تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب عشق یک کله شق ناشنوا
معرفی کتاب عشق یک کله شق ناشنوا
کتاب الکترونیکی «عشق یک کلهشق ناشنوا (اسکیزوفرنی در جزیرهٔ بوون)» نوشتهٔ دریک کینگ با ترجمهٔ پرنیا اسد و ویراستاری نوشین خلیفه سلطانی، روایتی مستند و شخصی از رابطهٔ عاشقانهٔ نویسنده با زنی ناشنوا و مبتلا به اسکیزوفرنی است. این اثر که توسط انتشارات نوزاد منتشر شده، به موضوعاتی چون عشق، ناشنوایی، سلامت روان و چالشهای ارتباطی در روابط میانفردی میپردازد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب عشق یک کله شق ناشنوا
این کتاب بر پایهٔ تجربیات واقعی نویسنده شکل گرفته و روایتگر رابطهای میان «دریک» و «پرل» است؛ زنی که ناشنواست و با اسکیزوفرنی پارانوئید دستوپنجه نرم میکند. داستان در دههٔ ۱۹۸۰ میلادی و در بستر شهر ونکوور و جزیرهٔ بوون در کانادا رخ میدهد. نویسنده با نگاهی صادقانه و جزئینگر، خاطرات و مکالمات خود با پرل را بازگو میکند؛ مکالماتی که گاه به صورت یادداشت، گاه با زبان اشاره و گاه با تلاش برای لبخوانی شکل میگیرند. کتاب به چالشهای ارتباطی، تفاوتهای فرهنگی میان دنیای ناشنوایان و شنوایان، و تأثیر بیماری روانی بر روابط عاشقانه میپردازد. همچنین، به موضوعاتی چون تبعیض، سوءتفاهمهای اجتماعی، و تلاش برای درک متقابل اشاره دارد. نویسنده نام واقعی افراد را تغییر داده و بخشهایی از مکالمات را بازآفرینی کرده است تا حریم خصوصی شخصیتها حفظ شود. این روایت، تصویری از زندگی روزمره، امیدها، شکستها و تلاش برای ساختن یک زندگی مشترک را ارائه میدهد.
خلاصه کتاب عشق یک کله شق ناشنوا
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با ملاقات تصادفی «دریک» و «پرل» در یک رستوران آغاز میشود؛ جایی که تفاوتهای ارتباطی میان یک فرد شنوا و یک فرد ناشنوا بهوضوح نمایان میشود. رابطهٔ آنها ابتدا با یادداشتنویسی و تلاش برای فهم زبان اشاره شکل میگیرد و بهتدریج به دوستی و سپس عشقی عمیقتر تبدیل میشود. در مسیر این رابطه، «دریک» با چالشهای ناشنوایی پرل، خاطرات تلخ و شیرین او، و همچنین بیماری اسکیزوفرنی که گاه باعث تغییر درک پرل از واقعیت میشود، روبهرو میگردد. روایت، لحظات روزمرهٔ زندگی، تلاش برای یادگیری زبان اشاره، مواجهه با خانوادهها، و تجربههای مشترک مانند سفر، آشپزی و موسیقی را به تصویر میکشد. در کنار اینها، کتاب به موضوعاتی چون تبعیض علیه ناشنوایان، سوءاستفادههای جنسی، و تلاش برای استقلال و هویتیابی نیز میپردازد. رابطهٔ «دریک» و «پرل» مدام میان امید و ناامیدی، نزدیکی و فاصله، و تلاش برای درک متقابل در نوسان است. نویسنده با صداقت، آسیبپذیری و پیچیدگیهای این عشق را روایت میکند، بیآنکه پایان داستان را افشا کند.
چرا باید کتاب عشق یک کله شق ناشنوا را خواند؟
این کتاب فرصتی فراهم میکند تا خواننده با جهان ناشنوایان و چالشهای زندگی با اختلالات روانی از زاویهای نزدیک و انسانی آشنا شود. روایت صادقانه و مستند نویسنده، تجربهٔ زیستن با تفاوتها، تلاش برای برقراری ارتباط و عبور از موانع فرهنگی و اجتماعی را به تصویر میکشد. همچنین، کتاب به موضوعاتی چون تبعیض، سوءتفاهم، و اهمیت همدلی در روابط میانفردی میپردازد و میتواند نگاه تازهای به مفهوم عشق و پذیرش ارائه دهد.
