
کتاب به اردوگاه اژدهانکا خوش آمدید!
معرفی کتاب به اردوگاه اژدهانکا خوش آمدید!
کتاب به اردوگاه اژدهانکا خوش آمدید! با عنوان اصلی Hail! Hail! Camp Dragononka نوشتهٔ کیت مک مولان و ترجمهٔ فرزانه مهری است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را منتشر کرده است. این داستان برای کودکان نوشته شده و جلد هفدهم از مجموعهٔ «مدرسهٔ نابودکنندگان اژدها» است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب به اردوگاه اژدهانکا خوش آمدید!
قصهها مزایای بیشماری دارند و برای همۀ افراد قابلدرک و فهم هستند. مطالعهٔ داستانها، چه خیالی باشند و چه واقعی، یکی از بهترین راههای انتقال دانش و تجربه، افزایش آگاهی و آموزش مهارتها برای زندگی موفقترند. کودکان از طریق داستانها رشد میکنند، موارد زیادی را یاد میگیرند و نسبت به مسائل آموزشی واکنش بهتری نشان میدهند. آموزش در حین خواندن آموزش غیرمستقیم نام دارد و کودکان بدون اینکه بدانند نکات زیادی را میآموزند. آموزشها میتواند مهارتهای زندگی، هنجارها و رفتارهای درست باشد یا مطالب و حقایق علمی دنیای اطراف. این آموزشها چون بهصورت داستان برای کودکان خوانده میشود، ضمن سرگرمکردن و پرکردن اوقات فراغتشان، در ذهنشان باقی میماند.
کتاب به اردوگاه اژدهانکا خوش آمدید! که با تصویرسازیهای «بیل باسو» منتشر شده، داستانی برای کودکان را در بر دارد. کتاب به اردوگاه اژدهانکا خوش آمدید! یکی از کتابهای مجموعهٔ مدرسهٔ نابودکنندگان اژدها است. برادرهای «ویگلاف» همیشه در خانه او را دست میاندازند و اذیت میکنند. پدر و مادرش هم که اصلا عین خیالشان نیست. ویگلاف وقتی آگهی ثبتنام مدرسه نابودکنندگان اژدها را میبیند در مدرسه ثبتنام میکند. البته مشکلی وجود دارد؛ ویگلاف زورش حتی به اذیت کردن یک مورچه هم نمیرسد. اما از عقلش کمک میگیرد که مشکلاتش را حل کند. حالا مدرسه را تعطیل کردند. تعطیلات تابستانی است و ویگلاف و دوستانش به اردوگاه اژدهانکا رفتهاند. اما آنجا اتفاقات عجیبغریبی میافتد. انگار یک نفر میخواهد آنها را از آنجا بیرون کند... چه ماجراهایی در پیش است؟ این داستان را بخوانید تا بدانید.
خواندن کتاب به اردوگاه اژدهانکا خوش آمدید! را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این داستان جذاب را به بچههایی که دوست دارند داستانی ماجراجویانه و هیجانانگیز بخوانند، پیشنهاد میکنیم.
دربارهی کیت مک مولان
کیت مکمولان ۱۶ ژانویهٔ ۱۹۷۴ در سنت لوئیس، میسوری به دنیا آمد. او زندگی حرفهای خود را با شغل معلمی شروع کرد. کیت مکمولان مدرک کارشناسی و کارشناسیارشد خود را در رشتهٔ آموزش ابتدایی و از دانشگاه ایالتی اوهایو دریافت کرد. او تا به امروز حدود ۵۰ جلد کتاب برای کودکان نوشته است. از میان دیگر آثار کیت مک مولان میتوان به «انتقام بانو اژدها»، «سنگ سیاهچال»، «تربیت اژدها در ۹۷ مرحله»، «شاگرد جدید مدرسه»، «یک روز با شوالیه»، «گردش علمی در غبار مرگبار»، «پیرترین اژدهای جهان» و... اشاره کرد.
بخشی از کتاب به اردوگاه اژدهانکا خوش آمدید!
«سه روز از آمدن ویگلاف به اردوگاه اژدهانکا میگذشت. او به آسمان تیرهٔ ابری عادت کرده بود. به بوی گند، سرفه، پیادهروی روزانه و حتی غذاهایی که سرِ چوب بهشان میدادند عادت کرده بود. اما نمیتوانست به صدای زوزه و ضربههایی که در تاریکی به گوش میرسید عادت کند. از وقتی به اردوگاه آمده بود، نتوانسته بود خوب بخوابد.
یک روز صبح که او و بقیهٔ بچههای اردو داشتند صبحانهشان را سرِ چوب برشته میکردند، ویگلاف پرسید: «مُردی، این صدای ضربه که هر شب به گوش میرسد چیست؟»
مُردی گفت: «صدای باد است، باز هم یک عامل دیگر که باعث میشود این اردوگاه اینقدر...»
ویگلاف زیر لب گفت: «استثنائی باشد.» بهتر بود میگفت اینقدر غیرعادی و ترسناک باشد.
بعد از صبحانه، او و دیگران روی سفرههای پیکنیک، که لولو اسمشان را گذاشته بود محوطهٔ کارهای هنری و دستی، نشستند. آنها تماشا کردند که لولو چطور یک سنگ سیاه براق را برداشت و دو تکه نوار چرمی به دور آن گره زد.
سنگی را که دور آن نوار پیچیده بود بالا گرفت و گفت: «میبینید؟ حالا چند تا گره میزنم.» این کار را کرد. «و حالا یک سنگ دیگر به آن وصل میکنم.» طولی نکشید که لولو یک دستبند درست کرد.
جنیس با خوشحالی گفت: «چه عالی! من هم یک دستبند عین این برای مامانم درست میکنم.»
اریکا گفت: «من هم همینطور.» بعد تمام سنگهایی را که جمع کرده بود روی سفره ریخت. «هرچند، با داشتن آن همه جواهرات، شک دارم که دوست داشته باشد دستبندی با سنگ معمولی و بیارزش به دستش ببندد.»
ویگلاف سنگ آبی را از جیبش بیرون آورد. درخشش آن را دوست داشت. امیدوار بود که مُلونا از آن خوشش بیاید. او هیچ جواهری نداشت، پس برایش اشکالی نداشت که دستبندی با سنگی معمولی به دستش ببندد. دو تکه نوار چرمی برداشت و مشغول گره زدن آنها شد.
دادوین فریاد زد: «نگاه کن چه چیزی درست کردهام! یک گردنبند دندان نیش!» یک نوار چرمی را نشان داد که از توی سوراخ کرمخوردگی دندان رد کرده بود. «ویگی، چطور است؟» »
حجم
۵٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۹۳ صفحه
حجم
۵٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۹۳ صفحه