کتاب آشنایی با سوسیوبیولوژی بالینی
معرفی کتاب آشنایی با سوسیوبیولوژی بالینی
کتاب آشنایی با سوسیوبیولوژی بالینی نوشتهٔ سعید شجاع شفتی است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را منتشر کرده است. نویسنده در این اثر از روانشناسی، روانپزشکی و رواندرمانی تکاملی سخن گفته است.
درباره کتاب آشنایی با سوسیوبیولوژی بالینی
کتاب آشنایی با سوسیوبیولوژی بالینی در باب روانشناسی تکاملی است. روانشناسی تکاملی رسالت اصلی خود را بررسی فرایندهای شناختی و رفتاری خودِ ساختاریافتهای میداند که از آغاز تولد با ماست و مستقل از یادگیری یا تجربه، در مورد ابراز و کنترل ژنها و روند تکامل بروز مییابند. در این نظریه، مغز سیستمی پیچیده و فیزیکی است که رفتار مناسب را در بستر محیط بروز میدهد و در مقابل مشکلات طبیعی راهحلهایی ارائه میدهد که مناسب حال پیشینیان ما نیز بوده است و اکثر اعمال آن به طور ناخودآگاه و واکنشی بروز مییابند؛ و بنابراین جمجمههای مدرن امروزی را هنوز حاوی اندیشههایی به قدمت عصر پارینهسنگی میپندارد. شخصیت را نیز بر همین منوال در قالب تأثیراتی که متغیرهای محیطی (یادگیری، تجربه، فرهنگ) در توارث ژنتیک و قابلیتهای رفتاریاش داشتهاند، به انضمام تأثیر الزامات ناشی از فاکتورهای زمانی و مکانی تحلیل میکند و از این رو سهم طبیعت (سرشت) و تربیت انسان را برابر فرض میکند. همچنین روانشناسی تکاملی فرایندهای روانپویایی همچون واپس زدن و کلاً مکانیزمهای دفاعی را نیز در بستر ناخودآگاهی محصولی تکاملی تلقی و چنین توجیه میکند که فریب دیگران به اتکای فریب خود، و آن هم به واسطه تحریف اجتنابناپذیر حافظه کلامی، تلفیق همکاری و دورویی (همزیستی و فریب) را جهت تضمین بقای حیات (اعم از فردی یا جمعی) امکانپذیر میسازد.
خواندن کتاب آشنایی با سوسیوبیولوژی بالینی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران روانشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آشنایی با سوسیوبیولوژی بالینی
«فقدانهای اجتماعی، همچون سوگواری و شکستهای عشقی، منجر به رنجهای هیجانی، گریه و میل به همنشینی با افراد مورد علاقه میشود. به عقیده کلر، گریه ممکن است بهمثابه راهی برای جلب حمایت اجتماعی به کار رود، و میل به اجتناب از احساسات زجرآور نیز میتواند انگیزهای برای مراقبت از سایر اعضای خانواده (و بدین وسیله انحراف فکر از مشغلههای ناراحتکننده) ایجاد کند. به عقیده کلر، اگر ما با روشهایی همچون دارودرمانی جلوِ بروز علایم افسردگی را بگیریم، شاید با این روش دفاع طبیعی بدن را نیز تضعیف کنیم. بدین ترتیب، در راستای دیدگاههای مذکور و همگام با ادامه جدلهای تئوریک، برخی از محققان در صدد بسط درمانهای متکی بر نظریه تکامل برآمدهاند. به عقیده ایلاردی، زمینه تغییرات درمانگونه در شیوه زندگی، در افزایش بیماری افسردگی پس از جنگ جهانی دوم نهفته است. بهزعم وی، شواهد زیادی وجود دارد که ما هرگز برای یک زندگی نشستنی، منزوی، خانگی، تهییجی و توأم با خواب و تغذیه آشفته ساخته نشدهایم. بنابراین، ایلاردی جلسات گروهدرمانی خود را با توصیههایی به بیماران برای اعمال یک سری از تغییرات در سبک زندگیشان همراه میسازد، همچون تمرینات ایروبیک یا شنا، مصرف اسیدهای چرب اُمگا۳، بهرهوری بیشتر از نور خورشید، تعاملات مثبت اجتماعی، جایگزین کردن فعالیت به جای تفکر و افزایش خواب. هدف از این کارها این است که بیماران هرچه بیشتر شبیه به نیاکان خود در عصر حجر (پارینهسنگی) زندگی کنند. نتایج پژوهشی چهاردههفتهای در این خصوص امیدوارکننده بوده است. در این پژوهش، ۷۹ بیمار به دو دسته تقسیم شدند. ۴۶ نفر این توصیهها را برای مقابله با افسردگی به کار گرفتند و بقیه (۳۳ نفر) فقط با دارو یا رواندرمانیهای سنتی مداوا شدند. به گزارش ایلاردی، ۷۴ درصد از بیماران گروه اول در مقایسه با فقط ۱۶ درصد از موارد مشابه در گروه دوم به درمانهای اعمالشده پاسخ مثبت نشان دادند.
انواع دیگر درمانهای اینچنینی بر این اصل استوارند که عملکرد طبیعی و انطباقی میتواند تحت تأثیر مقتضیات ناخوشایند زندگی، همچون سوءرفتار فیزیکی یا جنسی و حوادث ناگوار، از مسیر درست منحرف گردد. پل گیلبرت، استاد روانشناسی بالینی در دانشگاه دربی و رئیس سابق انجمن رواندرمانی شناختی و رفتاری آمریکا، پروتکلی در دست تدوین دارد تحت عنوان «آموزش مشوقانه ذهن»، که هدفش کمک به بیمارانی است که در صورت داشتن خصلت خودانتقادی بتوانند تکنیکهایی را برای آرامسازی خود بیاموزند. درمان مذکور بر پایه دو دیدگاه روانشناسی تکاملی و نظریه دلبستگی استوار است. برخی سیستمها در ذهن برانگیزاننده اضطراب و افسردگیاند، حال آنکه دیگر سیستمها ایجادکننده آرامش و حس ایمنیاند ــ تواناییای که، به قول گیلبرت، ممکن است در افراد برآمده از خانوادههای مغشوش و غافل تکوین نیافته باشد. در یک مطالعه اولیه، گیلبرت نُه نفر داوطلب را که قبلاً به دلیل اختلالات شخصیتی یا امراض مزمن خلقی تحت درمان شناختیـ رفتاری قرار گرفته بودند بررسی کرد. در این مطالعه، درمانگران اهمیت برقراری ارتباط عاطفی با شرکتکنندگان در تحقیق را از حیث تکاملی توضیح دادند و به آنان کمک کردند تا به تحلیل منشأ حس خودانتقادی در وجودشان بپردازند. همچنین به شرکتکنندگان آموخته شد تا از بابت ناراحتیهای روحیشان با خود احساس همدلی کنند، و نیز مدلی را بهمثابه سمبل «ملاطفت و شفقت» تصور نمایند. شرکتکنندگان موظف بودند یادداشتی هفتگی در خصوص اوضاع و احوالشان تهیه کنند. در گزارش نهایی، تأثیر مهمی از روش مذکور در خصوص تقلیل افسردگی، اضطراب، سرکوفت به خود، احساس حقارت، رفتار انفعالی و خجالت در بین شش نفر از کسانی که پروتکل را به پایان رساندند مشاهده شد.»
حجم
۲۳۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۳۱ صفحه
حجم
۲۳۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۳۱ صفحه