کتاب گفتگو با دخترهایم درباره عدم خشونت
معرفی کتاب گفتگو با دخترهایم درباره عدم خشونت
کتاب گفتگو با دخترهایم درباره عدم خشونت نوشتهٔ ژاک سملن و ترجمهٔ مهدی ضرغامیان است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب گفتگو با دخترهایم درباره عدم خشونت
ژاک سلمن در کتاب گفتگو با دخترهایم درباره عدم خشونت بیان کرده است که وقتی دخترهایش از او خواستند که معنای اصطلاح عدم خشونت را برایشان توضیح دهد، او تازه متوجه شد با اینکه حدود ۲۰ سال است که در مورد «خشونت» و مبارزه به شیوهٔ «عدم خشونت» مطالعه میکند، نمیداند چگونه این موضوع را به زبان ساده برای دو دختر ۱۳ و ۸سالهاش شرح دهد. حرف اصلی او این بود که عدم خشونت دست روی دست گذاشتن نیست. عدم خشونت شیوهای در زندگی و روشی خاص در عمل کردن است که از طریق آن میتوان به درگیریها پایان داد، علیه بیعدالتی به پا خاست و صلح و آرامشی پایدار برپا کرد. نویسنده در این اثر کوشیده نمونههایی از عدم خشونت در زندگی روزمره و تاریخ بشری ارائه کرده است. کل متن کتاب حاضر گفتوگوی میان او و دخترهایش در زمانی است که دربارهٔ چیستی عدم خشونت صحبت میکنند.
خواندن کتاب گفتگو با دخترهایم درباره عدم خشونت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران روانشناسی و علاقهمندان به آشنایی با مبحث خشونت و انواع آن پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب گفتگو با دخترهایم درباره عدم خشونت
«اما ممکن است در مدرسه موقعیتهای پرخشونت حادی پیش بیاید که دانشآموزان بهتنهایی نتوانند از پس آنها بربیایند. در این صورت لازم است بزرگترها دخالت کنند.
حتماً همینطور است. گاهی خشونت به قدری زیاد میشود که همه باید بسیج شوند. معلمها، شاگردها و همهٔ کارکنان مدرسه مجبور میشوند دست به کار شوند. اگر معلمها بگذارند اوضاع به همان منوال پیش برود، ممکن است وضع خیلی خطرناک شود. زیرا نوجوانانی که تمایل به اعمال خشونت دارند، بیشتروبیشتر تحریک میشوند. ماجرایی را که شنیدهام برایتان تعریف میکنم. یکی از شاگردان کلاس پنجم به شاگرد دیگری پرخاش میکند و بزرگترها به او چیزی نمیگویند. دفعهٔ بعد او به معلمش پرخاش میکند و کسی به روی خودش نمیآورد. اندکی بعد، دائماً از کلاس غایب میشود و وقتی هم برمیگردد، کسی چیزی به او نمیگوید. چرا کسی اصلاً به روی خودش نمیآورد؟ چون خانوادهٔ این شاگرد موقعیت ناگواری داشته و همه میخواستند به او فرصت بیشتری بدهند. اما برای این منظور، بایستی به او میگفتند که حد و حدود را زیر پا گذاشته؛ بایستی برایش نوعی مجازات در نظر میگرفتند که به او کمک کند تا از نو شروع کند و راه و روش تازهای در پیش بگیرد. اما به جای این کارها فقط در برابرش سکوت کردند. در نتیجه او هم بدتروبدتر شد و به دنبال بزهکاری و مواد مخدر رفت. اما گمان میکنم، در واقع، او در همان نوجوانی از بزرگترها میخواست که متوقفش کنند. در واقع، با زبان بیزبانی خواهش میکرد که به او بگویند: «بس کن! این مرزی است که نباید از آن بگذری. این قانون است!» واقعاً خیلی مهم است که بزرگترها بچهها و نوجوانان را راهنمایی کنند.
پس عدم خشونت پیروی از قانون است؟
البته. پیروی از قانون و پذیرفتن نظم و انضباط. به نظر نمیآید از شنیدن این حرف چندان خوشحال شده باشی. خب، مسئله این است که قانونْ چه قانونی باشد. بعضی از قانونها عادلانهاند و بعضی دیگر ناعادلانه. قانون ناعادلانه مثل قانونی است که از سیاهپوستها میخواست عقب اتوبوس بنشینند، بنابراین پیروی نکردن از این قانون مشروع است. به تبعیت نکردن از قانون ناروا و ظالمانه نافرمانی مدنی میگویند. درست همان کاری که مارتین لوتر کینگ کرد.
[تعیین] خوبی یا بدی هر قانون نیاز به بحث دارد. با این حال، ما این اصل را نمیتوانیم کنار بگذاریم که قانون لازمهٔ جلوگیری از خشونت است. اگر قرار است با هم و در کنار هم زندگی کنیم، باید قواعد و قوانین را رعایت کنیم، همانطور که باید قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت کنیم. موقع رانندگی باید حواسمان باشد که یا از سمت چپ رانندگی کنیم یا از سمت راست. من نمیدانم بهترین شیوهٔ رانندگی از سمت راست است یا از سمت چپ، اما میدانم اگر هر کسی از هر سمت که دلش بخواهد رانندگی کند حوادث بد و وحشتناکی پیش خواهد آمد. قانون به طور مشخص چیزی است که فاصله و حریم آدمها را با یکدیگر حفظ میکند و به آنها اجازه میدهد از کنار هم بگذرند و به هم احترام بگذارند.»
حجم
۴۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۶۰ صفحه
حجم
۴۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۶۰ صفحه