دلیل ساده که وقتی تلویزیون را روشن میکرد و برنامه ورزشی مورد علاقهاش را میدید و تخمه میشکست، همیشه فکر میکرد یا بهتر است بگوییم حس میکرد همه بازیکنهای فوتبالی که توی زمین میدوند از او بزرگترند. دلیلش هم ساده است. دکتر فنونی وقتی هنوز پسر نوجوانی بود و توی استخر خشک و بیآب شهر گلکوچک بازی میکرد برایش مثل روز روشن بود که وقتی بزرگ شود حتما فوتبالیستی قهار و نامی خواهد شد. البته خب، بعدها که انگشتهای پایش شکست و دکتر کیایی که آن وقتها بهترین دکتر شهر بود فوتبال را برایش قدغن کرد، افتاد گوشه خانه به درس خواندن و وقتی هم که به درس خواندن عادت کرد لگد به آرزوی دیرینهاش زد و عوض فوتبالیست شدن، دکتر از کار درآمد. اما باز از آنجایی که آدم معمولاً خاطرات تلخش را فراموش میکند ولی آرزوهایش را نه، مسئله شکستگی انگشتها از یاد آقای فنونی رفت اما آرزوی سوپراستار شدن نه. از حق اگر نگذریم البته لحظاتی هم بود که آقای فنونی میدانست شصتساله است. مثلاً نزدیکهای ساعت شش غروب که دخترک همسایه میآمد و دستی به نوک موهای بلندش، دستی دیگر روی شکم گربه روی دامنش به دکتر سری تکان میداد و ای بفهمینفهمی گوشههای دامنش را مرتب میکرد و شاید سلامی هم میگفت! درست اینجور وقتها بود که دکتر سرش را سمت خانه خودش میچرخاند و یکجورهایی دستگیرش میشد زندگیاش، یخچالش، پاکتهای شیرش، لوسترهای سقف خانهاش و حتی شیشههای عینک بزرگ و قهوهایاش در مقایسه با دامنهای کوتاه قرمز یا صورتی یا سبز دخترک مثل تلویزیون هجدهاینچ سیاه و سفیدی است در مقابل یک السیدی تمامرنگی مد روز. وقتهای دیگری هم البته بود که پیری هجوم میآورد؛ مثلاً صبحهایی که کمردرد امانش را میبرید و نمیتوانست برای برداشتن زیرسیگاری از روی زمین خم شود و مجبور بود کجکیکجکی پاهایش را بسُراند و آرامآرام دستش را به دیوار بگیرد و به هر ترتیبی شده دراز بکشد و همانجا درازکش سیگارش را دود کند و از درد به خودش بپیچد. با این همه، اینها از لحظات نادر بود و از وقتی شبکه سه سیما راهاندازی شده بود و از بیست و چهار ساعت، ده ساعت تمام امکان تماشای فوتبال بود خب معلوم است که دکتر فنونی هم در ده ساعت از ساعات گرانبهایی که بایستی در آنها به صرافت ازدواج میافتاد فکر میکرد از همه بازیکنهای فوتبال جوانتر است و لابد هنوز وقتش نرسیده.»
حجم
۱۰۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۵۹ صفحه
حجم
۱۰۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۵۹ صفحه