خواندن کتاب عشق یک کله شق ناشنوا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به روایتهای واقعی، مطالعات اجتماعی، روانشناسی، و کسانی که دغدغهٔ شناخت زندگی افراد ناشنوا یا مبتلا به اختلالات روانی دارند، مناسب است. همچنین، برای کسانی که با چالشهای ارتباطی در روابط عاشقانه یا خانوادگی روبهرو هستند، میتواند الهامبخش و آموزنده باشد.
فهرست کتاب عشق یک کله شق ناشنوا
- گواتمالا با موتورسیکلت: روایت سفر و ماجراجویی نویسنده در گواتمالا و تأثیر آن بر نگرش او به زندگی. - زوجین در ماجراجویی: ورود به رابطهٔ عاشقانه با پرل و آغاز تجربههای مشترک. - جزیرهٔ بوون: شرح زندگی در جزیره و چالشهای روزمرهٔ یک زوج با تفاوتهای ارتباطی. - مزرعهٔ دریاچهٔ قزلآلا: تلاش برای ساختن خانه و زندگی مشترک در محیطی روستایی. - مردها قابلاعتماد نیستند: بازتاب تجربههای تلخ پرل از روابط گذشته و تأثیر آن بر اعتماد در رابطهٔ جدید. - خانهٔ زوج ثروتمند: مواجهه با تفاوتهای طبقاتی و اجتماعی. - تیراندازی به خوکها در طویله: روایت ماجراهای غیرمنتظره و طنزآمیز زندگی روستایی. - گلولهها کجا هستند؟: اشاره به بحرانها و تنشهای ناگهانی در زندگی مشترک. - چگونه مرا پیدا کردی؟: بازگشت به لحظات آشنایی و اهمیت ارتباط در شکلگیری رابطه.
بخشی از کتاب عشق یک کله شق ناشنوا
«زنی با موهای مشکی زیر ساعت نشسته بود. پشتش به دیوار بود و با نگاهش، جمعیت را زیرنظر گرفته بود. پوست صاف و روشنی داشت. چشمهای قهوهای و گونههای برجستهاش، جلوهٔ خاصی از راه دور به چهرهاش میداد. گرچه تمام ظرافتش با آن لباس قهوهای و موهای مجعد خنثی میشد. استایل نامرتب و خستهکنندهٔ او در تضاد با رنگهای پرزرقوبرق و موهای بلند دههٔ ۱۹۸۰ بود. او هیچ آرایشی به صورت یا جواهری به تن نداشت. وقتی به دنبال صندلی میگشتم، نگاهش روی من ثابت ماند. صندلی روبروی او خالی شد. با آرنج، جمعیت را کنار زدم و روی صندلی مقابلش نشستم. کت و شلوار آبی با پیراهن سفید و کراوات ابریشمی تن داشتم. مانند بیشتر بانکدارها؛ حتی در گرمترین روزهای تابستان، فقط ژاکتم را درآوردم. کراواتم را شل کردم. درحالی که او با لبخند نامحسوسش مرا زیرنظر گرفته بود، غذایم را بهآرامی خوردم. سرم را بالا گرفتم و لبخندی تحویلش دادم. درحینیکه ماهی و چیپس میخورد و کوکاکولایش را قلپ قلپ سر میکشید. بالاخره دهان باز کردم: "به چی زل زدی؟" به دهانش و سپس به گوش راستش اشاره کرد. ابتدا هاج و واج ماندم و بعد متعجب شدم. پرسیدم: "ناشنوا هستی؟" سرش را با یه تشابهی کایید تکان داد. خودکار طلاییام را از جیب کتم درآوردم، دستمالی برداشتم و رویش نوشتم: نرب تند. دستمال را بهطرفش گرفتم. آن را خواند و طوری به من لبخند زد که انگار انتظار داشت بیشتر برایش بنویسم.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۴۸ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۴۸ صفحه